وقتی مردی جواب تلفن نمی دهد چکار کنیم؟

البته اینم اضافه کنم ک امروز صبح بعد از پیامی ک اینجا نوشتم واسه شما پیامشون رسید ک تشکر کردن.ولی بعد از یک روز تمام.

سلام، من چند سال بود که یه آقایی رو میدیم و ازشون خوشم اومد، بعد مدتها به خادم جرات دادم و سربحث رو باهاشون باز کردم. ایشون اصلا تحویل نگرفتن ولی بعد متوجه شدیم که مشکل دارن با لپتاپ و من چون بلد بودم واسشون حلش کردم. این مسئله چندینبار تکرار شد تا اینکه اخلاق ایشون خیلی عوض شد. وقتی تواناییهای من رو دیدند خیلی دیگه با احترم از طرف ایشون مواجه شدم و رفتارشون خیلی عوض شد. بارها و بارها عنوان کردند که برای من خیلی ارزش و احترام قائلند و من با خانمهای دیگه خیلی فرق دارید. راستش ارتباط ما بیشتر شد و متوجه شدیم که خیلی میتونیم همکارهای خوبی باشیم. من خیلی به ایشون علاقه پیدا کردم. ولی یه چیزی خیلی برام عجیبه اینه که ایشون با اینکه برای اینده مرتب برنامه میریزن و همیشه دیدم که من توی برنامه هاش هستم، و چندین بار هم مسئله ازدواج رو مطرح کردند ولی اصلا ابراز علاقه نمیکنند. یکی دوبار که سعی کردم بفهمم مسئله چیه، گفتن که به شدت مشکل مالی دارن و نمیتونن به چیز دیگه ای فکر کنن.
این در حالیه که مرتب تو صحبتا و برنامه های ده سال آینده شون من هستم. این تناقض خیلی واسم سوال برانگیز شده. میشه راهنماییم کنید که آیا بمونم در این رابطه یا نه؟

سلام به عزیزی که پیامم رو می خونید برای من یک سوال پیش اومده لطفا راهنمایی کنید.من به خاطر شغلم به آقایی پیام میدم و متن پیام های من همیشه رسمی هست و یک موضوع رو به ایشون در پیام ها اطلاع میدم و همیشه در پایان پیام از ایشون میخوام که قطعی بودن انجام کار توسط ایشون رو اطلاع بدن البته این پیام رو به خانم ها هم میدم با یک فرم محتوا ولی ایشون هیچ وقت جواب نمیدن منم یک بار پیگیری کردم که لطفا بگین یعنی می دونن برای من مهمه اون بار گفتن ولی دفعه های بعد نه !منم دیگه پیگیری نمی کنم چون با این که نمیگن که اون کارو انجام میدن یا نه اما کار خواسته شده رو انجام میدن.من فقط به غرورم بر میخوره وقتی پیامم بی جواب می مونه البته هیچ وقت به ایشون پیامای مکرر نمیدم چون فکر میکنم خودم کوچک میشم تماسو همیشه جواب میدن اما پیامو نه خلاصه سوال این که برای چی جواب پیام نمیدن؟به سطح شعور فرد هم نربوط میشه

سلام
آتنا‌م ۱۸ سالمه و کنکوریم ، متاسفانه با شرایط کنکوری بودنم ۴ ماهی میشه برای اولین بار با ی آقای ۲۷ ساله وارد رابطه شدم ….
اوایلش خیلی خوب بود ، واقعا ازش انگیزه میگرفتم و این ارتباطمونو از این نظر برا خودم مثبت تلقی میکردم چون ازش انرژی میگرفتم و اینم بگم ک قصد‌ ایشون به گفته خودشون ازدواجه و منم از قبل بهش گفته بودم که عروسکت نیستم از این حرفا ، ایشونم گفت ک باید بیشتر باهم آشنا بشم…. خلاصه ۲ ماهی از رابطمون گذشت کم کم جر و بحثای بیخودی و سر چیزای بی ارزش شکل گرفت ، تو هر دعوایی من پیش قدم میشدم و ازش معذرت خواهی میکردم و متاسفانه ب خاطر بی تجربگیم مدام بهش پیام میدادم و زنگ میزدم ولی تو تمامی اینها ب در بسته میخوردم ، خلاصه بعد ی مدت به آخرین پیام جواب داد و گفت به خاطر کنکورت و شرایطی ای ک داری هفته ای یک بار اونم جمعه ها صحبت کنیم ، باهام خیلی سرد برخورد میکرد ، انگار من به زور برا ادامه رابطه نگه داشتمش، خیلی حالم خرابه و فقط دارم خودمو با درس مشغول میکنم ک دلتنگی نشم خیلی وابستش شدم تو این مدت کم…. طوری که بدون اون نمیتونم…. خیلی خودمو تو این رابطه خورد کردم و بی ارزش شدم چون تمام من پیش قدم میشدم …
حالم از خودم بهم میخوره ،الانم خیلی باهام سرد برخورد میکنه و اینم پاورقی اضافه کنم که از نظر خلقیات و رفتار زیاد بهم نمیخوریم طوری ک ایشون زن خانه دارو ترجیح میدن و خیلی خیلی عصبی هستن طوری ک تقی به توقی نخورده فوری سر هیچی عصبانی میشن ولی من خیلی آرزوهای بزرگی برا زندگیم دارم و مستقل بودنو ترجیح میدم ، از یه طرفم اصلااا نمیتونم فراموشش کنم هرچقدرم با خودم کلنجار میرم که از یادم ببرمش نمیشه ، خیلی داغونم ، از طرفی همه دوستامم منو به این خاطر سرزنش میکنن و میگن لیاقت خیلی بیشتر این آقاست، کیسای بهتری برات تو دانشگاه پیدا میشه و از این حرفا …. ولی من حتی نمیتونم کسیو جای اون بزارم ، حالم خیلی خرابه … ممنون میشم راهنماییم کنین

سلام ببخشید من تاحالا اهل رابطه و دوستی نبودم با یک آقا حدود ۴هفته قبل آسنا شدم در اینیستاگرام هردو ۳۶ ساله ایشون بسیار باشخصیت راستگو اهل زندگی هردوشاغل تحصیلکرده دقیقا مثل خودم بودن انگار اصلا خودم بودن بسیار بهم علاقه مند شدیم گفتن تو فامیل خواستگار دارن گفتم مگه از آقا خواستگاری میکنن گفت منم ندیده بودم ولی دیدم راجب همه چی کار آینده با من صحبت میکردن میگفتم خیلی دوست دارم خیلی عاشقتم تو همه زندگیم شدی شماره منزل رو دادم مادرشون تماس گرفت اما قرار نذاشت فقط همدیگه رو معرفی کردن .ازون روز رفتارش تغییر کرد نگرانش شدم چندبار پیام دادم گفت تو چه می دونی از دل من گفت خیلی دوست دارم غمگین بود.بعد دوروز بعد گفت حلالم کن نمیذارن میگن ازدواج فامیلی گفت بلاکم کن هرکاری ببخشید. گفتم تو که می دونی من عاظفیم میدونستی خانوادتو چرا اومدی گفت عاشقتم منم گفتم من بعد تو نمیتونم کسی رو بپذیرم گفت خون بپا میکنم میجنگم و کلی حرف که تو همه زندگیمیو… یه روز بعد نگرانش شدم پیام دادم نگرانتم خیلییی صبح ظهر عصر ۶ تا پیام بعد گذشتد۵ روز سین نکرده استوری هم نمیذاره حتی سالگرد پدرم بود تسلیت هم نگفت اصلا پیامهامو نخونده منم دیدم نخونده از ۵ روز قبل دیگه پیامی ندادم.به نظرتون چی کار کنم؟از پیجم بزارمش بیرون یا صبر کنم ؟من تو زندگیم با هیچ کس اینقدر مناسب هم نبودیم خواهش میکنم راهنمایی کنید

سلام من ۴ ساله که با یک پسر ۲۳ ام که خیلی خوش و خرم داشتیم زندگی می‌کردیم که چند ماه پیش بهش فشار آوردم که بلید خانواده ها رو آشنا کنیم حتی اگه نخواهیم الان ازدواج کنیم گفت نه نمیشه دیگه بقیه دوست هام بهش فشار آوردند که یهویی نه تنها من حتی همه چی گذاشت کنار و من بلاک کرد و خودش سرگرم کار کرد و الان چند روزی که دو دل شده زنگ بزنه یا نزنه و جویای حالم از دوستم هست که کی میام شهرش کی میرم کجا میرم کجا نمیرم و آدمی که خیلی براش آینده ام ارزش داره و قبلا هم ۶ ماه تنهام گذاشت یهویی برگشت الان میخواستم کمکم کنید که چجوری میتونم این رفت و اومد هاش کنترل کنم که دیگه ترکم نکنه ؟؟؟؟