معنی و راه عملی واقعی موفقیت در زندگی
موفقیت یکی از جمله چیزهایی هست که تعاریف کاملا شخصی هر فرد از آن موجب شده که ما برای خودمون از این اصل مهم یک سری تعاریف ثابت بسازیم و بدین ترتیب گند بزنیم توی خیلی از ابعاد زندگی مون! خیلی دوست داشتم همیشه بگم که موفقیتی که از نظر فلان دانشمند تعریف شده، برای زندگی جنابعالی ممکنه شکست باشه!
اصلا اومدم اینجا و این موضوع کاملا بدیهی شده رو نوشتم تا به تو کمک کنم تا بتونی:
- موفقیت رو درک کنی
- موفقیت شخصی خودت رو تعریف کنی
- و به سمت این موفقیت گام برداری
- شاخصه موفقیت شخصی ات رو ارزیابی کنی
- علل موفق نشدن شخص خودت رو متوجه بشی
- و در نهایت موفقیت رو در آغوش بکشی!
امیدوارم تا اینجا فهمیده باشی که اینجا قرار نیست در مورد موفقیت همون چرت و پرت های همیشگی رو بشنوی. چون اگر قرار بود با خوندن اون جملات و چرت و پرت ها به جایی برسی که خودت رو موفق ( به گفته اون چرت و پرت ها ) تلقی کنی! قطعا شده بودی و دوباره توی سایت شازدیستی نمیومدی و موفقیت رو کلیک نمی کردی! والا.
تعریف موفقیت معمولا اینه
چیزی که ما از موفقیت تلقی داریم و بهمون آموخته شده اینه که یه سری چیزای خاص توی هر اجتماعی تاپ هستن! اگر تو به اون ها برسی یه فرد موفق هستی! مثلا یه ازدواج موفق داری یا شغل موفق داری یا !!!
ما معمولا تحت فشار این تعاریف شروع می کنیم خودمون رو زورکی می چپونیم توی یه سری اصول و اسلوب ها و تهش حتی اگر به اون اسلوب ها برسیم بازم حالمون خوب نیست!
چرا؟
چون موفقیت واقعی در اصل با جریان روح ما هماهنگه نه لزوما با جریان اجتماع!
در حالی که موفقیت برای هر کسی می تونه متفاوت باشه ولی ما تحت فشار همون تعریف اجتماع دوباره میریم که موفقیت های خیلی های دیگه بدست بیاریم! بعدش هم می بینیم که عههههههههههههه چرا من از نظر خودم موفق نیستم! چرا حالم خوب نیست! چرا فلان و بهمان!! و در نهایت دست به کارای عجیب و غریب می زنیم!
دقیقا مثل اون فردی که به دنبال درآمد میلیاردی بود و وقتی بهش رسید خود کشی کرد! روحش شاد و یادش گرامی! ولی اون فرد شاید موفقیت رو درمیلیاردی شدن دیده بود! چون اطرافیانش افراد میلیاردر رو تحسین می کردن و از نظر اجتماع او، به به و چهچه ها برای کسانی هست که صرفا میلیاردرن!
اینطوری بود که بدون یک ذره شناخت از خود مبارکش! دوان دوان رفت میلیاردر شد و یکی نبود یه پارچه قرمز بگیره جلوش و بهش بگه هی بایست!!! خودت واقعا چی می خوای؟ روحت چی میخواد؟ و احتمالا در حالی که روحش تشنه معنویت بود!!! رفت به دنبال علت تشویق دیگران! یعنی پول و لذا به فنا رفت.
پ ن: همینجا بهتون بگم که بنده از پول اصلا بدم نمیاد و آوردن این مثال صرفا برای شفاف کردن عمق ماجرا بود.
موفقیت واقعی چیست؟
موفقیت یه حالت رضایت درونی هر فرد هست که از خودش نسبت به ابعاد مختلف زندگی اش داره! ابعاد مختلف زندگی ما بر اساس ارزش ها و آرزوهامون شکل میگیره. وقتی تو، به افزایش سطوح مختلف زندگی ات نایل میشی و از خودت راضی هستی تبدیل به یه انسان موفق میشی! میشی یه انسان موفق!
ولی خب چرا ما معمولا احساس موفقیت نداریم!؟
لطفا قبل از ادامه خوندن این متن به این موضوع ۵ دقیقه فکر کن!
چرا احساس موفقیت نمی کنم
خب یکی از علت های این که ما احساس موفقیت نمی کنیم خیلی واضحه و انقدر واضح هست که حواسمون بهش نیست. و انقدر اشتباهه که دیگه داریم درست تلقی اش می کنیم!
از نظر من وقتی یک انسان احساس موفقیت نمی کنه به این چند دلیله:
- مقایسه خودش با دیگری ( که مطمینم هیچ دوفردی در شرایط ۱۰۰ درصد مساوی نیستن! )
- عدم توجه به موفقیت های خودش! ( همیشه مرغ همسایه غازه )
- وجود کمال گرایی در زندگی ( که خب اینم خودش داستان خودش رو داره )
- به دنبال تایید دیگران از خودمون هستیم! ( که معمولا هیچ وقت دُز طبیعی از این قضیه مشاهده نمیشه! )
- واقعا دنبال موفقیت نمیره!
- اصلا نمیدونه موفقیت چیه!
جالب بود نه؟
خب من این مطلب رو دارم برای تو می نویسم که تو واقعا به یه موفقیت که خودت از خودت راضی باشی برسی! نمیخوام فقط دیتا تقدیمت کنم! پس لطفا طبق معمول بقیه محتواهای شادزیستی دفتر و قلمت کنارت باشه و هرجا یه زنگ توی گوشت شروع به دیلینگ دیلینگ کرد! اونجا صبر کن و بنویس.
وقت ندارم بهت بگم که چقدر این زنگ مهمه و از چه جای مهمی برات پخش میشه و اگر بهش توجه نکنی چی میشه! پس لطفا حواست بهش باشه و بنویس.
موفقیت در زندگی تو با دیگری فرق دارد
لطفا دوست عزیزم به این باور و خودشناسی برس که:
تو به عنوان دختر / پسری که داری در این دنیای عزیز زندگی می کنی، کسی هستی که روحت سال های سال منتظر بود تا شرایط زندگی زمینی ات فراهم بشه و خداوند دستور فرود تو رو به زمین بده! فلذا سال ها منتظر بودی تا این پدر مادر کنونی ات بستر به دنیا اومدن جنابعالی رو فراهم کنن! تو با پرونده ای از سمت خدای مهربان وارد دنیا شدی که بیای اینجا و یه سری کارها کنی و بری. پرونده هیچ دو فردی لزوما مشابه نیست! پس موفقیت برای هر دو نفر لزوما یک مسیر نداره و مشابه نیست! پس نباید مقایسه انجام بشه و حتی راه و اسلوب خیلی از افراد رو نا آگاهانه دنبال کنی.
خب یه نکته:
شاید کسی ( روح بزرگوار دیگری ) پیش از این به دنیا آمده و رسالتی مشابه تو را انجام داده و برگشته! اینجا اگر تو واقعا رسالتت رو بدونی و براش بخوای تلاش کنی، می تونی از اون فرد الگو برداری کنی.
پس فهمیدی گیر کار کجاست؟
- این که ما اصلا خودمون رو نمی شناسیم
- تعریف درستی از خودمون نداریم
- رسالت و هدف خلقت خودمون رو هم نمی دونیم
- ته تهش میخوایم از مردم تقلید کنیم
اینه که حالمون بده!! اینه که خیلی وقت ها بعضی ها ممکنه بهت بگن این چیزای که تو داری آرزوی خیلی از افراده!! چرا پس خوشحال نیستی!!! ( البته کاری به شکرگزاری نکردن و قدر شناسی ندارم . لطفا به قضیه از بعد هدف و رسالت و موفقیت و عدم قرار گرفتن در مسیر صحیح زندگی ببین )
هیچ آدم موفق یا غیر موفق محض نداریم
خب این یه واقعیت هست که متاسفانه حواسمون بهش نیست. ما آدم موفق صد درصدی نداریم. حتی اونی که تو داری مدال ها رو تو گردنش می بینی! بارها شکست خورده! اما موفقیت قرار نیست فقط برای یک بعد از زندگی ما شکل بگیره.
بعضی از خانومایی که با من جلسات لایف کوچ دارند اینطوری هستن که خودشون رو یک شکست خورده قهار می دونن! کسانی که واقعا خودشون رو جز با یک باکتری مقایسه نمی کنند و حتی معتقدند که باکتری یه اکسیژن تو آب تولید می کنه ولی ما چی!!؟
بعد بهش میگم تو چی واقعا ؟ چی میخوای؟
میگه نه پول دارم! نه زندگی! نه فلان
ولی وقتی عمق زندگی اش رو نگاه می کنی متوجه میشی که آرامشش الهام بخش خیلی ها بوده یا مثلا تونسته لیسانس و فوق لیسانسش رو بگیره یا چیزای این مدلکی!
خب من حرفم اینه:
چرا موفقیت رو برای خودت انتزاعی و ایزوله به یک چیز خاص کردی!؟
دقیقا عضله های توانمندی مغز ما همین جاها از کار میفته که ما فقط یه سری چیزا رو میکنیم خدامون!! که ازش فعلا دوریم و هرچه داریم و توانسته ایم رو نمی بینیم!
این بزرگترین ظلم به خودته.
همین الان بخوام بهت یک تمرین بدم تا از خجالت خودت در بیای مطمینم خیلی چیزا عوض میشه.
بشین چند مورد زیر رو بنویس:
- من در چه چیزهایی به خودم افتخار می کنم ؟ ( لطفا تواضع رو بذار کنار و یه خرده به خودت افتخار کن )
- دنیا چرا بدون من ناقصه ؟
- چه چیزهایی در دنیا برای من به طور خاص اتفاق افتاده؟
اگر برای هیچ کدوم نمی تونی جوابی پیدا کنی لطفا فوری خودت رو قضاوت نکن! سریع دفترت رو نبند! اتفاقا این لیست رو باز بگذار و به خودت یک فرصت بده تا بتونی به نتیجه برسی.
اتفاق خاصی که برای من روی کره زمین افتاد!
بیا در مورد سوال سوم برات یه مثال بزنم.
یادمه ۱۰ سالم بود و ۱۳ بدر رفتیم کنار یه رودخونه بزرگ که بعضی جاهاش عمقش به ۴ متر می رسید و خب یه جایی داشت که معمولا هرکی میفتاد توش! جون سالم به در نمی برد! از قضا من افتادم توش!!! و توی اون حالت چند متر رفتم پایین و حتی جایی که مردهای گنده بگ توش گیر میکردن و می مردن رو هم دیدم!! و خب معجزه شد تا کشیده شدم بالا توسط همون جریان آب چرخان! بماند که کمی آسیب دیده بودم و تا عصر حالم بد بود ولی خب!!! وقتی به این فکر می کنم که جایی که معروف به مقتله!!! و هر آدم ۱۰۰ کیلویی یا هر شناگر ماهری توش غرق میشه چرا یه دختر ۹ ده ساله ریقو!! ( اون موقع خیلی لاغر بودم ? ) تونست جون سالم به در ببره!!! { البته این فقط یکی از جریان ها بود که توش جون سالم به در بردم و بقیه اش رو حوصله ندارم بگم }
من از این قضیه درس های زیادی گرفتم و البته عزت نفس اعتماد بنفسم خیلی رفت بالا از این که حتما باید من نجات پیدا می کردم و دلیلی برای خداوند کائنات داشته که زهرا خانوم گل گلاب زنده بمونه!! شاید لازم بود زنده بمونم و بیام این تجربه رو بعد از ۲۰ سال برای تو بگم!!
من این تجربه رو ۲۰ سال کشیدم همراه خودم و اون تجربه سخت رو تحمل کردم تا به تو این پیام رو برسونم. آره به خود خود خود تو! این پیام رو برسونم که لطفا از خیلی چیزهای زندگی ات به سادگی نگذر.
و اما برای کسانی که میخواهند موفقیت را بچشند
خب بیایم حالا یخرده کاربردی تر در این باره صحبت کنیم و موفقیت رو بکشونیم سمت زندگی هامون.
اگر در مورد موفقیت تو دچار مساله و چالش شدی برات ۲ تا خبر خوب دارم
- هیچ وقت برای شروع دوباره دیر نیست.
- تو باید تعریف خودت را از موفقیت بنویسی
خب بریم سراغ تمرینات لایف کوچینگ موفقیت! که بهت کمک می کنه بتونی خیلی خوب روی خودت و موفقیت و زندگی ات سوار بشی و حالش رو ببری.
تمرین ۱: تعریف موفقیت از نظر تو چیه؟
تعریف تو از موفقیت چیه؟
چه زمانی حالت با خودت و دنیای اطرافت خوبه؟
لطفا تعریف خودت رو بنویس و پیداش کن و حتی براش هفته ها وقت بگذار تا بفهمی واقعا تو با چی موفق میشی. قرار نیست نگاه مون به دهن مردم باشه یا نگاه کنیم و ببینیم که کی چطور موفق شده.
موفق شدن می تونه یکی از این ها باشه و البته تنها این ها نیست:
- حال خوب داشتن
- پولدار شدن
- ازدواج کردن و بچه دار شدن
- تاسیس شرکت اختصاصی خودت
- رشد معنوی
- سفرهای عالی
- تاسیس یک خیریه
- نوشتن کتاب
بعضی ها موفقیت رو فقط در شهرت می دونن! به همین خاطر از نظر اون ها بازیگران و فوتبالیست ها همیشه موفق اند و سریع دوست دارند برن آکتور بشن! ولی اصلا اینطور نیست. خداروشکر که شبکه های اجتماعی روی کار اومد تا اقلا گاهی درزهای زندگی های خیلی از افرادی که فکر می کنید موفقن از طریق خودشون نمایش داده بشه تا بفهمیم هیچ جا یک مدینه فاضله نیست.
عزیزم! به این نکته در مورد موفقیت خیلی فکر کن
موفقیت، لزوما شهرت نیست. موفقیت شناخت خودت و مسیر سازی برای رسیدن به هدف هات و احساس رضایت از رسیدن به هدف ها و آرزوهاته!
اگر همیشه بعد از مدتی میگی چی فکر می کردیم چی شد!!!
لطفا برو یک بار دیگه خودت رو باز بینی کن .
یک بار دیگه هدف هات رو بازبینی کن
ببین واقعا چرا فلان چیز را میخوای یا نمیخوای
بعد با کمک یه لایف کوچ برنامه زندگی ات رو بررسی کن و دوباره بچین.
یک تله ذهنی در مسیر موفقیت: برای من دیره دیگه
همیشه عاشق اون خانوم و آقایی هستم که تو سن ۹۰ سالگی میان کنکور میدن!
خودشون می دونن که ۴ سال باید درس بخونن تا یه لیسانس بگیرن! و خودشون میدونن که احتمالا داره همین امروز بیفتن بمیرن! ولی میرن دنبال علاقه شون و جالبه اغلب شون لیسانسه رو هم میگیرن و طعم خوش فارغ التحصیلی رو میچشن! نوش نوش.
- این افراد به نظر تو نمی دونن که سن استخدام نهایت ۳۵ یا ۴۰ سال باشه!؟
- این افراد نمی دونن از این مدرک نمیشه استفاده مالی کرد؟
- این افراد نمی دونن که ممکنه نکشن! و توی درس بمونن؟
- این افراد نمی دونن که ممکنه همین روزا بمیرن؟
- پس چرا واقعا شرکت می کنن و کنکور میدن و قبول میشن؟
چون هدف دارن و لذت میبرن از رسیدن به خواسته هاشون. حالا ممکنه یکی هم بگه پیری مگه بیکاری! یکی هم بگه محض شهرت اومدن! یکی هم بگه آفرین!!! مطمینا بخاطر تشویق و خودنمایی این انتخاب رو نکردن.
ببین هدف های تو چطوریه!
ولی اگر باز هم با خودت میگی دیگه دیره لطفا یادت باشه که:
- اپرا در سن 23 سالگی به تازگی از اولین شغل خود اخراج شده بود.
- جونا پرتی در 30 سالگی قبل از تأسیس شرکت های رسانه ای میلیارد دلاری خود، Buzzfeed و The Huffington Post، به دانش آموزان راهنمایی تدریس می کرد.
- استن لی در 40 سالگی سرانجام با کمیک های Fantastic Four، Spider-Man و X-Men به موفقیت دست یافت.
- جولیا چایلد در 50 سالگی اولین کتاب آشپزی خود را نوشت.
- در 62 سالگی، تجارت مرغ سوخاری کرنل سندرز، KFC، سرانجام موفق شد.
- نلسون ماندلا در سن 77 سالگی پس از گذراندن 27 سال در زندان، رئیس جمهور آفریقای جنوبی شد.
اگر بتوانیم از این افرادی که بعداً در زندگی موفق می شوند چیزی یاد بگیریم، این است:
موفقیت زمان محدود ندارد
موفقیت! ددلاین ندارد! یعنی قرار نیست براش یه تایم خاص در نظر بگیریم. پس لطفا امتحانش کن.
در واقع، طبق فهرست ۱۰۰ نفر برتر فوربس، به طور متوسط، افرادی که بزرگترین شرکتهای جهان را تاسیس کردهاند، تا سن ۳۵ سالگی شروع به کار نکرده بودند. از بین ۵۳۹ مؤسس، میانگین سنی برای راهاندازی شرکتشان ۴۰ سال بوده است. بسیاری از شرکتهای بزرگ دنیا. افراد موفق حتی تا دهه 50 یا 60 سالگی به دنبال رویاهای خود نرفته بودند.
موفقیت به معنای سن معین، در زمان معین یا ضرب الاجل معین نیست. این در مورد معیارها یا معیارهای شخص دیگری به جز خود شما نیست.
در طراحی فرمول موفقیت در زندگی یادت باشد
در طراحی و حل کردن فرمول زندگی موفق این رو یادت باشه که دوست عزیزم ..
- موفقیت یه شبه رخ نمیده (خیلی ها دیدیم یه فرصت های خاص بهشون رو کرد و یه شبه راهی رفتن که یه آدم پخته شاید ۲۰ سال طول میکشید تا بره و برسه ولی نداشتن ظرفیت که معمولا در چنین فرصت هایی ۱۰۰ درصد خودش رو نشون میده طرف رو به تباهی کشونده )
- موفقیت قرار نیست برای یک برهه خاص باشه ( به عنوان مثال من که خودم رو فردی موفق میدونم و افتخار دارم تا در طراحی زندگی شما به شما کمک کنم (لایف کوچم دیگه ) در عین حال تمام موفقیت هام رو تا این سن کسب نکردم! بعضی برای سال آینده است برخی چند سال بعد و برخی رو واقعا چشیدم و لذتش رو بردم.
- برای موفقیت نیاز داری اعتماد بنفس و عزت نفس هم داشته باشی.
- برای موفقیت پیش و بیش از هر چیز به شناخت خودت نیاز داری
- برای موفقیت نیاز به نقشه راه داری.
- برای موفقیت نیاز به اراده و تحمل برخی دشواری ها داری
آیا مرد راه موفقیت هستی؟
اگر بله پس به تو تبرک میگم و هدایتت می کنم که بری و ادامه این مطلب رو بخونی. در غیر اینصورت برو توی اتاق و به تصمیم زشتت فکر کن ?
معنای موفقیت را برای خودت کشف کن
خب تا اینجا یاد گرفتی که موفقیت یه شبه رخ نمیده! اما خب اگر شروع کردی و برای خودت الگوهایی پیدا کردی و داری مسقیما رفتار و کردار اون ها رو کپی می کنی پس باید همین الان دست نگه داری!
بیا برات مثال بزنم!
قبول داری که گیلان خیلی خوشگله و سبز و دلبره؟
خب کسی که از تهران به گیلان میره خیلی مسیرش متفاوت تر از کسی هست که از تبریز به گیلان میره!
گیلان همون هدف مشترک تو و الگوی توست .. اما تهران و تبریز می تونه نشانه ای از مبدا باشه! از تو و اون فرد . پس لزوما قرار نیست مسیرها مساوی باشه!
بلهههههه یه چیزایی مشترکه و ثابت! مثل این که باید مسیری طی کنید! مثل ایمنی های توی سفر! مثل خوراکی سالم توی سفر! مثل پوشش مناسب برای فصل های مختلف! بله این ها ثابته ولی مسیر اصلی چه بسا یکی نباشه. اینجاست که من مدام میگم وقتی میخوای یه مسیر موفقیت رو طی کنی باید به تناسب خودت خیلی فکر کنی و رفتار ها و عملکردهای مناسب و متناسب با خودت رو انتخاب کنی.
چقدر مقایسه هایت درست و اصولی است؟
وقتی به نقاط قوت دیگران فکر میکنی و سپس آنها را با نقاط ضعف خود مقایسه میکنی، چطور این موارد را با هم می سنجی؟
ایا احساس خوبی داری؟
هر چند خنده دار به نظر می رسه، ولی همه ما دقیقاً این کار را انجام داده ایم – عیوب خود را با نقاط قوت افراد دیگر مقایسه کنید. شاید کسی را ببینید که به صورت آنلاین اخبار مربوط به ترفیع، نامزدی، ماشین جدید یا تعطیلات مجلل را به اشتراک می گذارد. همه ما می دانیم که در ادامه چه اتفاقی می افتد . فوراً به خودمان نگاه می کنیم تا ببینیم برای ما داستان چطوری داره پیش میره!. « مریم! سعید یا هر کی!! به تازگی یک خانه جدید خریده!. چرا من که همسن این بشر هستم هنوز نتونستم یه دونه خونه ناقابل ۲۰۰۰ متری داشته باشم!! ؟
مشکل من چیه؟ ؟
” ببین من منظورم اصلا این نیست که مقایسه اشکال داره و کلا باید بذاریدش کنار! منظورم بیشتر اینه که مقایسه ها باید توی شرایط مساوی صورت بگیره! شرایط مساوی!!! نه سن مساوی!یا چیزایی شبیه به سن که اصلا معیار خاصی برای اندازه گیری موفقیت نیست.
مربیان و الگوها می توانند به عنوان منابع بزرگ الهام عمل کنند. آنها ویژگیهای رهبری را نشان میدهند و گامهایی را برای دستیابی به اهداف بلندمدت بزرگ نشان میدهند و ثابت میکنند که میتوان آن را در هر سنی انجام داد. با این حال، اغلب، مقایسه خود با دیگران باعث می شود احساس نارضایتی و بی کفایتی کنید.
این باعث می شود که نقاط قوت و دستاوردهای خود را از دست بدهید. مقایسه، یک نسخه کج از واقعیت ارائه می دهد که ناامنی های شما را برجسته می کند و در عین حال موفقیت افراد دیگر را اغراق می کند.
وقتی مقایسه می کنیم چه اتفاقی میافته؟
خیلی ساده بخوام بگم! وقتی یکی می بینی که هممممممممه چی داره (سوای این که این چیزا ممکنه بخاطر اعتبار پدر باشه! ) به هر حال تو تصویر کامل و واقعی زندگی طرف رو نمی بینی. همه مون دیگه می دونیم که آدم ها تو زندگی شون جاهای تاریک هم دارند! اما سعی می کنن اون تاریک ها رو توی همون پستو ها نگه دارن. در نهایت یه مشت از جذابیت های زندگی که امیدوارم با مال مردم نباشه یا پز نباشه یا فوتوشاپ نباشه رو رو می کنن!
حالا کی داره اینا رو می بینه؟؟؟
تو!
تویی که درگیر نقاط تاریک و روشن زندگی خودت هستی و لحظه ای به نقاط تاریک زندگی خودت واقفی!
حقیقتا مقایسه مخصوصا وقتی حرف از چیزهای مادی باشه همیشه ما رو به سمت شکست می کشونه! چون اون چیزی که داره مورد مقایسه قرار میگیره چیزی چندان واقعی نیست.
این شما را در یک چرخه مداوم ناامنی به دام می اندازد که هرگز نمی توانید آن را کاملاً اندازه گیری کنید. نوع مقایسه اشتباه، به جای تمرکز بر نقاط قوت و اهداف شما، به دارایی های افراد دیگر توجه می کند. گرفتار شدن در دستاوردهای دیگران باعث می شود ارزش های خود را از دست بدهید. مقایسه ی اشتباه و ظاهری یعنی این که به جای اینکه نسخه موفقیت خود را دنبال کنید، به دنبال رویاهای دیگران بروید.
همین هفته ان شالله این مطلب را آپدیت می کنم. بازم این صفحه رو چک کن و آدرسش رو یه جا یادداشت کن. مرسی