زمانی که شاید علائم تنفر پسر از دختر را در رابطه ات می بینی ؛ وقتی که شاهد بی توجهی عشقت به خودت می شوی؛وقتی که میفهمی عشقت دیگر تو را نمی خواهد؛ وقتی که آخرین خداحافظی رو می کنی و شماره اش رو پاک می کنی و یا حتی اونو بلاک می کنی، مطمئنم که هنوز متوجه نشدی که چی شده! یه دوسه ساعتی که دور خودت چرخیدی، و حوصله ات سر رفت و فکرت هی مدام پرت شد سمتش، اون موقع هست که با این که حرارت بدنت میره بالا، اما دست و پات یخ می زنه. چرا ؟ چون قلبت داره یخ می زنه.
این ابتدای یک شروع تازه است که می تونه هم سخت باشه، هم وحشتناک و هم جدید! اما مطمئنا قابلیت این رو داره که ازش بگذری. آره یعنی با تموم سختی هایی که داره، تو می تونی خیلی راحت بعد از مدتی از فشارش بیرون بیای، چون من راه و روشش رو بهت یاد می دم.
هشدار: مطلب پیش روی شما صرفا ترجمه و تحقیق و حاصل گردآوری هاست! فلذا نمی توان از آن به عنوان راهکار مشاوره ای استفاده کرد. بنابراین برای حل مشکلات خود می توانید به مشاور مجرب مراجعه کنید تا با بررسی مسایل شما و احیانا همسر شما بهترین راهکار برای شما ارایه گردد.
خب درمان شکست عشقی قاعده ی خاصی تقریبا میشه گفت نداره.
گاهی بعضی از پسرا و دخترا تنها و تنها، 1 سال توی رابطه بوده اند اما 3 ماهه فراموش می کنند. گاهی هم 3 ماه توی رابطه بوده اند و 1 ساله هم فراموش نکردند. چرا ؟ چون روش های درست برخورد با شکست عشقی رو بلد نبودند ( ادامه رو بخونی خیلی چیزا متوجه می شی )
البته سرعت غلبه بر شکست عشقی می تونه به این هم ربط داشته باشه که آیا، شکست عشقی اولی هستی یا نه؟ کسانی که برای بار اول شکست عشقی می خورن، دیدگاه های افراطی دارند و تقریبا همه چیز رو رو به نابودی می بینن، هر چند در بار دومی ها و چندمی ها هم این حس دیده میشه، اما در اولی ها، خیلی شدید تره . به همین خاطره که توصیه می کنم، مطلب جالبی که برای اولین بار در این سایت نوشتم، و با نام شکست عشقی اولی ها را بخوان تا بفهمی دیگران که مثل تو بودند چه حال و هوایی داشتند.
درمان شکست عشقی در مردان همیشه با درمان شکست عشقی در زنان متفاوت بوده است. همانطور که بارها به طنز هم دیده اید، گفته شده که،
اما به طور کلی هر دو دسته این افراد نیاز دارند که
و اما بریم سراغ شدت شکست عشقی
با این که شکست عشقی شکست است و یک ناهنجاری است اما گاهی شدت آن خیلی زیاد است. شکشت عشقی شدید معمولا زمانی رخ می دهد که:
اما شکست عشقی هر چقدر هم که شدید باشد، با یک سری اصول به راحتی قابل پوشش است فقط شاید شاید درد و تحمل 40 روز اولش سخت تر باشد.
راستی گاهی دیده ام که کاربرانم می گویند، وقتی جدا شدیم اصلا فکر نمی کردم انقدر راحت با آن کنار بیایم علت چیه؟
خب من اینطور مواقع با یک بررسی ساده متوجه شده ام که علتش یکی از این موارد است
خلاصه این که گاهی تو خودت از جدایی می ترسی در حالی که هیچ سختی برایت به دنبال ندارد. کافی است بگذاری وارد آن شوی.
یک درمان اشتباه در شکست عشقی وجود دارد و آن هم این است که، دوستان ممکن است به تو بگویند که یکی را جایگزین کن!
اما هرگز نباید به دنبال رابطه با فرد جدیدی باشید تا حال خودت را بهتر کنی. چرا که نه حالت واقعا خوب می شود و نه تغییری می کنی و البته دیگری را هم به سو تفاهم و دردسر می اندازی.
روانشناسی قاعده و اصول خاصی برای درمان دارد که بیشتر فکر درمانی و رفتار درمانی است. اما من در این مطلب شما را به سمت آموزش ها و مهارت هایی هدایت می کنم که با کمک یک سری اصول ساده به شما کمک می کند که خودتان از پس شکست عشقی تان بر بیایید و با عزت نفس و اعتماد به نفس بیشتری از آن بیرون بیایید. یعنی نمی خواهم شما را درگیر تئوری ها و قوانین و غیره کنم. فقط می خواهم بگویم که چه چیزهایی روی کاربرانم تست کرده ام و جواب گرفته اند تا تو هم آن ها را بکار بگیری.
ناگفته نماند در کنار این موارد باید حتما از مشاور و روان درمانگر هم استفاده کنی.
حالا که شروع کرده ای تا این معضل را کم کنی و به زندگی طبیعی ات برگردی من چند راه حل دارم که باید آن ها را انجام دهی.
مهارت های بیشتر در : راهکارهای فکری – درمانی در شکست عشقی
قرار نیست بالا پایین بپری و هلکوپتری بزنی که همه فکر کنند این چه دختر یا پسر قوی ای است! کافی است خودت را توی غم و مجید خراطها محصور نکنی.
کافی است که فقط بخواهی تا تغییر شرایط دهی. تکرار می کنم تغییر شرایط.
برای این که بدانی چطور این کارها را کنی و تمرین کنی و همین حالا خودت را با آن ها وفق بدهی، یک لیست واقعا موثر تدوین کرده ام که 2 سال است روی کاربرانم آن ها را اجرا کرده ام.
همین حالا برنامه ریزی کن: چک لیست شادی پس از شکست عشقی و روش های آن
مطمئنم و به تو قول می دهم که تا 40 روز اول، حالت تا 60 درصد خوب می شود. اما یک هشدار:
خب شکست عشقی کلی انرژی منفی توی ذهن و دل آدم جا می گذاره. حتی رشته های عاطفی وجود دارند که باید از ذهن و انرژی ما گسسته شن.
به هر حال شبانه روز، تو درگیر این موضوع بودی و به او فکر می کردی و این ها یک در هم تنیدگی در تو ایجاد کرده اند که مثل این می مونه که توی تاز عنکوبتیه افکارت گیر بیفتی.
معمولا یک روانشناس خوب یا مشاور خبره می تواند در این باره به تو کمک کند و راهنمایی های خوبی داشته باشد
اینکه تو هم دوست داری با اطرافیانت مخصوصا همسرت یا نامزدت یک رابطه گرم و…
اگر میخوای تمرین رشد معنوی رو از خودت و از درون خودت و از ذهن…
یه حسی که گاهی خیلی اذیتمون می کنه و خودمون هم حتی گاهی نمی تونیم…
خیلی وقت ها اهمیت یک زندگی شاد رو از اینور و انور می شنویم. حتی…
همیشه دیدیم که اغلب افرادی که مجردی شاد و خوشحالی دارند همسران مناسب تر و…
دیروز در حال صحبت کردن با دوست عزیزم در مورد افزایش رضایت از زندگی و…
View Comments
سلام؛من قبل از اینکه مراحل سوگ رو طی کنم وارد یه رابطه عمیق عاطفی به قصد ازدواج شدم و همدیگرو خیییییلی دوست داشتیم طلاق من با پارتنر قبلیم توافقی بوده و هیچ کدوممون هیچ احساسی نسبت بهم نداستیم و نداریم و هم از لحاظ منطقی هم احساسی تصمیم به جدایی منطقی و معقولترین تصمیمی بود که گرفتیم حتی بعد از طلاق و طی دوران طی کردن سوگ هم هیچ تمایلی به بازگشت نداشتیم ولی حدود 6 ماه تا یکسال پس از جدایی کم کم احساساتی نظیر عذاب وجدان مدام منو اذیت میکرد نمیدونم چطور توضیح بدم منظور از عذاب وجدانم این نبود که از جدایی پشیمون شدم و دلم میخواد مجددا به رابطه قبلیم برگردم یه حسی مثل نامردی کردن و تنها گذاشتن همسر سابقم داشتم ولی هر جور که فکر میکردم میدیدم که هیچ علاقه ای نسبت بهشون نداشتم و ندارم ولی به مرور باعث شد نتونم احساسات و علاقه و نیازهای پارتنر جدیدم رو بر طرف کنم خیلی هم عذاب میکشیدم میدونستم از این رفتارهای افسرده گونه من و احساسات متناقضم قلبا خیلی ازم آزرده خاطر بودن و واقعا چون نمیخواستم ناراحتش کنم بدنبال توجیهی برای قطع رابطمون میگشتم چون نمیدونستم این حالت من چقدر زمان میبره تا به تعادل برسم حضور من نه تنها باعث آرامش ایشون میشد بلکه ناخواسته باعث رنجش ایشون هم میشدم بهشون گفتم با باید رابطه رو کات کنیم درخواست کرد با گریه که لااقل با هم دوست بمونیم من نپذیرفتم چون احساس میکردم چون نمیتونم حس واقعیمو نثارش کنم به خودم و وجدانم درگیر بودم که نکنه این دوستی باعث بشه که فکر کنه دارم ازش سو استفاده عاطفی یا جنسی میکنم خلاصه پس از حدود 14 ماه از سوگ قبلی کاملا خارج شدم و مجددا با ایشون ارتباط گرفتم با تموم وجودم عاشقش بودم و هیچ مانعی برای ابراز احساساتم وجود نداشت تموم وجودم مال اون بود ولی متاسفانه ایشون تازه وارد سوگ شده بودن و بار هیجان منفی و احساسات شدیدشون نسبت به من و رفتار من باعث شد نسبت بهم سرد بشن دقیقا همون حالتهایی رو که من تو اون مدت تجربه کردم رو به عینه میدیدم و متاسفانه فقط و فقط بخاطر فرار از تنهایی و و مهمتر از اون خلا عاطفی وارد یه رابطه سمی و کاملا اشتباهی شده سوالم از جنابعالی اینه که ممکنه ایشون طی این مدت متوجه حالات روحی سابق من بشه و با خودش قیاس کنه و از رابطه ناسالم خارج بشه و مجدد بهم برگردیم واقعا معتقدم که ما همدیگرو کاملا درک میکردیم و قطعا میتونیم همدیگرو خوشبخت کنیم