۷ درس زندگی از یک مرد با تجربه در فیلم رستگاری در شاوشنک

۲ ساعت و ۲۲ دقیقه - ساخت ۱۹۹۴

0 90

دوباره یه فرصت خیلی خوب و لذت بخش برای نشستن و نوشتن درس زندگی از زندگی های واقعی که به لطف هنرمندان تبدیل به فیلم شده اند. هفته پیش در مورد درس های زندگی فیلمی صحبت کردم که مدیریت بحران توی زندگی رو یه جورایی بهمون نشون می داد. این که عدم مدیریت بحران و حتی زبان و حتی عدم مدیریت احساس می تونه جان یک نفر رو بگیره و عده ای اون رو تبدیل به فیلم کنند و من بیام این زندگی رو برای تو شرح بدم! این یعنی جان و زندگی تو خیلی ارزش داره که روزگار این پیام رو به گوش تو از زبان من رسوند! اگر دوست داری می تونی درس های زندگی از فیلم لبه تیغ رو از اینجا بخونی.

خب حالا بریم سراغ درس های زندگی و تجربیاتی که می شه از زندگی دو نفر گرفت که این افراد به ترتیب ۲۰ و ۴۰ سال از عمرشون رو توی زندان گذروندن تا یه روز این درس ها به گوش من و تو برسه! و ما چقدر باید ممنون زندگی باشیم.

ستاره های فیلم رستگاری در شاوشنک

خب در فیلم سینمایی شاوشنک که باید حدود ۲ ساعت و ۲۲ دقیقه وقت بگذاری تا ببینی افراد زیادی رو مدام می بینی! به هر حال یک زندانه و تعدادی زندانی و پلیس و غیره. اما دو نفری که حسابی بهش می خوایم بپردازیم اندی و رد نام دارند:

درس زندگی تجربه زندگی

نفر سمت راست اندی دوفرن هست که یک بانکدار جوان هست که روزی روزگاری به جرم قتل همسرش و دوست پسر همسرش 😐 زندانی میشه به حبس ابد!

نفر دوم الیس بوید ردینگ هست که معروفه به رد! یک زندانی سیاهپوست که وقتی اندی وارد زندان میشه او ۲۰ سال از حبس ابدش رو گذرونده بود.

رد به عنوان عاقل زندان شناخته می شه و یه جورایی حکم تنگه هرمز خودمون رو داره! یعنی محل تبادلات هر چیزی که زندانی ها بخوان .. جیب رد هست.

لطفا قبل از خوندن این مقاله یک بار این فیلم رو ببین و درس های شخصی خودت رو ازش بیرون بکش. هر فیلم و کتاب و ماجرا برای هر کس که در مسیرش قرار میگیره یک معلم خصوصیه!

 درس زندگی از یک مرد با تجربه

اندی دوفرن

اندی دوفرن همون کسیه که این سری کلی در موردش میخوایم حرف بزنیم! یه پسر شیک و مجلسی و اتو کشیده که بانکدار بوده و توی این سن! جایگاه عالی داشته. قصد توضیح کل فیلم رو ندارم چون مزه ی فیلم رو خراب می کنه.

اما میخوام بگم که درس هایی که میخوام بگم حول مردی می چرخه که به ظاهر سوسول و بچه ننه است! و انتظار میره شب اول زندان انقدر زار بزنه و جاشو خیس کنه . آدم عاقله ی این زندان که رد نام داره .. دو پاکت سیگار! که حکم دو شمش طلا توی اون زندان داره رو برای گریه اندی شرط می بنده و به طور جالبی می بازه! و ماجرا از این لحظه جالب می شه.

شاید اولین درس و آخرین درسی که دوست دارم از این جریان بگیریم اینه که به ظاهر دیگران رو قضاوت نکنیم. ما نه می دونیم توی اندیشه شون چه خبره و نمی دونیم توی عقل و درایتشون چی نوشته شده! حتی اگر مطمین هستیم که آدم شناس خوبی هستیم خوبه که گاهی یه اما و اگر و یه درصد خطا هم لحاظ کنیم! چون اینطوری مثل رد باخت اقلا نمی دیم!

 درس زندگی از یک مرد با تجربه

الیس بوید ردینگ معروف به رد

یک زندانی سیاهپوست، آرام، عاقل، با دیالوگ هایی که حسابی آدم رو به فکر فرو میبره. یک زندانی حبس ابد خورده! کسی که توی زندان بیش از آزادی بهش لذت میده! کسی که حکم پدر و یا برادر بزرگتر برای خیلی از این زندانی ها داره. به عبارتی کسی که خیلی حوصله داره!

رد در وهله اول اعتراف می کنه که از اندی دوفرن خوشش میاد ولی صبر می کنه تا اندی خودش پایه دوستی رو بریزه و خب! این پسر سوسول یعنی اندی بعد از حدود ۱ ماه تازه لب باز می کنه و شروع به حرف زدن با رد می کنه! بذار  از اینجا به بعد رد رو به انگلیسی بنویسم که بهتر بتونی بخونیش.

درس های زندگی
اندی و RED حدود ۲۰ سال بعد از بازی در فیلم رستگاری در شاوشنگ

شکست و تنگنا توقف اجباری در تغییر مسیر به موفقیت

این اولین درسه! همین عنوان کافیه که تو این پیج رو ببندی و بری دنبال این که چطور می تونی با شکست هات اداپت بشی و به اهمیت شون پی ببری و برای یک بار تموم درس هاش رو بگیری و بذاری کنار!

گاهی یک سری تنگناها توی زندگی مون رخ میدهند که کمک می کنند ما زندگی مون رو به نحو جدیدی شروع کنیم.

شاید تمام چیزهایی که اندی یاد گرفته بود در طول دوران زندگی و حرفه و پیشه اش برای این بود که یک روز به نقطه عطف زندگیش یعنی زندان وارد بشه و از آنچه که یاد گرفته بود استفاده کنه و در نهایت به سطح جدید زندگیش برسه!

درس های زندگی

به هر حال همه مثل مایکل سینگر نیستن که تغییرات زندگیش از یک فکر و صدای درونی شروع شد و زندگیش از این رو به اون رو شد! گاهی باید سخت جنگید ولی خب! مسیر همیشه برای پیروزی همواره اگر آدم درست زندگی ات رو پیدا کنی یا اقلا مسیر درست پیش روی تو باز بشه!

درس دوم: لطفا به شکست ها و تغییرات و توی چاله افتادن ها توی زندگیت به عنوان ترمز موفقیت نگاه نکن! همه اتفاقات منتهی به شخصیت بهتر و والاتر تو از هر نظر میشن. به شرطی که بپذیری و استفاده کنی و تغییر بدی. همین درس های زندگی است که منجر به موفقیت در زندگی می شود. 

 درس زندگی از یک مرد با تجربه

توانایی های تو ابزار نجات تو هستند

نمی دونم الان خودت رو چقدر توانمند می دونی! چقدر خودت رو قبول داری و چقدر حس می کنی که دستت پره! میخوام بگم که تجربه من از تحلیل فیلم های زیادی این بوده که همه ما در طول مسیر زندگی یک سری توانایی ها و مهارت ها رو کسب می کنیم و یا حتی به طور ذاتی بهمون داده میشه.

جریان زندگی ما رو به مسیر هایی می بره که لاجرم باید با همین توانایی ها از اون مسیر ها عبور کنیم! انگار که زندگی می دونه که ما کجا داریم میریم پس از قبل ما رو مجهز به این توانمندی ها می کنه.

مثلا اندی با این که بانکدار بود، علاقه به زمین شناسی داشت و وقتی کمی از دیوار زندان خراب شد و تونست خاک رو لمس کنه و اون رو انالیز کنه متوجه شد که اینجا پتانسیل فرار کردن داره! پس انگار که ذاتا زمین شناس بودنش کمک کرد به طرح نقشه فرار!

البته اندی دسته گل های دیگه هم به آب داد از جمله کمک کردن به افرادی در زندان و زندان بان ها و ریس زندان در رابطه با مسایل مالی و مالیاتی و کلا بانکی! و اینطوری امتیازهایی رو گرفت!

درس های زندگی

پس هر جا گیر کردی! هر جا زمین خوردی! هر جا حس کردی تنها افتادی! سریع اندی دوفرن درونت رو بیدار کن و ازش بپرس که چه توانمندی هایی داری و چه کار می تونی کنی؟ مطمین باش راه نجاتت توی دست توانمندی هات هست.

این ویژگی رو در زندگی خیلی از افرادی که زندگی شون به فیلم تبدیل شد دیدم و این کافیه که ثابت کنه برای تو هم همینطوره! شاید هنوز فرصتش نرسیده یا شاید در فرصتش واقع شدی ولی خب! نمی دونستی باید چکار کنی یا اصلا از چی کمک بگیری.

درس سوم: همیشه توانمندی هات رو بشناس! اون ها برای نجات و موفقیت تو در تو تجهیز شده اند.

درس های زندگی

همیشه یک حامی داشته باش

در این زندان RED به عنوان حامی و رفیق همیشه نگران و شفیق اندی به چشم میاد. بنظر میرسه که اگر RED و دلگرمی ها و حمایت هاش نبود اندی شاید زود وا میداد. ولی خب زندگی همیشه هر جا نیاز بدونه یک حامی سر راه آدم قرار میده تا دستش رو بگیره و از یک سری مسیر ها رد کنه. البته درسته که RED حکم پدر برای این پسر داشت اما گاهی RED  حامی بود و گاهی اندی! پس قدر آدم های زندگی مون رو بدونیم چرا که خیلی وقت ها موفقیت هایی که داریم حاصل وجود پر برکت این حامی ها هستند. پدر مادر همسر عزیزان و دوستان گاهی بهترین حامی زندگی ما هستند که قدرشون رو نمی دونیم.

درس چهارم: لطفا حامی باش و قدر شناس حامیان زندگی ات باش. درس های زندگی گاهی خیلی بهتر و رسا تر توسط حامیان زندگی به ما منتقل می شوند. 

 درس زندگی از یک مرد با تجربه

از حصار زندان های خودساخته بیرون بیا

زندان همیشه چهار دیواری نیست! گاهی تو آزاد ترین آدم هستی ولی زندان هایی که از باورها و ترس ها و مسایل شناختی در وجود خودت درست می کنی تو را از هر لذتی باز می دارد.

ما آدم ها اگر هنر کنیم تعداد زندان هایمان کم باشد! این زندان های خودساخته که تدبیر خودمون هستند موجب می شن که نتونیم حتی فکرش رو بکنیم که چه تجربه های جذابی فرای ذهن و روح مون و ترس ها و درون مون می تونیم داشته باشیم.

مثالی از این زندان های خودساخته زندگی افرادی مثل RED است. آقای RED حدود ۲۰ سال است که در این زندان زندگی می کند. ذهنش به زندان و این چهاردیواری که به قول خودش همه چیز قدیمی و ثابت است عادت کرده است. هر وقت تیم تشخیص صلاحیت برای آزادی که معمولا هر ۱۰ سال یک بار به زندان می آید تا زندانیان را بررسی کند، او را مورد آزمایش قرار می دهد، چیزهایی می گوید که عمدا مردود شود! چرا که دوست دارد در این زندان بماند!

درس پنجم: ما نیز زندان هایی خودساخته داریم که باید آن ها را دوربزنیم. باید این زندان ها را شناسایی کنیم و بعد حصارهای آن را بشکنیم و تجربه های جدید کنیم. در این باره باید حتما با افراد آگاه صحبت کنیم و شروع تخریب را آگاهانه انجام دهیم! چرا که شاید بعضی چیزها حصار امن و خط قرمز ما باشند و ما به اشتباه آن ها را به صورت حصار خودساخته زندان شخصی خود بپنداریم. 

درس های زندگی
لذتی که اندی پس این تجربیات سخت چشید می تواند توسط آموختن درس های زندگی از او و رسیدن به اهدافت، به تو منتقل شود!

نشانه ها همیشه به ما مسیر دهی می کنند

چشمت را روی نشانه ها باز کن. نشانه ها همیشه خودشان را به ما نشان می دهند تا ما بتوانیم با کمک گرفتن از آن ها مسیر زندگی خود را پیدا کنیم و حتی زندگی مان را بسازیم.

اگر این فیلم را دیده باشی نشانه هایی که واقعا راه گشا هستند را بار ها متوجه می شوی.

درس ششم: به نشانه ها توجه کن چرا که نشانه ها تو را به مسیر درست می کشانند. 

هدف هایت را پنهان کن تا به نتیجه برسد

نکته جالبی که در این زندگی واقعی از دو زندانی نظرم را خیلی به خودش جلب کرد پنهان کاری اندی بود! اندی به مدت ۲۰ سال بدون این که حتی لب تر کند و اشاره ای کند شروع به کندن دیوار زندان کرد و حتی بدون این که مستقیما چیزی بگوید فرار کرد!

داستان از آنجا شروع شد که اندی برای تراشیدن مهره های شطرنج درخواست داد که برایش یک چکش کوچک تهیه کنند. چکشی که به زور می شد با آن با ۳۰ ضربه یک گردو شکست!

 درس زندگی از یک مرد با تجربه

(آخ که چقدر پشتکار و برنامه ریزی و تغییرات اتمی اینجا خودش را نشان می دهد). روزی که اندی داشت روی دیوار زندان نامش را می نوشت کمی از خاک و دیوار پوسیده و مرطوب زندان پایین ریخت و او هم که عاشق زمین شناسی متوجه شد که پشت این دیوار راه فراری به سمت دریاچه است که از یک فاضلاب میگذرد.

برنامه ای ریخت و پوستر هنرپیشه ای را تهیه کرد و روی محل تونل کشید و به مدت ۲۰ سال! هر شب به اندازه دو مشت از دیوار زندان کوبید و فردا روز از طریق پاچه شلوارش این گل ها را در محوطه ریخت و هیچ کس هم متوجه نشد!

 درس زندگی از یک مرد با تجربه

جالب است که روزی که این چکش را تهیه کرده بود RED به کنایه از او پرسید که می خواهی تونل حفر کنی؟ و بعد خود RED ادامه داد که برای کندن تونل باید ۶۰۰ سال حفر کنی! ولی انگار گوش اندی به این چیزها بدهکار نبود! اندی با همین چکش ساده ۲۰ سال کند و کند تا به بیرون راه پیدا کرد.

درس های زندگی

و این باران لذت بخش ترین تجربه بعد از یک تلاش طولانی برای بیرون جهیدن از زندان بود!

مهم ترین چیزی که موجب شد اندی تا ته این ماجرا برود پنهان کردن این هدفش بود. پیش از این در مورد اهداف هویتی گفته ام و نوشته ام که چه چیزهایی رو چرا نباید به کسی بگی تا انجام بشه!

درس هفتم: لطفا اهدافت و اقداماتت را پنهان کن تا به نتیجه برسی.

منبع عکس: وبسایت imdb

ممکن است به این مطالب علاقه داشته باشید
پاسخ دهید

Your email address will not be published.