وقتی برنامه ریزی هات اجرا نمیشن این تجربه منو بخون
سوال من همیشه این بود که چرا برنامه ریزی هایم اجرا نمی شود. یعنی در مبحث مدیریت زمان شاید فکر اولیه من این بود که همین که بتونم یه برنامه ریزی کنم، همه چی حل میشه. ولی چالش ها وقتی خودشون رو نشون دادن که می خواستم هر چی رو که زمان بندی کردم اجرا کنم. ولی خب نمی شد! بعد از رصد یک هفته ای از انجام دادن کارها، مطابق اون برنامه ریزی اولیه متوجه شدم که:
- چندتا از برنامه هام ناتموم موندن
- برنامه هایی که تیک نخوردن که الی ماشالله..
- بعضی ها رو شروع کردم و وسطاش بیخیال شون شدم.
- کارهای مهم و جدی باقی موندن
- کارهایی که کمتر بهشون اهمیت می دادم رو انجام دادم.
اما یاد گرفته بودم که هر تجربه داره یه اطلاعات دقیق بهم میده تا بهتر مسیر رو طراحی کنم.
اون روز هرگز خودم رو سرزنش نکردم. و این موجب شد مسیر باز بشه و راه های خوب پیدا کنم و امروز با تو اون راه ها رو در میون میگذارم تا دیگه نگی چرا برنامه ریزی هام اجرا نمیشه.
۳ علت ناتوانی در عمل به برنامه یا اجرا نکردن برنامه ها
وقتی برنامه ریزی مون اجرا نمیشه اولین چیزی که به ذهنمون میاد، چیزایی هست که اعتماد بنفس مون رو هدف می گیره. ولی واقعا مشکل از اعتماد به نفس و توانمندی ما نیست. بیشتر موضوع به اینا بر می گرده:
- بینش تو از خودت
- درک زمان
- انرژی
- واقع بین نبودن در برنامه ریزی
- استرس و اضطراب
وقتی داری برنامه ریزی می کنی، یه سری چیزا هست که هیچ وقت بهش توجه نمی کنی و من امروز اونا رو بهت نشون میدم.
همین چیزا موجب اجرا نکردن برنامه ها یا اجرا نشدن برنامه ها میشه. یعنی یه جورایی برنامه ریزی هات واقع بینانه از آب در نمیان و خب! طبیعیه که اجرا نشه.
موانع برنامه ریزی واقع بینانه تو چیه
من در بررسی شخصیت خودم متوجه شدم که چند موضوع هست که موجب میشه برنامه ریزی واقع بینانه انجام نشه.
این موارد دقیقا برای تو هم صدق می کنه. بیا با دقت با هم مرورشون کنیم و یه شناخت از خودمون به دست بیاریم و ببینیم چقدر اشتباه می زدیم.
توجه به نسخه ایده آل خودم
متوجه شدم که توان من همیشه روی یه حالت نمی چرخه. روزایی هستن که من می تونم ۱۴ ساعت کار کنم. ولی خب طبیعیه یه روزایی تا ساعت ۱۱ توی رختخواب باشم. ولی یکی از خطاهای برنامه ریزی من این بود که همیشه و هر روز و در هر شرایط خودم رو با اون توان ۱۴ ساعتی تصور می کردم. (این توان ۱۴ ساعتی شاید چند بار توی سال رخ بده).
به این واقعیت رسیدم که:
دختر خوب! تو همیشه توی اون حال و هوا و انرژی ۱۴ ساعت کار کردن نیستی. پس قرار نیست همیشه بتونی از پس ۱۴ تا کار بربیای. پس برای ۱۴ کار برنامه ریزی نکن.
فرار از احساس گناه
متوجه شدم که بعضی روزا دقیقا برنامه ریزی می کنم برای کار نکردن!
یعنی چی؟
یعنی من یه سری کارها رو باید انجام می دادم و به دلیل اهمال کاری یا بی حالی یا هر چیز دیگری، نمی تونستم از پسشون بر بیام (توی این سایت در بخش اهمال کاری کلی در مورد اهمال کاری های خودم نوشتم).
فهمیدم که برنامه ریزی می کنم که فقط بگم میخوام کارایی کنم و حس منفی از تلنبار شدن کارها رو کم کنم.
یا قسم ام راست باشه که به حضرت عباس دارم کارام و انجام میدم!
ترس از دیدن واقعیت توان فعلی
بیشترین چالش برنامه ریزی من روی نوشتن مطالب همین سایت بود. چند سال پیش قادر بودم روزی ۷ مقاله قوی بنویسم.
اما این روزا متوجه شده بودم که نهایت بتونم یک دونامه راهنما بنویسم.
ولی توی برنامه ریزی هام من اون آدمی رو می دیدم که می تونست ۷ مقاله بنویسه و گاهی مقایسه می کردم خودم رو با زهرای الان.
اینجا یه ترس منو فرا می گرفت که نکنه تو ضعیف تر شدی و یه سری وا گویه های منفی ذهنی دیگه.
در واقع من گفتگوهای ذهنی ام رو رصد کردم تا به این واقعیت رسیدم که اگر برنامه هام اجرا نمی شوند علتش اینه از دیدن توان فعلی خودم هراس دارم.
فشار مقایسه با دیگران
این یکی هم از اینجا ریشه پیدا می کنه که من تمایل دارم پیشرفت کنم و کارامو به موقع انجام بدم.
ولی از بس خودم رو با رقبام مقایسه می کردم، و دوست داشتم سریع به اون ها برسم، مدام خودم رو تحت فشار قرار می دادم.
این تحت فشار قرار دادن ها دقیقا از برنامه ریزی کردن هام شروع میشد.
راه حلش هم این بود که یک روز نشستم با خودم اتمام حجت کردم که:
- من منم!
- اونا هم اونا هستن.
- هر کدوم با توانمندی، انرژی، منابع و امکانات خودش. پس قرار نیست هم رده به حساب بیاییم حتی اگر رقیب هستیم.
همین یه انرژی جالب از من آزاد کرد و دیگه توجهی به رقبا نکردم.

خطای برنامه ریزی تو دقیقا چیه
حالا بر اساس چیزایی که نوشتم، روی همین موارد تمرکز کن تا متوجه بشی که خطای برنامه ریزی تو دقیقا چیه؟
کدوم یک از سناریوهای من که در بالا نوشتم، تو رو به یاد خودت انداخت؟
چرا ذهن ما زمان و انرژی را اشتباه تخمین می زند
بیا این رو برات با یه سناریویی توضیح بدم که مطمئن هستم اقلا یکبار توی زندگی لمسش کردی.
تصور کن توی آشپزخونه، حوالی ساعت ۷ صبح داری صبحونه میل می کنی.
روی میز آشپزخونه همه رقم چیز میز می بینی.
از شیر، تا عسل، تخم مرغ و پنیر و چای و آجیل و آش و حتی کره مربا!
احتمالا از هر کدوم یه کم خوردی و حسابی احساس سیری می کنی.
بعد می بینی مادرت داره سبزی خرد می کنه! بهش میگی مامان این سبزی ها برای چیه؟ و مادرت میگه میخوام برای ناهار سبزی پلو درست کنم!
اینجا ممکنه تو بگی من که انقدر سیرم که نیاز به ناهار ندارم. برای من درست نکن!
و خب اگر مادرت حرف تو رو باور کنه احتمالا یه مقدار غذا کمتر درست می کنه.
اما همین که حوالی ساعت ۱۱ اینا بشه، شکم مبارکت قار و قور می کنه! و تو یه گرسنگی عجیبی رو تجربه می کنی!
با خودت میگی عه! من که گفتم ناهار نمیخوام! حالا چه کنم!
خب صحبت من الان در مورد حل چالش ناهار خوردن تو نیست. میخوام بهت بگم ذهن خیلی وقت ها وقتی تامین باشه و فول باشه تخمین های اشتباه میزنه!
و اما در مورد خطای برنامه ریزی با ذهن
در مورد زمان و انرژی هم دقیقا همین مشکل رو داریم.
صبح زود موقع برنامه ریزی کردن انرژی تو روی ۱۰۰ درصد هست. ولی ذهن حواسش نیست که وسط روز انرژی ممکنه به ۴۰ درصد برسه.
پس شروع به برنامه ریزی می کنی که انگار برای هر ۱۰ کاری که میخوای در طول روز انجام بدی، ۱۰۰ درصد انرژی داری.
اینجاست که کارهای ریز و درشت توی لیست برنامه ریزی ات به چشم می خوره که هرگز انجام نمیشن.
نقش اهمال کاری و خستگی ذهن در اجرا نشدن برنامه ها
اهمال کاری یعنی انجام ندادن کارها تا زمانی که ضرب الاجل برسه. یعنی به تعویق انداختن کارها تا زمانی که اصلا وقت انجامشون بگذره.
اینجاست که فکر می کنیم برنامه ریزی ما مشکل داره. ولی خب گاهی به اهمال کاری مون بر می گرده که من همه چیز رو در مورد اهمال کاری توضیح دادم.
اما خستگی ذهن یه خطا است که منجر میشه خودمون رو اهمال کار یا ناتوان در اجرای برنامه ها تلقی کنیم.
خستگی ذهن دقیقا مثل یک کوه روی دوش تو قرار می گیره و اجازه پیش روی بهت نمیده.
راه حل اولیه اش هم اینه که خواب و خوراک کافی و تفکرات مفید داشته باشی تا ارتعاش تو بالا بره.
بعد متوجه میشی که انرژی و انگیزه انجام کارها رو به دست آوردی.
خیلی وقت ها مشکل نه از اهمال کاری هست و نه از برنامه ریزی کردن! بلکه چالش از عدم انرژی میاد و خستگی ذهن.
اشتباهات رایج در برنامه ریزی تو
بر حسب آنچه در این راهنمای لایف کوچینگ بهت یاد دادم، مدیریت زمان و برنامه ریزی به هم ارتباط تنگاتنگی دارند.
تو باید مشکل برنامه ریزی خودت رو در یک کاغذ توی یه گردی بکشی و بعد چیزایی که می تونه بهش ارتباط داشته باشه رو بهش وصل کنی و شروع کنی به حل هر کدوم از این چالش ها.

البته لازم هست که شروع کنی و زندگی خودت رو هم یک انالیز کنی. احتمالا مشکلاتی که مربوط به شخص خودت هم هست در این مساله دخیل هست.
معمولا ما یه ترکیب طلایی از خطای برنامه ریزی داریم که شبیه اینه:
خوش بینی ذهنی + نادیده گرفتن افت توان و خستگی در طول روز + اهمال کاری پنهان + کمی مسائل شخصی
حل چالش برنامه ریزی برای اجرای حداکثری
از اینجا به بعد دیگه راهکارهایی هست که به خود من کمک کرد بتونم تا حد زیادی روی برنامه ها سوار بشم و بتونم حداکثر حالت ممکن انجام شون بدم.
در عین حال اینو بگم اتفاقات روزمره گاهی مانع میشه کارات رو صد درصد انجام بدی. حتی اگر تو خودت همه جوره توان انجام شون داشته باشی. پس سخت نگیر.
برنامه ریزی بر اساس حال بد همیشگی
یکی از روش هایی که کمک می کنه جلوی تخمین ذهن مسخره مون رو بگیریم اینه که یه رصد خوب از روزهامون داشته باشیم و ببینیم که مثلا من در روزهای حال بدی چطور عمل می کنم!
مثلا شاید فقط به یکی دو کار برسم!
پس من تمرکز رو میگذارم روی انجام ۲ کار.
ولی خب شاید اون روز حال من بد نباشه. پس به ۴ کار می رسم.
اینجا خیلی اتفاقات خوب میفته!
- هم اعتماد بنفسم و عزت نفسم میره بالا
- حالم نسبت به خودم خوب میشه
- تصویر ذهنی که از خودم دارم بهبود پیدا می کنه.
- و کم کم تو لیستت میشه پر از کارهای تیک خورده!
این روش واقعا برای کسانی که خودشون رو زیاد سرزنش می کنن عالیه.
برنامه ریزی با انرژی کم
این مورد هم شبیه به همون مورد بالایی هست با این تفاوت که تو کارای مهم ترت رو به اولویت میگذاری.
یا اینکه اون انرژی حداقلی که میخوای صرف کنی و برای چند کار تقسیم می کنی.
اینجاست که لیست تو ممکنه تیک زیاد خورده باشه ولی خب کارهای مهم و اصلی مونده باشه.
اینجا همه چیز به اولویت تو ارتباط داره.
قرار نیست کاری که تا امروز مهم بوده، در شرایط امروز هم مهم تلقی بشه.
همه چیز به حساب و کتاب خودت ارتباط پیدا می کنه.
قانون ۶۰ درصد (۶۰ درصد توان فعلی)
در این قانون تو فقط روی ۶۰ درصد از توان روزانه ات برای انجام اون لیست حساب باز می کنی.
این ۶۰ درصد رو با اولویت بندی درست تقسیم کن.
بعد از اتمام ۶۰ درصد تو از نظر ذهنی رضایت از خودت داری.
شاید به محض دیدن لیست تیک خورده ی ۶۰ درصدی، ذهنت ۲۰ درصد انرژی ناشی از خوشحالی و رضایت و دوپامین بهت تقدیم کرد!
حالا می تونی یکی دو کار دیگه هم انجام بدی.
پس الان تو برنده ای!
🙂
چطور واقع بینانه برنامهریزی کنیم
برنامه ریزی واقع بینانه یعنی توجه به خود الان مون!
باید از اون آدم ایده آل توی ذهنمون دست بکشیم و به چیزی که الان هستیم توجه کنیم.
بیشتر ما موقع برنامهریزی، ناخودآگاه خودمون رو جای کسی میذاریم که همیشه سرحال، منظم، باحال روحی عالی و تمرکز صددرصدیه.
بعد یه برنامه خفن میچینیم و وقتی اجرا نمیشه، فکر میکنیم «من مشکل دارم». در حالی که مشکل از برنامهست، نه از ما.
برنامه خوب اون برنامهای نیست که شلوغتره؛ برنامهایه که واقعاً میتونی انجامش بدی.
تمرین برای هر روز:
از این به بعد قبل از نوشتن لیست برنامه هات، از خودت بپرس که:
با حال و انرژی امروزم واقعا چه کارایی ازم بر میاد؟
اگر جوابش دو تا کار خیلی کوچیک و ساده است، روی همون برنامه ریزی کن. نه بیشتر و نه حتی کمتر.
حس رضایت از انجام دادن برنامه کوچیک، تو رو موفق تر می کنه تا اینکه یه لیست بلند بنویسی و آخر شب هم عذاب وجدان داشته باشی.
برنامهریزی برای روزهای بی انرژی
امروز برای همیشه این رو قبول کن که تو قرار نیست همیشه یه حال خوب و توپ رو تجربه کنی.
وقتی یه روز بی انرژی هستی اون روز به معنی عقب افتادن تو نیست.
مهم اینه که تو برای روزهای مختلف برنامه های مختلف داشته باشی:
- روزهای پر انرژی: یه لیست بلند
- روزهای مریضی: یه لیست حداقلی
- روزهایی که انرژی کمه: رسیدن به کارای مهم
- روزهایی که مهمون دارم: انجام حداقلی کارام
- روز تولدم: هیچ کاری! (البته در این روز من همیشه پر کار ترین حالت رو انتخاب می کنم!)
برنامهریزی برای وقتی حال روحی خوبی نداریم
یکی از چیزایی که مانع میشه یه برنامه ریزی به درستی اجرا بشه اضطراب و استرس هست.
یعنی یه مشکل روحی!
تصور کن که تو دچار یه مشکل روحی شدی (مثلا ترس از چیزی داری، با همسری دعوا کردی یا به هر دلیلی روحت درگیره و حوصله کاری نداری و هی میگی بعدا! )
البته منظورم از تعویق انداختن یه اهمال کاری مزمن نیست ها!
اینجا اگر بخوای برنامه ریزی کنی، احتمالا فشار روحی دو چندانی رو باید تحمل کنی.
مثلا فرض کن دیروز خدای نکرده شکست عاطفی پیدا کردی. تو به عنوان یک فرد چالشی اصلا ۱ هفته رو باید توی تختت باشی! با خودت کنار بیای و بعد شروع به کار کنی. حالا تصور کن توی این حال روحی بد، با اون گفتگوهای ذهنی که انگار جنگ جهانی سوم توی کله ات برپا شده بخوای به کارات برسی!
فکر نمی کنم تجربه خوبی از آب در بیاد.
پس به سلامت روحی خودت بیشتر توجه کن.
تو این روزها، برنامهریزی باید مهربون باشه، نه خشن. یعنی بهجای اینکه بپرسی «چی باید انجام بدم؟» بپرسی «چی میتونه یه کم حالمو بهتر کنه؟». گاهی برنامهریزی درست یعنی فقط مراقب خودت باشی، یه کار کوچیک انجام بدی یا حتی آگاهانه استراحت کنی. همین کارهای ساده کمک میکنه دوباره کمکم به خودت اعتماد کنی و از اون حالت قفلشدگی دربیای.
حالا من با لیست های تیک نخورده ام چه کنم؟
خب من اینجا برات تقریبا ۲۵۰۰ کلمه نوشتم از تجربیات و روش هایی که می تونی لیست کارهات رو پر تیک کنی.
از اول این مطلب رو دوباره بخون و هر جا چراغی توی ذهنت روشن شد صبر کن و در موردش بنویس.
خودت رو با این مطلب به چالش بکش. اگر با این مطلب نتونی خودت رو به چالش بکشی و حلش بکنی شاید نیاز به صحبت با یه لایف کوچ داشته باشی تا بیشتر راهنمایی ات کنه. شاید باورهایی داری که مانع از پر کردن لیستت میشه و چیزهایی از این قبیل. ولی چون این مطلب، یه گزارش واقعی و دقیق از روش حل چالش اجرا نشدن برنامه ها به شمار میاد، مطمئنم مسیری رو بهت نشون میده. من برای نوشتن این مطلب ساعت ها وقت صرف کردم و یه دوره ی به شدت سخت از زندگی با چالش برنامه ریزی گذروندم تا امروز با گذر از اون سد به تو راهنمایی بدم. پس نه خودت رو دست کم بگیر و نه این متن رو و سریع خودکارت رو بردار و شروع کن به انجام تمرین درست و برنامه ریزی آگاهانه.
من هم کنارت هستم تا تنهایی نخوای این مسیر رو بری. با من در ارتباط باش.
منبع عکس: lifehack