49 نشانه تنفر پسر از دختر که مستقیما به زبان نمی آورد
نشانه های تنفر پسر از دختر
وقتی که خوب و خوش و خرم هستید و پیگیری های مدام عشقت را می بینی، تقریبا یک لحظه هم به این فکر نمی کنی که روزی شاهد سرد شدن مرد نسبت به زن باشی، که آن مرد این عشق پر تب و تاب است و آن زن هم پرنسسی است که تو جای ان را گرفته ای! به هر حال، همیشه این موضوع وجود دارد که رابطه ها بعد از مدتی ممکن است دستخوش تغییری شوند.
تصمیم داشتم در مورد نشانه تنفر پسر از دختر بنویسم اما دیدم موضوع خیلی جامع تر از این ها ست به هر حال توی این مقاله می خواهم به حدود 50 نشانه بپردازم که اگر این نشانه ها را در رابطه ات دیدی باید رابطه را علاج کنی یا منتظر وقوع حادثه باشی اما خب گاهی این حوادث جبران نا پذیرند.
چرا این مطلب را باید تا انتها دو سه بار بخوانی؟
خب برای این موضوع دلایل زیادی دارد چرا که هم من و هم تو، خوب می دانیم که هیچ چیز بدتر از این نیست که عشق روزهای خوش و خرمی ات، به تو توجهی نکند و تو را نادیده بگیرد! درک کرده ای حتما درست است؟
برای من که خارج از رابطه شما دو نفر هستم، خیلی راحت است که میزان صداقت، و امنیت رابطه را تشخیص دهم، اما برای تو که در گیر عشق هستی تشخیص کمی زیادی سخت است و این می تواند تو را ماه ها و حتی سال ها، در رابطه ای اشتباه نگه دارد. خب برای این موضوع باید چه کرد؟
من این مطلب را نوشته ام تا تو به عنوان یک فرد که در رابطه اش دچار مشکل شده، این آموزش را بخوانی و زندگی و رابطه ات را ردیابی کنی.
دلایل دیگری هم دارم که باید این مطلب را بخوانی چرا که من روزها در مورد این مقاله تحقیق کرده ام و حالا ماحصل تحقیقاتم را توی این مطلب گذاشته ام و تو می توانی رایگان آن را بخوانی.
در یکی از مقالات سایت، به موضوع نشانه های نخواستن پسر و دختر، صحبت کرده ام. این مطلب را از اینجا بخوان. در این مطلب به نشانه های مستقیمی پرداخته ام که پسر و دختر نشان می دهند که تو بفهمی که باید راهت را بگیری و بروی و بیخیال پارتنر عزیزت شوی. این جا رابطه مختومه است.
اما
دختران عزیز بیشتر از چه چیزی در رابطه ها ضربه می خورند؟
دختران بیشترین ضربه را وقتی می خورند که پسر ها زبانی ابراز علاقه می کنند اما در عمل، این را نشان نمی دهند.
دختر ها گوش محور هستند و فکر می کنند همین قدر که گفته شد دوستت دارم، همه چیز تمام است! به نظر شما درست است؟ این مطلب دقیقا برای همین است که شما بتوانید در زمانی که رابطه از کوکش در رفته، و پسر صرفا گاهی ابراز علاقه زبانی می کند، وضعیت سفید از قرمز را تشخیص دهید و فریب بازی های روانی آقا پسر نخورید! متوجه شدی حالا چرا باید چند بار این مطلب را بخوانی؟
خب برویم سراغ سوال ها و حرف ها و گفته های در گوشی مان
قطع رابطه جن*س*ی نشانه عدم علاقه پسر به دختر
جایی دیدم خانمی می گوید:
در پاسخ این دوست عزیز و یا تمام کسانی که این سوال را دارند و این شرح حال آن هاست طبق تحقیقات باید بگویم که، برداشت تو از دوست داشتن او اشتباه است. پسری که علاقه به زنی دارد، وقتی مجوز شرعی و عرفی دارد، دست از رابطه با وی بر نمی دارد و بلکه به آن حریص تر است تا جایی که ترس از دست دادن این زن را دارد و به دنبال ازدواج و خواستگاری رسمی خواهد بود حتی اگر زن دو فرزند هم داشته باشد! و یا حتی بزرگ تر از او باشد. ( البته باید سایر موارد را در این رابطه در نظر گرفت ولی اگر همه چیز مثل سابق است و مرد مشکل مالی و کاری و غیره ندارد این عدم توجه به رابطه می تواند هشدار بزرگی باشد )
کاهش توجه مرد نسبت به زن هم نشانه عدم علاقه است
سمیرا فرد دیگری بود که می گوید:
در مورد کیس مورد نظر سمیرا جان باید بگویم که، معمولا مرد هایی که می خواهند رابطه را جدی نگیرند، دست به این گونه کار ها م زنند. آن ها در حقیقت نمی خواهند با شما ادامه جدی داشته باشند، یا بهتر بگویم اگر بهتر از تو هم سر راهش بیاید با جان و دل به سمت او می رود، اما این بدین معنی نیست که بی توجهی ها صرفا به معنی این است که می خواهد کاملا قطع رابطه کند. او می خواهد پل های پشت سرش را خراب نکند
چرا؟
البته نه به این دلیل که تو زن رویایی او هستی بلکه می خواهد شما هم یک گزینه باشید شاید با شما به نوایی موقتی رسید! منظورم را میگیری که ( پول – رابطه – و غیره )
پس سمیرای عزیز و یا سایرین نباید فریب این رابطه را بخورند.
توقف برنامه ها و دیدار ها و با هم بودن ها ناشی از تنفر پسر از دختر است
البته نمی خواهم بگویم که این کار نشان دهنده این است که پسر از دختر تنفر شدید دارد اما علاقه نداشتن پسر نسبت به دختر نیز نوع کم درجه ای از تنفر است! غیر از این است؟ خب در این باره صبا می گوید:
این بدین معنی است که او علاقه اش به این رابطه و تو را کم کم از دست داده است.
در چنین شرایطی یک دوری موقتی می تواند موفقیت آمیز تر باشد.
گاهی مرد ها از بودن های زیادی، و از رابطه های بسیار نزدیک و افراط در دیدارها به اینجا می رسند.
او مبهم می شود و این نشانه عدم علاقه مرد به زن است
مهرانا می گوید:
راستش را بخواهید من اینگونه فکر نمی کنم که او دوستش دارد بلکه ابهام و ایجاد کار های مبهم همه نشانه این است که مرد حتی علاقه ای ندارد که بخواهد آن را از دست دهد!
معمولا زن هایی که وقت زیادی برای کنترل کردن مرد می گذارند و مو را از ماست بیرون می کشند و یک خانم تناردیه تمام عیار است، و به همین دلیل، مرد کم کم مبهم می شود، چرا که خسته می شود از این موش و گربه بازی ها و سعی می کند با مبهم بودن هم بازی را به نفع خود تمام کند هم بازی روانی راه بیندازد.
طفره رفتن از صحبت کردن در مورد آینده و جدی شدن رابطه
سحر در این باره می گوید:
خب این جا چند مساله جدی وجود دارد.
اول این که این خانم احتمالا دارد به او اجبار می کند که به خواستگاری بیاید، با این حساب، مرد فراری می شود.
دلیل بعدی هم این است که تو واقعا او را جدی گرفته ای که از اول قصد ازدواج داشته در حالی که اینگونه نبوده است.
اگر در چند هفته اخیر این روال های زیر را از او دیده ای باید زیر رابطه ات فندک بگیری و تمام!
- در مورد خواستگاری طفره می رود یا اصلا صحبت نمی کند
- در مورد آینده صحبت نمی کند .
- در رابطه در مورد این که جدی من را بخواهد چیزی نمی گوید
- او به جای خواستگاری کردن کماکان با شما مثل دوست دختر رفتار می کند
- با سایرین مثل شما برخورد می کند.
- برای بیان دلیل در مورد مورد های 4 و 5، مبهم هست و توجیحات درستی ندارد.
- خواستگاری را هی عقب می اندازد! ( مهر نشد، آبان! – آبان نشد، فروردین! )
- ناگهان بهانه هایی مثل ورشکستگی می اورد!
باز هم می گویم چاره اش یک فندک است و یک دل قوی برای جدا شدن از این رابطه مزخرف!
وقتی دست از رفتار رمانتیک برمی دارد! یعنی فاتحه رابطه خوانده است
معصومه نیز در این باره می گوید:
خب دختر خوبم معصومه جان این رابطه و ادامه اش، و نتیجه اش اظهر من الشمس است! یعنی چه؟
خب مردی که ابتدای رابطه انقدر شور و هیجان داشته اما حالا، واقعا حتی به سر و وضع خودش هم نمی رسد، عطر نمی زند و توی عکس ها برایش مهم نیست با چه لباسی عکس بگیرد این نشان از این دارد، که خودش را به جایی زده که دیگر قصد دیدار با شما را چندان ندارد و یا این که شما از او متنفر شوید برایش اهمیت ندارد.
مردی که به زنی علاقه دارد نهایت تلاش را دارد تا زن را تحت تاثیر قرار دهد. او وقت می گذارد، تلاش می کند، هزینه می کند، و او را می شناسد. زن هم در این رابطه رفتارهایی دارد که مرد دوست دارد. از طرفی مرد هم رفتارهایی دارد که زن دوست دارد.
او بازی های روانی و غیر روانی اش را شروع می کند
این یکی از مهم ترین چیزهایی است که به کرات در موردش توسط خانم ها چیزهایی شنیده ام که تاسف بار است. در این مورد مرد
- زن را نادیده می گیرد
- رفتارهایی می کند که زن را تحریک به دعوا، گریه و کنار گرفتن از رابطه می کند
- به زن توهین می کند
- او را کوچک می شمارد
- ارزش او را پایین می آورد
- در مقابل خودش به دیگران توجه می کند
- او را در مقابل خودش با دیگران مقایسه می کند
- بی احترامی به عقاید زن می کند
- شروع به بهانه گرفتن می کند
- از اندام زن به بدی تعریف می کند
- مدارک و رتبه های زن را بی ارزش می انگارد
- پول دوست دخترهایش را به رخش می کشد
- بارها به او می گوید که هزاران دختر در اطراف من هستند! می توانم با ان ها رل بزنم ولی نمیزنم! / شاید هم بزنم!
و موارد دیگر.
در چنین شرایطی، ماندن در رابطه اعتماد به نفس شما را کاهش می دهد عزیت نفس تان را مخدوش می کند و فردی افسرده خواهید شد. پس سریع رابطه را ترک کنید.
البته نا گفته نماند گاهی اوقات این خود زن ها هستند که موجب می شوند مرد ها، این گونه رفتارها را با زن ها داشته باشند. این ها ناشی از بی ارزش انگاری خود زن هاست
او فقط تو را دوست دخترش می بیند نه بیشتر
بارها درمنابع دیده ام که دختر می گوید
مطمئن باشید پسری که فقط صرفا شما را بعد از یک تصمیم ازدواج جدی، به صورت یک دوست می انگارد، فردا روزی هم می رسد که حتی به شما مثل دوست هم نگاه نخواهد کرد. پس توجه کنید که باید همین حالا برای حفظ ارزش خود رابطه را رها کنید. پسری که دختر را صرفا به عنوان دوست بعد از یک تصمیم جدی نگه می دارد چند دلیل دارد:
- یا این که قصد دارد از او بهره ببرد ( هر نوع بهره مادی و غیر مادی )
- او نمی تواند به صورت مستقیم به دختر بگوید برو!
- او مطمئنا با این دختر آینده ای نخواهد داشت
پس آیا جایز نیست که زیر این رابطه فندک گرفته شود عزیز دلم؟
قطع شدن تماس های تلفنی نشانه تنفر پسر از دختر
وقتی که کسی کسی را دوست داشته باشد، دوست دارد در معرض دید و خبر گرفتن از هم باشند. بنابراین اگر عشق شما، به شما پاسخ نمی دهد یا این که هیچ تماسی با شما نمی گیرد این بدین معنی است که او، در این رابطه جدی نیست.
در این باره حرف زیاد تری لازم نیست زد چرا که همه چیز به وضوح قابل لمس است که مردی که از تماس گرفتن با یک دختر امتناع می ورزد! این یعنی دختر در زندگی او جایگاهی ندارد جز یک بازیچه، ابزار یا ! هر چیزی که برازنده یک پرنسس نیست.
آیا اسم کوچکت را صدا می زند؟
مردی که اسم کوچکت را کمتر به زبان می آورد به این معنی است که، تصمیم دارد، تو را هم به یاد نیاورد! معمولا گفته شده که اسم کوچک یک بار روانی لذت بخش دارد ( هم گفتن آن و هم شنیدن آن )
پس به مکالمات تان فکر کن ببین که آیا اسم تو را به زبان می اورد یا نه. البته این نسخه را نمی توان برای همه پیچید اما ابتدای دوری از یکدیگر شاید این مساله کوچک باشد.!
مردی که فقط به دنبال رابطه منشوری است! به شما علاقه ندارد
خب در میان صحبت های یکی از دوستان به نام النا چنین شنیدم که می گفت:
خانم مشاور! عشقم من را دوست دارد ها! ولی به من سر نمی زند و زنگ نمی زند اما وقتی که نیاز به رابطه منشوری دارد مهربان می شود، و مدام پیگیرم هست تا این که با هم عشق و حال کنیم و بعد هم می رود پی کارش! تا نیاز بعدی اش!
در مورد این رابطه باید بگویم که کدام عشق؟ کدام کشک؟ کدام دوست داشتن؟ مردی که تو را فقط ابزار تخت خواب ببیند، مطمئن باش که دیگر به تو ارزش نمی دهد که حتی به عنوان یک دوست با هم باشید. تو فقط یک گزینه هستی برای امیالش! و تمام. پس این فرصت را از او بگیر چرا که تو ارزشمند تر از این هستی که یک ابزار باشی.
به ظاهر شما اهمیت نمی دهد!؟ خب بخاطر این که بی اهمیت هستید برایش
مردی که کم کم دست از شما بر می دارد، دیگر به شما از نظر ظاهری توجه ندارد. هر چند توجه افراطی هم نوعی اختلال است اما وقتی به خودت نمی رسی، لباس زیبا نمی پوشی و در این حال برایش اهمیت ندارد، مطمئن باش که این بی اهمیتی از نظر تثبیت عشق نیست! بلکه تو برایش بی اهمیت شده ای.
اگر او در همین راستا خیلی به خودش برسد، و به تو اهمیت ندهد که زیبایی یا بی ارایشی یا لباست ژنده است! پس می توان حدس زد که این اقا واقعا تو را دیگر نمی بیند.
و اما چند نشانه ای که فقط به عنوان ان ها اشاره می کنم:
- او هیچ ابتکار عملی برای جذب و لذت بخش کردن رابطه انجام نمی دهد
- آنقدری که تلاش می کنی جواب نمی گیری
- از علاقه به دیگر زن ها می گوید ( شوخی – جدی )
- هنگام صحبت کردن با شما کم می اورد و دوست دارد زود گوشی را قطع کند
- زبان بدنش گویای این است که از رابطه خسته است
- خودش را پر مشغله جلوه می دهد
- در صحبت کردن با شما و دیگران از نظر تن صدا تفاوتی قائل نیست.
- هم با شما و هم با دیگران لاس می زند! ( ببخشید کلمه ای بهتر پیدا نکردم )
- اگر اطراف شما مردی ببیند، غیرتی نمی شود!
- او می گوید برای خوشبختی ات می توانی ازدواج کنی و قید من را بزنی
- در مورد احساساتش هیچ نمی گوید! ( نمی گوید دوستت دارم و … )
- بهانه گیر می شود.
- دفاعیاتش از اشتباهاتش بی ادبانه است
- رابطه رو به زوال است.
- هی کات می کند و هی دوباره وصل می کند
و غیره
این چند موضوع در حقیقت نکاتی هستند که باید نسبت به آن ها توجه تان را بیشتر جلب کنید. اگر در طرف مقابل تان حداقل 3 مورد از این موارد را دیدید باید حتما در مورد رابطه تان مشاوره شوید و راه حل درست را انتخاب کنید.
توجه کنید که هر کدام از موارد بالا می تواند دلایل متعددی داشته باشد اما اولین معنی آنچه از این رفتار بر می اید را من به کمک چند منبع دراورده ام. در عین حال اگر حتی یک مورد از این موارد را در همسر یا پارتنر خود می بینی حتما به مشاور مراجعه کن تا طی جلساتی بتوانی علت دقیق را شناسایی کنی و حل کنی.
با تشکر از دوستانی که اجازه دارند من نظرات شان در این پست استفاده کنم. و با تشکر از وب سایت هایی مثل zoosk.com، anewmode.com، و pairedlife.com و bustle.com
سلام وقت به خیر.من دختری هیجده ساله هستم که یک ساله به برادر زن داداشم علاقمند شدم و چون هیچ حسی به من نداشتن الان دارم فراموششون میکنم.به خاطر عرف شهرمون من هیچ ارتباطی با ایشون نداشتم و غیر مستقیم بهش فهموندم.من از اوایل دیدنش ناخواسته در جمع دوستای نزدیکم در موردش حرف میزدم و تعریف میکردم تا حدی که اونا گفتن دوسش داری ولی من انکار کردم.نزدیک سه ماه پیش به دوستانم گفتم که اون بهم ابراز علاقه کرده در حالی که این طور نبود.حالا دچار عذاب وجدان شدید نسبت به دوستام و بیشتر اون پسر شدم که همیشه هم میبینمش.چیکار کنم؟
سلام و وقت بخیر.
خب شما علاوه بر عذاب وجدان یک طورایی مدیون این اقایی
به شوخی توی جمع دوستانت این مساله رو مطرح کن و پس بگیر حرفت رو
مثلا بگو شوخی کردم یا بگو کسی بهم گفته بود که منو دوست داره اما بعدا متوجه شدم دروغ میگه و …
عوضیه آشغال ینی متنفرم از همچین دخترایی برو به درک لعنتی
مطمئن باش هیچوخ توی زندگیت به هیچ جایی نمیرسی ترسوی بزدل گند زدی هیچ کاریش نمیشه کرد
سلام منو عشقم بعد از این که اومد خواستگاریم به صورت توافقی کات کردیم ولی هنوز یه رابطه کوچیک از راه دور داریم. میخواستم بدونم که هنوز دوستم داره یا نه؟
رابطمون بیشتر محدود به اینستا و کامت گذاشتن برا پستا هستش که بعد از اون یه بحثی رو تو دایرکت ادامه میده..همیشه جوابمو میده و هیچ وقت بی احترامی نمیکنه..با این که تو یه شهر دیگست چندبار که اومده گفته بیا ببینمت ولی شرایطش پیش نیومد که ببینمش..از عکسایی که میزارم هم خیلی تعریف میکنه..خیلی کم پیش میاد که از کارایی که میکنه بهم اطلاع بده..ولی کلا دوستانه برخورد میکنه..البته من هم کم پیش میاد اطلاعات بهش بدم..کلا ارتباط محدوده ولی وجود داره…ولی اصلا ابراز علاقه وجود نداره برا هردو.. یه حالتی که انگار هیچ کدوم به روی خودمون درمورد گذشته نمیاریم و انگار اصلا وجود نداشته
سلام وقت بخیر.من دخترخانمی هستم که به آقایی علاقمندشدم ….
سلام وقتتون بخیر
ایا مشاوره انلاین میشه داشته باشم
اگه امکانش هست لطفا به جیمیلم مراجعه کنید و پیامک بدهید .
ممنونم و تشکر
سلام ببخشید من یه دختر بیست ساله هستم و یک ساله عاشق یه خواننده خارجی شدم …میدونم عشقم غیر ممکنه اما نمیتونم فراموشش کنم هر کی که میاد خواستگاریم بدون دلیل موجه رد میکنم خونوادم این موضوعو نمیدونن و ازم برای رد خواستگارام دلیل میخوان ..ناخواسته با دیدن خواستگارام یاد ایشون میفتم و میگم محاله من با کسی غیر اون ازدواج کنم و اجازه بدم لمسم کنه..هیچ کس نمیتونه جای اونو برام بگیره ..نمیدونم چیکار کنم لطفا راهکار بدید.
سلام . من یه دختر ۱۹ ساله هستم . الان دو سالی هست که کلاس کنکور میرم و متوجه رفتار های عجیب استادم شدم.(یه پسر ۲۴ ساله) وقتی صحبت میکنه به همه میگه شما ، به من میگه تو. وقتی بقیه کنار میزش باهاش صحبت میکنن می شینه ولی من که میرم جلو بلند میشه سر پا و بهم نزدیک میشه ، من مدام میرم عقب و اون هی میاد جلوتر . در حدی که نفس رو حس میکنم. وقتی بهش نگا نمی کنم متوجه میشم که داره نگام میکنه و حواسش بهم هست . بعضی وقت ها هم کامل برعکس احساس میکنم کم محلی میکنه مثلا سریع جواب سئوالم رو میده و میره . نگاهش یه جور عجیبه ، هر وقت ازش اجازه خواستم که برم بیرون حتما بهم اجازه میده در صورتی که به بقیه اجازه نمیده . ممنون میشم دلیل این حرکات رو بهم بگید
پرسمان
سلام خب این رفتارها ( اگر واقعا خاص شما باشد ) نمونه هایی از عکس العمل های فردی است که علاقه دارد. اما نمی توان حدس زد که مبنای این علاقه چی هست! یعنی نمیشه گفت که صد درصد در صدد ارتباط باشما، ازدواج و موارد اینچنینی است. شما در شرایط سنی و درسی حساسی هستید و بهتر هست خیالات در این باره نداشته باشید. همچنین بهتر است تا زمانی که خودشان جدی موضوعی با شما مطرح نکرده اند در این باره اقدامی نکنید! حتی پروبال دادن به فکر
عزیزم من نمیدونم مشاورت کیه ولی مشاور کنکورا اکثرشون اینطورین محیط کارشون جوریه که خیلی به دخترا توجه میکنن نمیخوام حالا صفت بی ادبانشو بگم ولی خیلیاشونو که از دوستام شنیدم یکیشم به عینه به چشم خودم دیدم شدیدتر از اون که تو میگی همین کارارو میکرد مهمتر از همه اینه که تمرکزت رو درست باشه و توجه نکنی و تحت تاثیر قرار نگیری ضربه خوردم ازین قضیه که بت میگم
بله من با درسا موافقم چون توی مراجعین به سایت، و کسانی که مشاوره خصوصی میخوان، بارها این موضوع رو مشاهده کردم .. متاسافانه دخترا دل می دهند، و موقع کنکور همه چیز رو خراب می کنند ( بخاطر سیاست های برخی از این مشاورین ) و این میشه که سال بعد هم یک مشتری بیشتر دارند. … در این حد ..
سلام وقت تون بخیر
من ادرس ایمیل ام را فرستادم لطفا برایم پیام بدید نیاز به کمک تان دارم
سلام من ۳۰ سالمه ، با پارتنرم بعد از یک ماه تقلا کردنش و دنبالم بودن دوست شدم و ایشون از عشق زیادشون و رابطه جدی خواستن و آیندشون با من صحبت میکردن.به یک سفر گروهی رفتیم باهم ، شب موندیم و رابطه ج** ن *س 8 ی داشتیم با فشار و اصرار ایشون البته
حالا بعد از یک ماه حرف زدنهای عاشقانش خیلی کمرنگ شده ، توی هفته دو بار شاید بیرون بریم که حتما یکیش از سمت من درخواست میشه. دیگه اصلاااا از آیندمون حرف نمی زنه.
الان فقط آبروم رفته و دست کم یک سوم شهر می دونن ما باهم خوابیدیم…
حالا ازین طریق چطور مجابش کنم به ازدواج؟ چون با شناختی که ازش دارم قابل مجاب شدنه ولی من بلد نیستم
سلام خسته نباشید
منمدت سه سالو نیمه با ی اقای دوستم از اول قصدمدن ازدواج بود دانشگاه باهم اشنا شدیم دوتا شهر جداگونه زندگی میکنیم بعد اینکه دانشگاهمون تموم شدخیلی دیر به دیر همدیگرو میبینیم و بهش گفته بودم که هیچ گونه رابطه جن 9 س 9 ی تا بعد ازدواج نمیتونم داشته باشم
ایشون بهم میگه که نه خودت پیشم هستی نه اجازه میدی با کسی باشم فقط بخاطر رابطه بعد که ازدکاج گردیم مشکلاتمون تموم میشه من نمتونم الان تحمل کنم و تو محیط کارم دختر زیاده و تحمل کردن واسم خیلی سخت شده
با یکی هم که میدونم پیتمکی فقط حرف میزنن بعد که فهمیدم گف میخواستم ببینم کیه من اگه با کسیم باشم فقط واسه رابطه هس وگرنه تورو میخوام
من واقعا واسم خیلی سخته ادامه دادن همش میگه سرد و بی روحی مث ادمای پیر برخورد میکنی تو اینجوری هستی تو اون جوری
بعد که بهش زنگ و اینا نمیزنم میگه مشکلت چیه میخوام بگم میگه بس کن اصلا تو راست میگی باشه هیچ وقت درک نکردی فقط خودتو درنظر میگیری
به نظرتون من چیکار کنم تروخدا راهنماییم کنید
من دختری ۱۵ سال هستم عاشق پسری ۱۸ ساله شدم روزای اول خیلی دوستم داشت وقتی خانوادم فهمید یواشکی به هم پی ام میدادیم بعد ی روز اومد کنار در کلاس زبانم با دوستش بعد دوستش از من خوشش اومد بد الان می خواد ازم جداشه ولی من نمی خوام هی میگه ک تو هم از اون خوشت میاد من میگم ک ن من فقط تو رو دوست دارم ولی باور نمیکنه زیر پستاش ک عاشقانه هست بهش میگم ک من دوست دارم بعد بهم میگ دیگ زیر پستام زر اضافی نزن بعد هرچی بهش پی میدم جواب منو نمی ده هی بهش میگم تو منو چقدر دوست داری چیزی نمیگه الانم بخاطر دوستش می خواد باهام کات کنه خیلی سخته لطفا راهنماییم کنید دلیل جواب ندادنش چی هسته دلیل عصبانیتش چیه
سلام وقت بخیر
من دختری ۱۸ ساله ام با پسری همسن خودم یه سال دوست بودم بعد یه سال پسره بهم علاقه مند شد در حالی که من اصلن احساسی بهش نداشتم و اصلن ازش خوشم نمیومد بخاطر حرفای پسره و خواهشاش که میگف من واقعن دوست دارم و تنهایی خودم باهاش وارد رابطه شدم اون اولا رابطمون خیلی خوب پیش میرف من کم کم بهش علاقه مند شدم همه چی خیلی بود تا موقعه ای ی بحثی پیش میومد کات میکرد و میرفت اما به ی ساعت نمیکشید که بازم زنگ میزد یا پیعم میداد اما الان بعد چند ماه رابطمون خیلی بعد شده من هر چقد بهش نزدیک میشم اون دور تر میشه میخاد باهم باشیم اما میگه من اخلاقم تغییر کرده اگه میتونی تحملم کنی اینجوری ادامه بدیم هر بار هم که باهاش حرف میزنیم خودش میگه دگ بیخیال هم بشیم اما بازم میاد میگه من میخام ادامه بدم اما تقصیره توعه نمیتونیم باهم بسازیم من هر بحث یا مشکلی که پیش میاد خیلی کشش میدم و اون اصلن از این خوشش نمیاد خسته شده از این چیزا نمیدونم چیکار کنم میشه راهنماییم کنید
دقیقا سر من هم یه همچین بلایی اومده یه پسره بزور خودشو انداخت بهم انقد قربون صدقم رفت و به اصطلاح خرم کرد و مخمو زد چون قیافشم غلط انداز بود و پسر خوبی میزد مامانمم تاییدش کرد که من کم کم بش علافه مند شدم البته کلا ۳ هفته بیشتردوس نبودیم و ۶ بار بیشتر بیرون نرفتیم مدام میگف میخام بهت کمک کنم بچه مثبتم میزد بعدش یهو همچی ۱۸۰ درجه برگشت و گف هنوز عاشق دوس دختر قبلیشه منم براش کادو ولن خریده بودم انقد به خودم لعنت فرستادم و از خودم بدم اومد از جداییمون ناراحت نشدم از سادگی و زودباوری خودم ناراحت شدم گرچه همیشه سعی میکردم تو دام چرب زبونی پسرا نیوفتم خلاصه که ر*ی*د به ما و رفت
پردیس جان ناراحت شدن از سادگی و دل پاکی خودتون کاری رو پیش نمی بره. شما اگر یک سری کارها رو برای بهترین پسر هم کنید بی سیاستی است و موجب پس زده شدن و طرد شدن شما میشه و این هست که متاسفانه جامعه مون رو خراب کرده.
سلام من یکی از همکارام زن وبچه داره چند وقته احساس میکنم رفتارش عوض شده [دوست صمیمی پدرم هم هست] دوشب پیش منورسوند خونه تو راه بزور بوسم کرد بدون هیچ حرفی منم خیلی دلخور و ناراحت شدم از دستش ولی دلم یه جوریه نمیدونم باید چیکارکنم وقتی توچشمام زل میزنه حواسم پرت میشه کلا خیلی میترسم ک نزدیک تر شه چیکارکنم؟؟
Two month ago i saw a boy , he was a little lovely and kind.
I loved him but now i do not have any feel about him .
What is the mining of this ????
hi cullen!
mining or meaning?
Anyway
this is Chemical changes in the brain that should not be taken seriously
🙂
سلام. من تا اواخر پارسال از پسری خوشم میومد. دوست نداشتم مدت طولانی وقت و انرژیم رو برای یک علاقه یکطرفه و بی ثمر بذارم برای همین بهش گفتم چه حسی دارم و حقیقتا نه خوب و نه بد هیچی نگفت.ناگفته نماند یه سری گاف هم پیشش دادم و حرکاتی کردم که با یادآوریشون تعجب میکنم که اصلا چطور همچین حرکات چیپی از من سر زد؟ بعد اون اتفاق هم در حد چند جمله ای باهم صحبت میکردیم که بعد از حدود دو ماه آنفالوم کرد و واقعا این حرکت خیلی به من برخورد. الانم قراره از اول هفته جایی کار کنم که اونم هست و در واقع قراره همکار بشیم. اونم تو یه بخش و میزهامون هم به هم چسبیدن!حالا سوالم اینه که من چطوری باید باهاش برخورد کنم ؟چون هرچی یاد کاری که کرد میفتم و رفتار های سبک خودم یادم میاد واقعا دلم میخواد از خجالت بمیرم. لطفا جواب بدید
سلام دوست عزیز. رفتاری در شان یک دختر عاقل و بالغ داشته باشید. توجه تون فقط به کار باشه و صحبت ها و رفتارهایی نداشته باشید که سیگنال های غیر کاری ارسال کنه.
بعد همینجوری میپرسم،احتمال اینکه در آینده ازم خوشش بیاد صفره؟
سلام دختر ۲۳ ساله هستم
از بچگیم کسیو دوست داشتم ،فامیلمونه
رویایی نبود
واقعا پسر خوبی بود و هست،
اما الان با کسی وارد رابطه هست که قصدش جدیه باهاش ،
همش باخودم میگم باید بهش میگفتم ، یه دوره ای (الان ک فکر میکنم )میبینم دوستم داشته اونم ولی هیچی نگفته، چرا نگفته؟
یه حس زودگذر نوجوونی داشته بهم؟ الان برم باهاش حرف بزنم؟ نه ک فایده ای داشته باشه ،فقط بدونه..حالم اصلا خوب نیست باید چکار کنم
سلام . ممنون از سایت خوبتون. من از ۱۹ سالگی پسر پسر دایی مادرم را دوست داشت داشتم ووقتی او مرا می دید سرخ می شد و دست و پایش را گم می کرد. (دوسال ازمن بزرگتر هست)از نظر قیافه یکم بالاتر از من. همیشه برایم سوال بود. که چرا چیزی نمی گوید. و ابراز علاقه نمی کند و لی حس می کردم توجه دارد . تا اینکه یکی از دوستانم اورا امتحان کرد و با هم دوست شدندالان دیگر بعد از یک سال باهم دیگر در ارتباط نیستند ولی فهمیده بود پسر پیدایی که او دوست من است. الان دوباره او را می بینم بعد از ۲ سال …ولی باز تعجب می کند یا حس معذب بودن دارد.(برداشت من است)من خودم خیلی اذیتم و هنوز حس می کنم دوستش دارم. بنظرتون چکار کنم؟بنظرتون اونم حسی دارد؟
سلام من یه دختر 20 سالم که حدود ۴ ساله با یه پسر ۳۰ ساله چت میکنم و دوستیم ولی نه دوست دختر پسر یعنی رابطمون دوستانس نه عاشقانه در کل شاید دوبار هم محل کارش بخاطر مسائل کاری دیدمش آشناییمون از همونجا بود طی این مدت هم گاها قهر و آشتی کردیم و حتی چند دفعه که گوشیم دستم نبوده طولانی مدت کلا ارتباطمون قطع شده براش درد و دل میکردم به حرفام گوش میداد همو خوشحال میکردیم و گاها خیلی خفیف هم میلاسیدیم ولی نه بیشتر ازون یعنی نمیدونم اون میخواست یا نه ولی من اجازه نمیدادم و حد ومرز میذاشتم اونم آدم مغروریه و همیشه بهم احترام میذاشت و انگار براش باارزش بودم و پیگیرم بود و هم صحبتیمو دوست داشت من هم شاید لحظه ای بهش احساس پیدا میکردم ولی گذرا بود و سعی میکردم نم پس ندم ولی جدیدا انگار براش کسل کننده شدم مدام گیر میده که ازین کارت خوشم نیومد بهم احترام نمیذاره من باید سر صحبتو همش باز کنم با اینکه همیشه میگف تو یکی از آدمای خاص زندگیمی بهونه میاره که جواب منو نده حس نمیکنم مقصر باشم ولی یجوری به این دوستی عادت کردم باهاش خیلی راحت بودم انتظاریم ازش نداشتم و اینکه جدیدا رو شاید بهش دادم و یه گند دیگم که زدم این بود که خوشم نمیومد تلفنی بحرفیم ولی اون اصرار کرد بعد که تلفنی حرف زدیم خیلی از گذشتم رازامو بش گفتم و الان پشیمونم اونم یا خودش میخواد یا اینجوری فکر کرد که من میخوام رابطمون فراتر ازین حد بشه یعنی میشه درست بشه یا نه؟ نظر شما چیه؟ من سعی کردم یه مدت فاصله بندازم ولی اون برعکس همیشه به شست پاشم نیس انگار نمیدونم چیکار کنم لطفا راهنمایی کنین ممنون از سایت خوبتون
سلام من همیشه میترسم که وارد رابطه بشم یا اینکه حتی در آینده ازدواج کنم حس میکنم خواه ناخواه زندگیم بد میشه یه دلیلش شاید شناختیه که از مردای دور و برم که دیدم پیدا کردم حس میکنم عشق و عاشقی پوچه و همه مردا در نهایت یه سرشت دارن و مهمتر از همه حس میکنم داشتن یه رابطه خوب بلند مدت یه هنر خاصی میخواد یه سیاست زنانه ای که من ندارم شاید ژنتیکیه چون مامانم با وجود گذشت های زیادی که تو رابطش کرد بابام بازم اذیتش کرد و یه زندگی خوبو بهمون حروم کرد ولی دختر خالم با اینکه شوهرش اوایل یکم ناسازگار بود ولی دخترخالم در نهایت بدون کوتاه اومدن شوهرشو به راه راست هدایت کرد اتفاقن مامانشم(خالم) هم بلده چطور شوهرشو پررو نکنه و شوهرخالم حسابی مطیع خالمه
سوالم اینه که شما راهی بلدین که مرد همیشه جذب زنش باشه؟ خواهشا جواب بدین
سلام من دختری هستم که 2 سال با ی پسری دوست بودم از شما چه پنهان عمل نزدیکی هم داشتیم ولی بعد از گذشت ی مدت اون پسر سرد شد و رفتمن موندم و اون همه خاطره.
سلام ممنون که وقت میذارید میخونید خانم مشاور مدتی بود که من توی یه آموزشگاه کلاس زبان میرفتم. بعد دیگه دوره م تموم شد و نرفتم. استاد زبانم که آقای جوونی بود کم کم توی واتساپ و تلگرام به صورت غیر مستقیم شروع به ابراز علاقه کرد. سنشم چن سال از من بیشتر بود. اوایل فقط گفتگومون در حد پرسش و پاسخ در مورد زبان بود ولی به مرور ایشون آهنگ و متن و شعر عاشقانه فرستاد و یه بار هم حرف عشق رو پیش کشید ولی غیر مستقیم. منم اصلاً به خودم نمی گرفتم چون همش یه گوشه ای از ذهنم به این فک میکردم که خب این آقا که مستقیم تاحالا نگفته دوستت دارم. هر چی بوده غیر مستقیم بوده. بعد اینکه خودمم شخصیتم جوریه که زود صمیمی نمیشم و راحت نمیشه که کسی بهم مستقیم ابراز علاقه کنه. چون یه مقدار جدی و رسمی برخورد میکنم. دوبار هم گفت به من سر بزن اگه وقت داشتی تا تو آموزشگاه ببینیم همو. منم دوسش داشتم و دارم ولی یه سری چیزاش اذیتم میکرد. مثلا اینکه دوست اجتماعی خیلی داشت! و یا اینکه با بقیه هم بگو بخند و اینا داشت. پستهای برهنه ی یه سری دخترا رو لایک میکرد. اینا منو خییییییلی اذیت میکرد من واقعا مثه بقیه هیچوقت هیچوقت باهاش بگو بخند نداشتم یا راحت و خودمونی نبودم و همیشه محترمانه رفتار میکردم. دیگه دیدم بلاتکلیفم واقعا حس کردم همه چی داره تکراری میشه. منم همه ی حسابای کاربریم رو دیلیت کردم که از همه جا باهاش قطع رابطه کنم. الآن که چن روز گذشته یه کم احساس ناراحتی و تنهایی میکنم ولی به خودم میگم اون که شماره ی تو رو داره اگه واقعا ابراز علاقه هاش جدی بوده باشه ازت یه خبری میگیره حتی با اس ام اس! البته این اواخریا دیگه منم رفتارمو یه کم نرم تر کردم ولی کماکان با احترام حرف زدم نه شل و ول. خانم مشاور کارم اشتباهه که منتظرم پیام بده و خبر بگیره ازم؟ آخه همیشه این کارو میکرد. الآن هنوز یه هفته نشده که قطع ارتباط کردم باهاش. اون ابراز علاقه هاش جدی بوده؟
سلام دوست عزیزم.
توجه شما و قابلیت تشخیص و البته بررسی تون خوب بوده
کارتون درسته چون اگر ایشون واقعا بخوات و قصد ازدواج داشته باشه اقدام درست و رسمی می کنن.
شما منتظرش نباشید تا اوقات تون تلخ نگذره بلکه به فعالیت های روزانه خودتون بپردازید و شاد و سرحال باشید
اینطوری اسیبی به شما نمی رسه
ممنون از راهنماییتون خیلی منتظر جوابتون بودم. چن روز پیش که یکی از حسابهای کاربریمو نصب کردم فورا بهم پیام داد و گفت چرا رفتی و ابراز دلتنگی کرد و یه جمله ی عاشقانه هم گفت. گفت فکر میکردم بلاکم کردی. هنوزم غیر مستقیم ابراز علاقه میکنه من دیگه واقعا خسته شدم از این وضعیت. نمیدونم باید چیکار کنم نمیدونم چرا حرفشو رک نمیزنه. چجوری بهش بفهمونم تکلیفتو مشخص کن؟ شخصیتم و برخوردم باهاش از اول جوری نبوده که بتونم مستقیم بهش بگم چی میخوای دقیقا ولی قبلا یه بار گفت من لایق تو نیستم تو خیلی متفاوتی. من خیلی دوسش دارم ولی خسته شدم راهنماییم کنین لطفا
چشم. سوالمو پرسیدم توی تلگرام
ممنون از شما
لطفا شماره بدید باهم درارتباط باشیم
سلام. من چند سال پیش عاشق پسر همسایمون شدم بعد که توی فضای مجازی پیداش کردم بهش پیام دادم اولش اسممو بهش نگفتم ولی بعد که فهمید منم ونم ادعای عاشقی کرد من چند ماهی باهاش بودم همش قسم میهورد که دوسم دارره من بعضی جاها احساس میکردم داره دروغ میگی وبا کس دیگه ایم هست برای همین باهاش کات کردم الان بعد گذشت چند ماه به دوستام پیام میده و میخواد که دوباره باهام حرف بزنه
بنظر شما چیکار کنم من الان 17 سالمه.و راجب اون پسر بگم که دستشو رو قران میزاشت میگفت دوسم داره به جون مادرش قسم میخورد من خیلی دوسش دارم اما موقعی که باهاش بودم دروغایی میگفت که باورش سخت بود الانم به دوستام پی میده و میخواد بدونه هنوز عاشقشم یا نه2
ببخشید من 17 سالمه وتو مدرسه مون دو تا داداشه دو قلو که دندانپزشکی قبول شده بودند میومدن مشاوره و با من خیلی متفاوت رفتار میکردن وچون اونجا غیر انتفاعی هستش من اونجا می موندم ودرس میخوندم واون چند باری شانسی منو کلا با مو های باز و… می دید وخیلی هنگ میکرد وکلا با من متفاوت بود سر یه امتحانی تو مدرسمون دو تیرگی به وجود اومد واون طرف مخالفه منو گرفت وبهم بی محلی کرد رفتم اینیستا فالوش کردم قبول نکرد وبعد رفتم دایرکت اولا جوابهای خیلی کوتاه وبعد جواب نداد که هیچ بلاکم کرد ومن الان اینو نمی دونم که اون رفتار اولش والان اینجوری چی کار کنم ووقتی میبینمش چجور رفتار کنم؟بیمحلی کنم؟مشکل اینجاست که همه میدونم حتی مدیرمون میدونه که من دوستش دارم و حتی بعضیا تلاش میکردن رابطه منو اون بهم بزنن الان به اونا چی بگم ؟
رعنای عزیزم
برای موفقیت در زندگی ات الان فقط موقع درس خوندنه.
مقهور بازی های روانی همکلاسی ها و بچه ها نشو که می خواهند با این کارها، تو رو از موفقیت دور کنند
ضمن این که توی این دوره زمونه میشه گفت هیچ مردی به دختر 17 ساله در شان یک همسر نگاه نمی کنه.
نگو که علاقه به ازدواج باش نداری!! چرا که همه خانم ها از رابطه ازدواج می خواهند ولاغیر
پس شما فقط درس بخون
بهش پیام و فالو وزنگ نزن تا ارزشت حفظ شه
و بعد با موفقیتت تو مدرسه و کنکور خودت رو هر روز بالاتر و بالاتر ببر.
و از خجالتشون درآ 🙂
سلام من ۷ ماه که با یک پسر در رابطه هستم الان ازم عکسایه بحرنه میخواد میگه اگه واقعا دوستم داری از اعتقاداتت بگذر و بفرست وگرنه که شرمندم نمیدونم چیکار کنم کمکم کنید لطفا
سلام من ۷ ماهه ک با یک پسر در ارتباطم الان ازم عکسایه برحنه میخواد مقاومت که میکنم میگه فقط لفظ دوس داشتنو میای ادم واسه عشقش همه کار میکنه بهم ۱ هفته وقت داده که فکرامو کنم عکس بفرستم اوکی شیم یا خدافظی کنیم نمیدونم چیکار کنم کمکم کنید لطفا
سلام فاطمه ی عزیزم
به طور خلاصه باید بگم که
عکس نفرستید و خداحافظی کنید.
برای حل مشکلات و مسایل تون حتما به مشاور مجرب و با اعتبار مراجعه بفرمایید
ممنون
هرکاری کردنم نتونستم وارد تلگرامتون شم راهنمایی کنید لطفا
سلام وقتتون بخیر.دختری هستم 25ساله که از حدود 9سال پیش عاشق پسری شدم تا دو سه سال اول قصد ازدواج نداشتن من هم چون عاشق ایشون بودم نارضایتی نشون ندادم.تا اینکه بعد سه چهار سال باخواهرشون قرار گذاشتیم منو ببینن کم کم خواستن منو به خونواده معرفی کنن دو سال پیش هم مادر و خواهرانشون اول تنها اومدن که با مادرم صحبت کنن بعد یه هفته فامیلشون فوت کرد و همه چی عقب افتاد.شش ماه بعد زمستان دوسال قبل مادربزرگشون فوت کردن باز هم عقب افتاد قبلش هم پدرشون به سرطان دچارشدن و حال خوبی نداشتن مادربزگ خودم هم همینطورشدند. و هر دو در فاصله ی یک ماه هم مادربزگ خودم هم پدر ایشون متاسفانه تابستان پارسال فوت شدن در این فاصله که بخاطر این مسائل تا چند وقت پیش کلا عقب افتاده بود که بعد از عید به ایشون گفتم ولی بازهم نخواستند گفتند سال پدرم درنیامده خلاصه این دوسال آخر در فاصله چندماهه چندعزیزاز دست دادیم هر دوطرف و واقعا برایم سخت شد که یه ماه پیش تصمیم جدی به جدایی گرفتم خیلی نیاز به راهنمایی داشتم اگر امکانش هست کمکم کنید که چه کاری بهتره. با عرض پوزش این 9ساله رابطه هم داشتیم ولی کامل نبوده)
سلام خسته نباشید.
من یه دختر18ساله هستم. سال پیش ییش اقایی رو که22سالشون هست توی اینستادیدم ایشون دانشجوی دبیری هستن وظاهر بسیارجذابی دارن وینی آدم معقولی هستن. ایشون چندباری به استوری های من جواب دادن و بااینکه من ازشون خوشم میادخیلی معمولی و دوستانه جوابشونو دادم و سربحث رو باز نکردم و اون اوایل یکبار به استوریم جواب داد و همونطور که دوستانه من جوابشو دادم در ادامه سنم رو پرسید و بحث تمام شد و بذای من ارزوی موفقیت کرد.
من تمام اون یکسال به ایشون علاقه مندبودم ولی حتی فکراینکه بخوام بهشون بگم به ذهنم خطورنکرد.من چندباری ازیشون درمورد سوالای درسی پرسیدم و خیلی دوستانه جوابمو دادن.من از لحاظ درسی خیلی درسخون هستم و نمرات بالایی دارم و هیچ مشکلی ندارم به جز این سال اخر که یکم کاهلی میکنم و عاشق شدنم هم بی ربط نیست به این موصوع. ایشون فرد اجتماعی ای هستن و تعداد فالوورنسبتا بالایی دارن و کلی هم دوست و فامیل اشنا دارن طوری که میشه با خوندن کامنتای زیرپستاشون که از دوستاشونه یه سری اطلاعات ازشخصیتشون بدست اورد. یکی ازین فالورای مشترکمون که ازفامیلای این اقا بودن مدتی به استوری های من جواب میدادن و یهوبحث عشقوعاشقی شدو منم خواسته یاناخوداگاه به ایشون گفتم این اقا رو دوس دارم.یه مدتی گذشت و توی این مدت این فامیلشون به من جرعت میداد وهی میگفت نذارعلاقت تو دلت بمونه حرفتوبزن بهش و میگفتن این اقایی که دوسش داری ادم خوبی هستن وخلاصه ایشون به من پیشنهادداد که واسطه رابطه مابشه و شد. من بهشون گفتم اول بپرسیدباکسی هست یا نه بعد موصوع منو مطرح کنید….خلاصه بامن رابطه گرفت و از احساس من استقبال کردن ومیگفتن چون شاگردم بودی چشمی بهت نداشتم ولی خب بی تدجه نبودم بهت. ایشون ادم مغروری هستن که یکم توی ابراز احساساتشون مشکل دارن وخودشون اینوگفته بودن. یه مدت گذشت و ایشونم به من ابراز علاقه میرقت قربون صدقه عکسام میرفت و درمورداینده حرف میزدیم درمورداینده ی شغلی من و خودشون شوخی میکردیم و همه چیز خوب بود بماند که گاهی هم بحثمون میشد. اولین بار که بحثمون شد خودش دلمو به دست اورد ولی دفعات بعدی اصلااا دیگه طرفم نیومد و تا چند روز پیام نمیدادتاخودم میرفتم باهاش حرف میزدم. بااینکه تقصیرات پنجاه پنجاه بود.
من تو این مدت دوماه که باهم بودیم خیلی بهش ابراز علاقه میکردم و بهش میگفتم چقدر وابستشم و چقدر دوسش دارم و هیچ غروری نشون ندادم.
کم کم کمتر میگفت دوست دارم و اخرین قهرمون تا7روز طول کشید(من از کم توجهی ایشون اعتراض کردم) واگه من جلو نمیفرفتم اونم نمیومد جلو. ازش پرسیدم چرا بی دلیل قهر کردی اول بهم گفت بخدا دوست دارم ولی من یه سری مشکلات خانوادگی دارم(پدرشون سالهاپیش ترکشون کرده و بار خانواده بر دوش ایشونه) و درگیرم و به علاوه اینکه ایشون نگراندرس منه و باید بیشترتلاش کنم و همه اینا باعث میشه که من فکرکنم که به من بی توجهه.
من کلی نازشو کشیدم گفتم مشکلاتت هرچی باشه حلشون میکنیم و مهم نیست و نگزان درس من هم نباش و ظاهرا اشتی کردیم! چند روزی گذشت و هنوز صمیمی نبود و یهو متوجه شدم ایشون تز دعوای قبلی یکبارم دیگه بهم نگفته دوست دارم!!
و باز بهم چند روزی پیام نداد و بهش گفتم چرا ابنجوری میکنی دلیل این کارات چیه اینبار که من چیزی نگفتم؟گفت که من دوست دارم ولی بهتره بیخیال من بشی انقد بهش پیله شدم که و درنهایت بهم گفت من توی بچگیم محبت ندیدم و پر از مشکلات روحی هستم و بار خانودامو سالها به دوش کشیدم و حالا منو پس زدن و بهتره تنهاباشم.
منم باهاش خداحافظی کردم چون حس کردم دیگه خواهش و دلجویی بی فایدس?
کل رابطمون دوماه بود و الان 10روز میگذره که دیگه جداشدیم و هنوز امیددارم که برگرده چون به شدت عاشقشم?❤️
روزای سختی رو دارم میگذرونم شما نظرتون درباره رفتارا یا اشتباهات من و کل این رابطه چیه؟ لطفت راهنماییم کنید❤️
سلام وقتتون بخیر
من یه دختر ۲۰ ساله و دانشجو هستم که تو دانشگاه با یه اقایی اشنا شدم که ۲۶ سالشون بود مرد بسیار بسیار حساسی بودن روابط متعدد خیلییی زیادی داشتن و مدت هر رابطشون بیشتر از ۲ هفته یا ۳ هفته نبوده وقتی اومدن با من تمام ارتباطاتشونو بدون اینکه من بخوام قطع کردن و هیچ کدوم از کارای سابقشونو دیگه انجام ندادن ولی در این بین از منم خواستن که تمام ارتباطاتمو قطع کنم که با فامیل چه با دوستان اجتماعی از جنس مخالف و شمارشمو عوض کنم منم کردم سبک لباس پوشیدنمو گفتن عوض کنم منم عوض کردم مجازی دیگه نداشتم و عکسی از من هیچ جایی نباید وجود داشت،با اینحال هر ۲ هفته با من سر چیزای الکی دعوا میکردن و منم فقط التماس میکردم که نرن هربار من برشون میگردوندم،این سری که تموم کردیم واتساپ ساختم و گفته بودن پروفایل نباید داشته باشی پروفایل گذاشتم استوری هم گذاشتم که بهشون بفهمونم دیگه من برام تمومه و دیگه من کسی نخواهم بود که برمیگرده رابطمون ازدواجی بود و حتی با مامانم هم صحبت کرده بودن،ولی به مرور حساسیتشون خیلیییی خیلییی بیشتر شد و الکی شک میکردن که بهشون خیانت میکنم و یه بار من با پسر خالم که ۱۷ سال ازم بزرگتر و متاهلن و من بهشون میگم دایی همصحبت شدم و بهم گفتن دیگه نمیبخشمت و این حرفا،منم گفتم بهم فرصت بده که ثابت کنم چیزی نبوده و ایشون دایی منن،قبول کردن ولی به مرور باز سر خواستگار داشتن من بهونه میگرفتن،الان یه ماهه جدا شدیم،بدم جدا شدیم،من مطمعنم خیلیییی بیش از حد منو دوس دارن ولی میترسن،از ازدواج از تغییر و هرچیزی که مربوط به منه و همش فک میکنه من بهش خیانت میکنم درحالی که هرگز اینکارو تو مدت ۵ ماه رابطمون نکردم،یکی از حرفایی که بهم زدن این بود که تو داری منو عوض میکنی و این منو عصبی میکنه،من خیلییی بیش از حد دوسشون دارم و میدونم اگه ایشون نباشن هم با کس دیگه ای چه برا دوستی چه برا ازدواج نخواهم رفت،ولی دور و بریام میگن ایشون علائم بیماری شکاکی و پارانویا دارن مخصوصا اینکه اینهمه تنوع و رابطه تو زندگیشون داشتن،فقط میخوام بدونم احتمال برگشتنشون هست؟؟مخصوصا الان و تو دوران قرنطینه که دیگه دانشگاه نیست و ایشون ترم اخر بودن و ۲۵۰۰ کیلومتر از هم دوریم
سلام
من قبلا یه ازدواج نا موفق داشتم. یعنی تو مرحله عقد،طلاق گرفتم.
ولی درکل یه پسر از اقواممون رو دوسدارم یعنی عاشقشم. تا جایی که تو اولین دیدارمون که من ازش خواستم که بیاد ببینمش.البته یه کار پیش اومده بود
بعد روز بعد من بهش پیام دادم و احساسمو بهش گفتم. اون چیزی نگفت و فقط منو بلاک کردم.
تا چند هفته بعد یه ماموریت تو شهر ما براش پیش اومده بود.به من پیام داد
و منم جوابشو ندادم. ولی چن بار دیگه پیام داد. منم جوابشو دادم. و گفت ک بیا ببینمت منم رفتم.
رابطمتمون تو همین حد بود. ولی من خیلی بهش علاقه دارم. یعنی میمیرم بدون اون.
الانم فقط تو واتساپ استوری منو چک میکنه … در همین حد?
سلام ۱۷سالم بود با ی پسر آشنا شدم اولا زیاد ازش خوشم نمیومد بعد عاشقش شدم او ب من میگ ۱۸سالشه حتی برای دوستمم عکس شناسنامشو فرستاده بود در صورتی ک رفیقاش میگفتن ن این ۱۶سالشه من این طرف خیلی اوکی بودیم البته خیلی کات میکردیم اوکی میشیدیم بنظرتون این دفعه برمیگرده؟
این دفعه ک کات کردیم دوستام گفتن رل بزن منم حرفشونو گوش دادم النم خیلی پشیمونم حتی تو گروه ک داشتیم طرفمو آوردم تو گروه اون کسی ک دوسش دارم گاهی اوقات سر چیزایع الکی پی ام میداد چن هفته پیش بهش پی ام دادم جوابمو داد بعد گف شرمنده نمیتونم زیاد چت کنم میشه بی زحمت جوابمو بدین
سلام وقت بخیردختری هستم 26 ساله بایه آقایی آشناشدم که دوسال ازخودم بزرگترهستن ایشون روانشناس هستن خواستم اگرمیشه راجب مزایاومعایب این شغل برام یک نفرتوضیحی بده من وایشون حدودیکسالی میشه که همدیگه رودوست داریم وتنهارابطه آشنایی منوایشون روفقط خانوادشون درجریان هستن وخانواده من خبرندارن هنوزمن واین آقاتوی یک مکان مذهبی آشناشدیم وقصدمون هم ازدواج هست طی شرایطی که پیش آمدنشدکه خانواده هاباهم آشنابشن واین مشکل بیشترازسمت من بودکه یک مقدارمشکل مالی توخانوادم بودویه بلاتکلیفی توخانواده من وجودداشت که من این مشکل وبلاتکلیفی روباایشون درمیان گزاشتم وازشون فرصت خواستم که یک مدت صبرکنن وبعدباخانواده من صحبت کنن تواین مدت ایشون هم قبول کردن تواین مدتی که من ازایشون فرصت خواسته بودم ایشون ازمن خواسته هایی داشتن که بیشترمنوببینن وبامن آشنابشن البته یک مدت من خواسته ایشون روردمیکردم چون یک مقدارمیترسیدم واطمینانی اول نداشتم که بعدهاچه اتفاقی رخ میده یک مدت باهم بیرون میرفتیم کافی شاپ وپارک و…ومن روزبه روزازایشون خوشم میومدتااین که یکبارمنو بوسیدومن ترسیدم وهمش فکرمیکردم منوازروی حوس بوسیده ولی خودش این اطمینان روبه من دادکه این ازروی علاقش بوده ونه چیزه دیگه چون اون خودش اعتقادداشت که خودش هم خواهرداره وباآبروی من بازی نمیکنه وقصدبوسیدنش هم فقط ازروی علاقه هست یه مدت که گذشت این بوسیدن های ایشون پیشرفت کردتبدیل شدبه لمس کردن بدنم هربارهم توجیحش این بودکه ازروی علاقه ودوست داشتن این کاررومیکنه منم ازاین کارهاش خیلی میترسیدم سعی میکردم بیشتربهانه بیارم براش تاکمترمنولمس کنه نمیتونستمم ازش جدابشم اون موقع پای عشق وعلاقه خودمم درمیان بودکه بهش علاقه مند شده بودم تااین که یک روزکه برای گردش باهم رفته بودیم ایشون منوباخودش به جایی بردکه خیلی خلوت بودوگهگداری نگهبان به اونجاسرمیزدوانجاشروع کردبه کارهای خودش ادامه دادن که ازنظرخودش ازروی عشق وعلاقه هست بعدازمدتی من احساس ترسموبراش بیان کردم که منوبه اونجامیبری من میترسم والتماسش کردم که منوبه اونجانبره ولی ایشون مخالفت کردنوگفتن که من تورواونجامیبرموتوهم ازهیچی نترس من خودم پشتت هستم ونمیزارم هیچ اتفاقی بیوفته باراخرکه باهم بیرون رفتیم بازهمان کارخودش روکردولی بازم به منن میگفت که ازروی عشق وعلاقش هست ولی هیچوقت به این فکرنمیکردکه منم ازاین کارش عزیت میشم همیشه هم ازخدامیخواستم که چی میشه یه مدت منولمس نکنه تابعدازازدواج ولی نمیدونم شایدخدابه حرفم گوش کرده بود که روزآخرکه باهم بودیم دوباره منوبه همانجابردولی اون بارنتونست کاری کنه چون نگهبان سررسیدوبرای این که من به دست اون نگهبان نیوفتم خودش منوفراری داد یه چنددقیقه ای من برای خودم توخیابان چرخ میزدم که به من زنگ زدکه کجاهستم که بیاددنبالم منوبرسونه خانه اون روزبعدازدعوایی که کرده بودمنوسریع رساندخانه من هم انقدرترسیده بودم که تایک ماه کلاازخانه بیرون نمیرفتم وحتی جواب تلفن هاشم نمیدادم یجورایی ازکاراش هم دلخوربودم وهم میترسیدم پاموتوکوچه وخیابان بزارم تااین که یک روزبه من پیام دادکه باخانوادش سرمن وقهرکردن من بحثش شده وازخانه قهرکرده منم چون دلم نمی خواست مشکلی ازطرف من برای جدایی اون ازخانوادباشه جواب پیامش رودادم وعلت این که پاسخگوی تلفن هاشم نبودبهش گفتم که من احساس گناه میکنم ازلمس شدن وازاون شب به بعدهیچ خواب وخوراکی نداشتم ولی دلایل من برای اون هیچ فایده ای نداشت وجوابش هم این بودکه هرکاری کردم ازروی عشقوعلاقم کردم واین که خیلی ازدخترپسرهاتواین جامعه ماتواین پارک هاازاین کارهاانجام میدن واین که شماسطح تفکراتت قدیمیه سعی کن بروزش کنی ودوباره این که یه قراری بزاریم دوباره باهم بریم بیرون ودیگه قول میده دیگه این عشق وعلاقه روبرای بعدازازدواج بزاره اونطوری که من دوست داشتم باشه ولی این مدت اصلاهرکاری کردیم نشدباهم بیرون بریم تواون مدتی هم که من باهاشون قهربودم مشکل خانواده من حل شدوایشونم ازاین موضوع باخبرشدن وبه خانوادشون اعلام کردن ولی باوجوداین بیماری کروناکه بوجودآمده این مدت حتی نتونستیم باهم بیرون بریم چون نه ازسمت من مقدوربودنه ازسمت ایشون این مدت هم من وایشون ازطریق فزای مجازی وتلفن درارتباط بودیم ومنتظریم این بیماری تمام بشه وتکلیف هردوی مامشخص بشه تواین مدت منوایشون بیشترباهم دردودل میکردیمومن بیشترحرف های دلموبراش میزدم تااین که یک روزبه من گفت که من خاله زنک هستم واینجورحرف های من خوشش نمیادویه دوروزحتی جواب تلفن های منونمیدادچنباربراش پیام دادم وازش عضرخواهی کردم تادوباره جواب من رودادومن به ایشون گفتم که من دیگه غلط بکنم که حرف های خاله زنک برای شمابزنم که به من گفت که روی من خیلی حساس هست ومن حق ندارم به خودم بدوبیراه بگم یه مدت گزشت ومن اعصابم خوردبودسراین شرایط ومن سعی کردم کمترپیامی بدم وبحثی پیش نیادکه بی احترامی صورت بگیره تواین مدت غرغرکردناش شروع شدکه چرانمیتونه منوببینه وهمش تقصیرمنه من خودموازاون دریق میکنم دوباره به مدت یک هفته ای من هرچی پیام میدادم زنگ میزدمجوابمونمیدادتابعدازیک هفته جوابمودادوبهم گفت که چون توخاله زنک هستی وخودتوازمن دریق میکنی وافکارت قدیمی هست من تنبیهت کردمجوابتونمی دادم منم یخورده دلخوربودم ازرفتارش بجای این که به ایشون بگم به خودم گفتم وایشون منوبلاک کردن به عنوان تنبیه چون به خودم احانت کردم وازقرارمعلوم هم این مدت قراره برای من خاستگاربیادولی این موضوع روبه ایشون گفتم که درجواب به من گفتن لطفاردشون کنیدومن تکلیف خاستگاری روروشن میکنم
الان هم جواب من روهم نمیدن شخصی که این همه دلتنگ من میشدونگران بودکه روزی بهش پیام نمیدادم ویاجواب نمیدادم ویه دلخوری که دارم این هست که من این مدت حالم خوب نبودواحتیاج به کمک داشتم وهرچی به ایشون زنگ زدم جواب من روهم ندادن تواوج بیماری واین برای من یخورده شک برانگیز شده که قبلاکه مریض میشدم 100باربهم زنگ میزدیاپیام میدادبرای جویاشدن حالم الانم واقعانمیدونم چکارکنم چون واقعادوسش دارم وحتی نمیدونم چه تصمیمی بگیرم که درست باشه وچه رفتاری بکنم
سلام دوست عزیزم. پاسخ فوری و کوتاه شما این هست که اگر خواستگاری دارید حتما جدی به اون خواستگار فکر کنید. همین.
وقتی صحبت از خواستگاری زدید ولی او اقدامی برای شما نکرده در حالی که از دست دادن تون رو جلو چشمش دیده این یعنی نمی تونی روش حساب کنی. البته برای دریافت جواب های بیشتر برای حل مشکلات و مسایل تون حتما به مشاور مجرب و با اعتبار مراجعه بفرمایید
الان واقعانمیدونم تقصیرکارمنم یاخودش شایدنبایدبهش میگفتم
سلام من 19 سالمه و با یه پسر ۲۲ ساله که دانشجوی پزشکی بود اشنا شدم و من عاشقش شدم و اونم عکس العمل هایی نشون میداد ولی هیچ وقت به طور واضح منظور حرکاتشو نمیفهمیدم…. ایشون و من خیلی رسمی صحبت میکردیم و ایشون روی مسائل شخصیش حساس بود… شخصیتی داشت که فکر میکرد لیاقتش در همه موارد از همه بالاتره اینو تو حرفاش بهم میگفت ولی همیشه به من میگفت که من ازینکه با شما اشنا شدم خیلی خوشحالم و با بقیه دخترایی که دیده فرق دارم. … موضوعی . پیش اومد و ما به مدت طولانی همو ندیدیم و فقط از اینستاگرام همو دنبال میکردیم و استوری جهت دار میزاشتیم… من دیگه نتونستم علاقمو پنهان کنم و بهش ابراز علاقه کردم اونم گفت گیج شده و تو این مسائل ادم گیجیه و بهم گفت باید مشورت کنه با کسی. .. منم ازش پرسیدم که با کسی در ارتباطه یا نه ایشون گفتن که این موضوع شخصیه و از حریمش نباید رد بشم…یه مدت گذشت تو این مدت باهم چت خیلی معمولی هر چند وقت یه بار در حد 2… 3 جمله داشتیم اونم راجع به مسائل غیر عاطفی…. ماه گذشته یهو اومد به من گفت با من راحت باش و بهم نگو شما بگو تو… استیکر عشق منی و خیلی صمیمی حرف زد و از من تعریف میکرد. . . من اول به خاطر علاقه ای ک بهش داشتم از قبل خوشحال شدم که باهام داره اوکی میشه ولی بعد یه هفته ازش پرسیدم دلیل تغییر رفتار یهویش رو… اونم اول با کلمات بازی کرد بعد گفت از چی ناراحتی الان؟! … بعد هم گفت که تصمیم گرفته باهمه دوستانه رفتار کنه و ادم بهتری باشه و دیدش نسبت به ادما عوض شده… منم چند بار ازش پرسیدم که ینی قراره با همه راحت رفتار کنی؟! و جواب خاصی نگرفتم… منم ارچی تونستم بهش گفتم و گفتم امیدوارم با این کارات دوست های زیادی پیدا کنی و فک نمیکردم همچین شخصیتی داشته باشی و اونم فقط در جوابم گفت بله درسته… هنوزم شمارمو پاک نکرده…. دوستانه رفتار کردن شاید واسه خیلیا عادی باشه ولی ایشون خانواده نسبتا مذهبی داره درحالی که من اینطور نیستم از اون این رفتار بعید بود واسه همین میخام بدونم فاز این فرد چیه؟
سلام من حدود ۴ ماهه که با پسری از دانشگاهمون یه رابطه ای رو شروع کردیم که دوتامون هم اولش قبول کردیم فقط یه دوستی ساده اجتماعی باشه و هیچ کدوممون قصد ازدواج نداشتیم ولی تو طول این ۴ ماه رفتار ایشون باعث شده که من یه جورایی وابسته بشم …
خودشون هم ابراز علاقه نکردن ولی مدام بهم میگه که میخواد خونه شون رو تو شهر خودشون بفروشه و بیاد تو شهر ما زندگی کنه و چن باری هم من حرف اینو پیش کشیدم که رابطه مون رو تموم کنیم خیلی ناراحت شده و مخالفت کرده و هر بار گفته که من همیشه هستم پیشت میمونم ولی تا حالایه بارم نگفته که دوسم داره
منم واقعا نمیتونم تشخیص بدم به خاطر منه این کاراش یا چی…؟؟!!
به نظرتون تموم کردن این رابطه درسته یا موندن و ادامه دادن؟؟؟
سلام خسته نباشید
من یه دختر ۲۰ ساله هستم که حدود ۴ سال هست که با یه پسر که ۲ سال از من بزرگتره تو رابطه ام.تو این ۴ سال ۲ بار رابطه رو تموم کرده بودم ولی به اصرار زیاد و ادعای عشق زیادش باز به رابطه برگشتم خودمم وابستگی زیادی پیدا کردم ولی رابطه خوبی نداریم بحث مون زیاد هست و اینکه به دلایل نا معلومی حسادت شدیدی به همه افراد خانواده اش دارم و وقتی میبینم با اونا وقت میگذرونه حتی نسبت به خودشم سرد میشم.ممنون میشم راهنماییم کنید.
من وقتی 27سالم بود تو دوستیابی با پسری آشنا شدم اون اومد به شهرمون همه دیدیدم من ازش خوشم اومد اونم به ظاهر از من خوشش اومد ولی گفت از قبل با دختری هست که فعلا باهاش نیست و رابطه ندارن با هم دو روز تو شهرمون موند و دوبار همو پشت سر هم دیدیدم.بعد رفت شهرشان من هم احساس خوبی داشتم بهش.ولی دوس دختر قبلیش اومد ولی اون پسر گفت که با من ملاقات کرده .خلاصه اینکه اون دختر دست ازش ور نمیداشت من هم چون بزرگتر بودم گفتم باشه .هم من هستم هم اون .تا ببینیم آخرش خدا چی میخواد .رفته رفته رابطمون بهم خورد بی احترامی مون زیاد شد .نارام بودم .بلاخره بعد دو سال با اسرار اون همدیگرو دیدیم بعد اینکه رفت بهم گفت ازت بدم اومد و رابطشو کلا قطع کرد .من ده ما منتظرش بودم وقتی که کلافه شدم اس کرد و بهم گفت با دوس دخترش نامزد کرده عکسشو برام فرستاد .قلبم سنگینی کرد.بعد ده ماه میبینی طرف ازدواج کرده .نمیدونم چی بگم من.الان من سی سالم شده و متاسفانه هیچ حسی به پسرا ندارم .دلم میخواد یه حسی بیاد درمن .ولی نمیشه .من دیگه به اون پسر که ازدواج کرده هیچ علاقه یی ندارم اگه هم بیاد فقط تنفر در من ایجاد میشه.دوس دارم با یه آقا پسر خوب باشم .میدونم که همه مثل هم نیستن خیلی از پسرا خوبن مطمعنم .حتی گهگاهی از پسرا خوبی میبینم که کمکم میکنن .ولی میدونم که فقط قصد کمک دارن .و از روی علاقه بمن این کارو نمیکنن.
سلام،من دختری هستم ۲۰ ساله
راستش الان چند روزه با یه پسری آشنا شدم و ازش خوشم میاد،ولی از وقتی باهاش آشنا شدم هی حرفای جن س ی میزنه بهم و منم که کلا اهل این حرفا نیستم سره یکیش باهاش کنار میام ولی دومیش دیگه طاقت نمیارم چون اذیت میشم،و دعوامون میشه و وقتیم که بهش میگم میگه من جنس ی و باید همینجوری منو بخوای.سنشون هم کم نیست از من چند سال بزرگتره.ولی یچیزی هست اینکه از من عکسی نمیخواد و عکسی هم نمیفرسته و موقع دعوا هم وقتی میگم ازم انتظار رابطه جنسی نداشته باش و اینا میگه ندارم البته به طور مستقیم نمیگه ها کلا حرفاش یجوریه.یسری هم غیر مستقیم گفت من دنبال رابطه کوتاه مدت هستم ولی من غیر مستقیم گفتم اگه دنبال رابطه کوتاه مدتی من نیستم و بهتره بیخیال هم بشیم.ولی اون گفت نه دنبال این رابطه نیستم و اگه خوشمون اومد از هم ادامه میدیم نیومد هم خدافظ. ولی میخوام بدونم که کلا بیخیالش بشم یا به نظرتون داره امتحانم میکنه که ببینه اهلش هستم یا نه؟ا
سلام من یه دختر ۲۰ ساله هستم اوایل با پسری اشنا شدم ک بهش گفتم من فقط ازدواج کردن رو میخوام و رل نمیشم از این چیزا خوشم نمیاد ایشون هم گفت اوکی طی ۲ ماه به من گفتن بله عاشقت شدم و… اما من کمکم ازشون سرد شدم تا جایی ک به دعوا کشیدو دوستام به این رابطه دخالت کردن و من فقط به خاطر یه چیز باایشون بودم اونم اینکه به من گفتن میرن با پدرم حرف میزنند و ی جور تهدید کردن الان هربار بحثمون میشه میگه میام دم خونتون و با پدرت حرف میزنم میترسم هم باهاش کات کنم توروخدا بگید چیکار کنم خیلی استرس دارم
من چند ماهه با پسری دوست شدم و اون ازون پسرای مغروره و کم ابراز علاقه میکنه بهم.تا به حال دو بار همدیگرو دیدیم.البته من خودم از پسرای مغرور خیلی خوشم میاد.من اصلا دوست ندارم اون منتمو بکشه و چند بار هم دعوامون شد اما من پاپیش گذاشتم چون که میدونم اون هیچوقت از غرورش دست نمیکشه و اگه غرورشو بشکنه دیگه ازش سرد میشم.
سلام رابطه ازدواجی با پسر مغرور نباید موجب بشه که یک دختر از جایگاه خودش پایین بیاد . غرور یک پسر زمانی دلنشین هست که با وجود این غرور بعضی وقت ها خود شکنی کنه و اشتباهاتش رو بپذیره مگر نه، یک پسر مغرور که مثل بت توی ذهن دختر جا میشه و باید دائما در مقابلش کوتاه بیاد، نمی تونه یک رابطه سالم رو پیش ببره .برای حل مشکلات و مسایل تون حتما به مشاور مجرب و با اعتبار مراجعه بفرمایید
سلام دختر۲۴ ساله هستم و پسری هست که حدودا یکساله پیگیر منه از طریق اینستا دوستای مشترک داریم واونا بهم فهمونده بودن ایشون از من خوشش اومده یک ماه پیش باهم با دوستامون بیرون رفتیم رفتارش کاملا نشون میداد که از من خوشش میاد وتو رفتارش تقریبا تمام نشانه هارو داشت و همه چی تا آخر خوب پیش رفت ولی از اون موقع تا الان هیچ خبری ازش نشده و این تناقض رفتارش منو داره اذیت میکنه البته قبلا هم ارتباط خودش با من خیلی کم بود و آدم خجالتی ای هست
سلام دختری ۲۴ساله هستم ایا نشان دادن گرایش به همکار مجرد خود برای شروع رابطه از طریق واتساپ یا هرچی رو تایید میکنید ایا اصلا رابطه با همکار ان هم درمحیطی مثل بیمارستان برای اشنایی و در نهایت ازدواج کار درستیه ?
تا حدودی ان پسر رو میشناسم کسیه که خب دست رد به دخترا نمیزنه و متاسفانه من به همچین ادمی دل
بستم
سوال دیگه این که اصلا پسر هایی که قبل ازدواج با خیلیا هستن اینا بعد ازدواج درس بشو هستن یا امیدی بهشون نیست؟
با تشکر.
سلام وقتتون بخیر من الان 18 سالمه وقتی 16 سالم بود با همکلاس زبانم که هم سن من بود دوست شدیم .و من خیلی وابستش شدم ولی ولم کرد بعد 9 مااه….بعد از کات کردنمون که میرفتیم کلاس تو کلاس کل دو ساعت رو زل میزد بهم با اینکه خودش گفته بود دیگه نمیخوام …یه لحظه وسط کلاس چشاش قرمز میشد زود از کلاس میرفت بیرون …..به نظرتون چرا بهم زل میزد با اینکه خودش ولم کرد ؟؟؟؟ خودمم الان دو ساله ندیدمش هم دلم تنگ شده همم نمیتونم فراموشش کنم لطفا کمکم کنین
سلام من ۱۹سالمه و به اقایی که ۸سال از خودم بزرگتره علاقمند شدم ایشونو میشناختم اما تو فضای مجازی باایشون دوس شدم اونم از یه ریپلای شروع شد من به یکی از استوریاشو ریپلای دادم و سر صحبت واشد بعدا ایشون به یکی سوالاتم جواب دادن از همونجا فهمیدم ناامید هستن خواستم امیدوارشون کنم ایشونم خوشحال بودن و میگفتن حس ارامش میدی بهم و دوست شدیم باهم و یه بارم گفتن دوسم دارن و گفتن پای هر چی میخای بذار این دوس داشتنو بعدا من به ایشون ابراز علاقه کردم و ایشون خوشحال شدن اما بعدنا میگفتن دل نبند و عشق یعنی نابودی زندگی خودت نصیحتم کردن حتی از اینکه قبلا با یکی رابطه … داشتن گفتن بهم اما من گفتم گذشته مهم نیس و پیله کردم اونم باهام بدتاکرد وقتیم میگفتم دوسم نداری میگف من از خودم متنفرم و نمیخام دختر مردمو بدبخت کنم حتی فهمیدم دختره رو خیلی دوس داشته و میگفتم بزار کمکت کنم قبول نکرد و گفت بخاطر اون نیس که متنفرم از خودم آخرش گفت تو خوشبخت شو و منم که تردید داشتم کلا خداحافظی کردم ازش اما حالا نگرانشم امیدوارم حالش هر چه زودتر خوب شه و دیگه از خودش متنفر نباشه
سلام
متاسفانه با اینکه هیچی برای نامزدم کم نذاشتم و خودش میگه ک عاشقم هست
ولی تو گروه های دختر پسری چت داره و با من چت نمیکنه
بهش گفتم دوست ندارم تو اون گروه ها باشه ولی گوش نمیکنه
در حالی ک وسط چت با من میره و دو ساعت بعد جواب میده
چطور ممکنه ؟
وقتی ک من هستم حلالش هم هستم کم هم نمیزارم بی محلی میکنه ولی با بقیه تا ۳شب چت میکنه
سلام وقت بخیر
من با یه پسری هستم که اهل ایران نیست حدود سه چهار ماه حرف میزدیم که بعد گفت دوسم داره حدود یه ماه بعد منم بهش گفتم
الان مشغوله موقع امتحاناتشه و اینا ولی وقت های ازادش پیام میده
بعصی مواقع همینجوری بهش پیام میدم میگم دوستت دارم یا یکم قربون صدقه اش میرم
کارم اشتباهه آیا
ممنون میشم راهنمایی کنید
دوستان دخترا به شدت خسته کننده اند همشون سرته یه کرباس هستن و اینکه فقط مسائل جنسی لازم نبود هیچوقت دغدغه نداشتیم به شدت از دخترا و زنا تنفر دارم سعی میکنم تا جایی که ممکنه ازشون دوری کنم چون واقعا حال بهم زن هستن
منبا دختری قرار بدد ازدواج کنم درست روزی که داشتم کارت عرروسی پخش میکردم ازم طلاق گرفت من تا الان دارم سکه هاشو پرداخت میکنم
خانوما و اقایون بجای عشق و عاشقی و دنبال رابطه جنسی بودن برین سر موضوعات علفی فلسفی تفکر کنین عشق تو این مملکت بی معناست
سلام من پارسال وقتی خونه مادربزرگم رفتم پسری از فامیلاشون اومده بود اونجا…بعد اون دو ماه والدین نذاشتن برم اونجا آخرش فمیدم به خاطر اونه در حالی که من بهش یه بارم نگاه نکردم…بعد دو ماه که یه بارم رفتم همونجا…بازم اومده بود با خونوادش…همش بهم نگاه میکرد از اول تا آخر …تو خونه دنبال من بود.. ولی من خیلی زیاد سعی میکردم تو دیدش نباشم اونم دنبالم بود….مادرشم ازم خوشش اومد ..یه سال گذشت تازه تو عروسی داداشش منو دید ولی زیاد بهم توجه نمیکرد البته بقیه دخترارو هم اصلن نمیدید..زیاد به طرف من نگا میکرد.دو بار نگاهشو گرفتم ولی زود یه جای دیگه رو نگاه کرد..وقتی بهش نگاه میکردم با این که منو میدید ولی اصلن توجه نمیکرد….مادرشم ازم تعریف کرد گفت برا پسرم میگیرمت…ولی میدونم که لاته..من موندم که همون آدم چرا به دختری که خوشگله و پارسال اونطوری بود نگاه نکنه…منظورش چی بود چی میخواد بگه…لطفن راهنمایی کنین…تورو خدا
دخترای خوب خودتونو بدید
یارو رابطه روجدی میکنه
عاشقتون میشه شماهم عاشقش
میشید ولی موقع عمل هیچکاری نمکنید
همش بهونه میارید قصر در میرید از رابطه داشتن
سلام وققتون بخیر
من تقریبا یک سال و نیم پیش با اصرار یک پسر ۱۸ ساله وارد یه رابطه شدم ک اون عاشقم بود و من احساسی نداشتم اما مثل همه ی دخترای دیگ با ابراز علاقه و چیز های دیگه به شدت وابسته و عاشقش شدم . بعد حدودا شش ماه با اصرار اون این رابطه رو با مادرم در میون گذاشتیم و بعد از اون هم خود اون پسر رابطمونا با کل خانوادش در میون گذاشت و خیلی شوق و ذوق داشت و قصدش ازدواج بود . با گذر زمان فهمیدم که روابط دوستانش با دختر ها صمیمی و خوبه و تهدیدش کردم اونم قول درست شدن داد و چند ماهی من همش با شک و تردید سر کردم تا بلاخره یروز متوجه شدم زیر این قول زده و حتی یک شماره دیگ هم داشته که مدام با اون تو واتساپ انلاین بوده در صورتی که باشماره ای که من ازش داشتم خیلی کم در طول روز انلاین میشد و باهم حرف میزدیم و من فکر میکردم سرش با کار گرمه چون از بچگی مستقل بوده و کار میکرده
الان هم سه روز گذشته ک من این موضوع را فهمیدم و واقعا حالم بده بخاطر این که همش حس میکنم اون من را خر فرض کرده و الان خاطرات و ارزوهایی که باهم داشتیم واقعا بیچارم کرده و عذابم میده و نمیدونم چجور این مسئله خیانت رو با مامانم در میون بزارم در ضمن از روزی ک فهمیدم باهاش حرف نزدم و اون هم هیچ تلاشی برای توضیح دادن و حرف زدن با من نداشته و من نمیدونم برای ادامه یا قطع رابطه چکار کنم حتی نخواسته با من حرف بزنه تا من هم حرف هایی ک تو دلم مونده را بگم
خواهش میکنم کمکم کنید شما الان یه امید برای دختری هستید که همه ی درها به روش بستس و حتی نمیتونم مشاوره برم
عالی و همه اش درست و منطقی بود منتها درد ناکه که کسی ک دوسش داری دوست نداره و باهات این رفتارو داره خدا صبر و تحمل جدا شدن و قدرت کندن از این رابطه مسمومو ب ادم بده رابطه یک طرفه اسیب زا
سلام . من با پسری دوستم . واقن عاشق همیم ثابت شدس. مث همه عشقا دعوا داریم بحث داریم قهر داریم ولی بیشتر دوسال هس همو ول نکردیم . خلاصه که تا الان با عشق ادامه دادیم . خیلیم درباره اینده مطمئن نیستیم. من با اینکه میدونم احتمال زیادی وجود داره که تموم بشه. واقن نمیخام به تموم شدنش فک بکنم . این پسر از من عکسی با لباس برهنه و جذاب خواست من هم واقن با اینکه اون منو ببینه مشکلی ندارم اما خب با ارسال عکس برهنه میونه خوبی ندارم و به هر حال به دلایل شخصی خوشم نمیاد . اون هم به شدت ناراحت شد که حاضر نشدم براش اینکارو بکنم و به تمام عشق و علاقه من که بهش دارم شک کرد . ایا این درسته وقتی ادم به درخواستی از عشقش نه بگه ینی عاشقش نیست؟
سلام آبجی جون. شما بهترین کار رو کردید. در واقع این که شک کرده نه این باشه که واقعا شک کرده. این یک بازی روانی برای تحت فشار قرار دادن شما است. و شما نباید فریب این کارها بخورید. ضمن این که موندن تو رابطه مخصوصا با این که حودتون هم می دونین پایان داره، کاملا به ضرر عاطفی و شخصیتی شما است. هیچ کس حق ارامش گرفتن از شما نداره ( از جنس مذکر ) مگر همسر دائمی و واقعی شما که اسمش تو شناسنامه تون هست . نه پسر مردم! برای خودتون و همسر آینده تون ارزش قائل باشید و ذخیره بانک عشق و عاطفه و محبتتون رو صرف دیگران نکنید.
سلام وقتتون بخیر باشه.
من با ی پسر ۲۲ ساله وارد رابطه شدم خودم ۱۸ ۱۹ سالمه.
الان ۴ ماه که باهم هستیم و به خواست اون رابطه جن سی هم داریم و اون توی اوایل رابطه خیلییی برام وقت میزاشت و تا حد توانش هم برام خرج میکرد و بهم عشق میورزید بعدش کم کم ازم خواست با یسری از دوستام کات کنم حتی با دوستای مشترکمون و ازم میخواست مثلا دیر وقت بیرون نرم یا سیگار نکشم و من اوایل خیلی مقاومت میکردم تا حدی که همش دعوا داشتیم ولی چون دوسش داشتم خودمو براش تغییر دادم و بعدش چون با یسری از دوستام که بنظرش بد بودن کات کردم و دیر وقت بیرون نمیرم و سیگار نمیکشم باعث شد یمدت افسرده بشم و خیلی زیاد به دوست پسرم وابسته بشم و بخوام هروز پیشم باشه حتی شده نیم ساعت الان اینجوری شده که هر موقعه خودش میخواد میاد پیشم وقتی من باهاش قرار میزارم خیلی محترمانه منو میپیچونه. من سعی کردم خلع هایی که توی زندگیم درست کرد رو با چیزای خوب مثل درس خوندن یا باشگاه رفتن یا کارای هنری یا هرچیزی که گیر نده بهم پر کنم و کم کم دارم انجام میدم ولی فقط مشکلم اینه که هر وقت خودش بخواد میاد پیشم حتی شده ۲ ۳ روز کامل پیشش بودم چون خودش خواسته ولی من بخوام نمیاد نمیدونم ازم زده شده نمیدونم چشه حس میکنم اونقدری که باید خوب نیستم همش سر این موضوع میخوام باهاش کات کنم و حس میکنم دوسم نداره،بعد از اینکه خودمو براش تغییر دادم اونم تغییر کرده البته من پیامامون رو از اول تا اونجاهاش که خودمو تغییر دادم براش،خوندم توی اوایل رابطه من خیلیییی اعتماد بنفس بیشتری داشتم و اون رفتارش با الانش زیاد فرق نداشت ولی الان همش حس میکنم براش کافی نیستم یا به اندازه ای که میخواد دوست داشنتی نیستم،واقعا نمیدونم مشکل کجاست خیلی ناراحتم هر موقه باهام نمیاد بیرو یا حس میکنم منو میپیچون باهاش دعوام میشه قبلا اینجوری نبودم نمیدونم من مشکل دارم یا اون ترو خدا ی راه کار بدید بهم خیلی سردر گم شدم،حتی بهم میگفت امسال یا سال بعد ازدواج میکنیم ولی چون خواستگار اومد برام خانوادم باهاش صحبت کردن که بیات منو بگیره یا بره بزاره من ازدواج کنم ولی اون جای اینکه بیاد و جای خودشو محکم کنه پیشم انگار فرار کرد من بخاطرش خواستگارم رو رد کردم و اون بعدش گفت ۴ سال دیگه ایشالله ازدواج میکنیم ولی زودتر نامزد میکنیم.من نمیدونم حس میکنم افسره شدم یا خیلی زوم شدم رو دوست پسرم نمیدونم چی شده.
سلام عزیزم .بخاطر نسیه دیگری نقد خودت رو از بین نبر.
وقتی میفهمه خواستگار داری، باید جدی تر به فکر زندگی باشه نه این که تایم بیشتر بده .
توصیه من اینه رابطه رو کات کن، مخصوصا رابطه منشوری هم دارید این خیلی اشتباهه چون تاثیرات منفی اش و توی زندگی ات می گذاره .
و به خواستگارهات فکر کن و بهش بگو داری جدی به اینده ات فکر می کنی.
حتما در مورد مشکلات تون به مشاور مطرح و با اعتبار مراجعه کنید دوست عزیزم
سلام شاید مسخره به نظر برسه اما من یه دختر 14ساله هستم حدود سه سال بود که به یه پسری علاقه مند شده بودم چون آدم مذهبی هستم هیچ وقت حتی باهم حرف هم نزدیم فقط همیشه بهم نگاه میکردیم اونم از خوانواده مذهبی هست برای همین هیچ وقت بهم نزدیک نمیشدو الان فکر کنم حدود 18سال داره جدیدا دیگه خیلی حسی بهش ندارم و وقتی میبینمش اتفاقی درونم رخ نمیده اما هنوز یه مقدار بهش علاقه دارم و وقتی به این فکر میکنم که یه روز اون رو با یه دختر دیگه ببینم حالم رو بد میکنه الان دیگه اصلا بهم نگاه نمیکنیم خیلی هم کم همدیگرو میبینیم اما من میترسم این حس درونی باعث مشکل در آینده بشه لطفا جواب پیامم رو بدید واقعا نیاز به کمک دارم
سلام عزیزم. سعی کن از چشمت و فکرت مراقبت کنی و در مورد این فرد خیال پردازی نکنی. وقتی فکرش میاد تو سرت به دستور ایت الله بهجت بگو ” یا خیر حبیب و محبوب ” و به خودت تلقین عاشقی نکن. این حس ها زودگذره ولی مراقب باش در روزهای اینده زندگی ات ( تازه اول عشق و عاشقیته تو این سن ) درگیر رابطه با پسر نشی تا این ترس، در تو نهادینه نشه و ان شالله عاشق اونی باشی که خداوند برات به عنوان همسر نگه داشته. خیلی خیلی مراقبت کن.
سلام
کسی که از اول بهت بگه من با تو ازدواج نمیکنم
اما دائم ازت تعریف و تمجید کنه. هدفش چیه
کلی قربون صدقه میره
واقعا موندم دائمم میگه خوشبحال شوهرت
اولش گفت بخاطر مسائل مالی نمیتونم بگیرمت
الان میگه چون سنت کمه البته منم. واینستادم اون بیاد منو بگیره فقط میخوام بدونم هدفش چیه ؟!
سلام عزیزم . خوشبینانه ترین فکر سو استفاده است. مالی، بدنی و غیره .
درضمن ۱۹سالمه
اون ۲۶سالشه
ینی ۸سال اختلاف سنی داریم
و این موضوع خیلی براش مهمه که اختلاف سنیش باهمسرش کم باشه
اما من برام مهم نی
ولی خب اخه وقتی نمیخواد منو
چرا انقد قربون صدقه میره چرا همش میگه کاش زنم مثل تو باشه
چرا میگه خوشبحال شوهرت
اخهههه چرااااا
سلام من عاشق یک پسری شدم که اون خودش یه دختر دیگه رو دوست داره و همیشه نگاهش میکنه من حسودیم میشه یه بار اون پسر رو دیدم روی دوچرخه نگاهش کردم اون هم نگاهم کرد و رفت من هر چی منتظرش وایسادم نیومد من که رفتم داخل اون اومد پیش داداشم و بهش لبخند زد و با دستش دور سر داداشم دایره کشید بعد اومد دم در نگاه کرد نمیدونم واسه چی بود به نظرم میخواست منو ببینه نمیدونم منو دید یانه رفت راستش اون پسر همکلاسیم رو دوست داره هروقت میبینش نگاهش میکنه و بهش لبخند میزنه من بدم میاد دوست دارم منو دوست داشته باشه نه اون رو هر وقت من همیشه نگاهش میکنم اما اون اصلا منو نادیده میگره خواستم بگم چجوری جذبش کنم به خودم که عاشقم بشه خواستم معنی این کارا شو بفهمم خپاهش نیکنم بهم بگید
سلام جواب بدید لطفا
سلام من عاشق پسری شدم که هیچ وقت نگاهم نمیکرد اما بعدش چند مدت نگاهم کزد و بدون اینکه من بفهمم لبخند میزد ایا منو دوست داره یانه بعم بگید الان چند بار من پیامبراتون فرستادم اما شما جواب ندادید
سلام نگار عزیز، با این چیزی که گفتید نمیشه لزوما گفت که هدفش چیه.
اگر دوستتون هم داشته باشه باز مشخص نیست هدفش چیه!
بنابراین نیازبه زمان دارید
حتما در مورد مشکلات تون به مشاور مطرح و با اعتبار مراجعه کنید دوست عزیزم
سلام ۲۶ سالمه و یک سالی میشه با آقایی ۴۰ ساله فضای مجازی آشنا شدم ،اوایل شعرو متن های عاشقانه به خصوص که اسمم هم بود برام میفرستاد خیلی غیر مستقیم ابراز علاقه میکرد منم جدی نمیگرفتم و میخواستم مستقیم حرفشو بزنه چون گردشگر بود مدام از تمام جاهایی که میرفت عکس میفرستاد بعد چند ماه گفت دوستم داره و قصد ازدواج داره گفتم خانواده معتقدی و سخت گیری دارم میگفت درست میشه گفتم با خواهرم صحبت کردم و مخالف گفت راهی پیدا میشه حدود ۱۵ روز پیام های بیشتر و عاشقانه تر میفرستاد ، اما بعد مدتی کمتر پیام میداد فقط در حد پست های روانشناسی و خودشناسی و جاهایی که میره و تصمیم گرفتم بهش بگم تا شرایط من درست بشه برای دیدار و آشنایی بیشتر حضوری تماس تصویری بگیره گفت باشه و خبری نشد تا اینکه بعد دو ماه امروز ازش خواستم حرف بزنه گفت به وقتش الان ۶ ماهه که بلاتکلیفم و هیچ راه حلی ندارم وتوو شرایط خیلی بدی قرار دارم نمیدونم چی کار کنم
سلام دوست عزیز. سعی کنید این رابطه رو جدی نگیرید، و روش حساب های خاص باز نکنید. ایشون نشانه های فردی که احتمال داره به ازدواج فکر کنه رو نداره . پس مراقبت باشید با خوشخیالی غافلگیر نشید حتما در مورد مشکلات تون به مشاور مطرح و با اعتبار مراجعه کنید دوست عزیزم
با پسری که یکسال از خودم کوچکتر بود اشنا شدم روز اولی که رفتیم بیرون با من رابطه جن٬س٬ی برقرار کرد هیچ کاری نتونستم انجام بدم بی دفاع.
بعد اومدیم خونه گفتم نمیخوام دیکه ادامه بدم اما جدی نگرفت و دوباره دوباره باهام رابطه برقرار کرد نمیدونم هر بار که میرفتم فکر میکردم میخوایم حرف بزنیم اما فقط …. کرد تا اینکهواقعا دیگه خواستم بگذرم ازش که فهمیدم بدون دخول باردار شدم ۶ هفته باردار بودم وسقط کردم نابود شدم وازون به بعد گفت رابطه نمیخامو و فقط دوست صمیمی ت میمونم من واقعا دیوانه شده بودم و هربار گفتم تمومش کن تا اینکه بالاخره گفت تموم هست اخلاقمون بهم نمیخوره الان دوماهه نابود شدم اوایل هرهفته با اصرار میومد منو میدید بعداز بارداریم شد به زور ماهی یکبار
خواهش میکنم از مردا دوری کنید حیوانات کثیف و نالایقی هستن
اخر کار همه حرفی بهم زد گفت اصلا باردار نبودی کجا برگ سونوگرافی ؟ من تبخال گرفتم گفت از قبل داشتی و رابطه های قبل ت من بار اولم بود تا این حد باکسی صمیمی شده بودم
وقت بخیر تشکر از اینکه پاسخ دادین ،
من نمیخوام بیشتر از این ادامه پیدا کنه چون خیلی اذیت ام میکنه اینکه همش منتظر باشم و تموم بشه توقع داشتم حالا اگر هم نظرش عوض شده بهم بگه دلیل تغییر رفتار آدم مثل اون که کلی کتاب میخونه و با فهم کمالات و رفتارهای معقولی داره چی میتونه باشه نمیخوام بلاک اش کنم چون بی احترامی هم به خودم و هم اون آدم ، ممنون میشم که یه راه حلی بهم بدین تا خیلی محترمانه تموم بشه
سلام من بیست سالمه تقریبا دو ماه با ی نفر ک ی سال از خودم بزرگ تر بود دوست بودم بعد به خاطر اینکه میخواست یکم رابطه رو احساسی کنه( نه رابطه جنسی ) با هاش دوستیمو بهم زدم بعد ی ماه خودم دوباره رفتم و با همدوست شدیم منم قبول کردم ک یکم رابطمون احساسی باشه تو قرار همو بوسیدم و من اولین بارم بود کلا و رابطه جنسی نداشتیم اما نمیدونم چیست فرداش پیام داد که نمیتونه با من باشه دلش نمیاد و من دختر پاکیم دلش نمیاد با من رابطه جنسی داشته در صورتی ک ما همچین قراری نداشتیم خلاصه اینکه الان دو ماه گذشته اون با کس دیگه ای دوست شده اما هنوزم ک هنوزه استوری واتس اپ مو چک میکنه منم نمیدونم چ حسی بهش دارم ی راهنمایی کنید من چیکار کنم
سلام چک کردن استوری توسط پسر معنی عشق و علاقه لزوما نداره . با درگیر کردن ذهن خودتون از ایشون بت نسازید.
ضمن این که ارتباط جن س ی و بدنی تماس بوسه و غیره همه در روابط ممنوع شده و شما رو به گمراهی و عدم شناخت درست می بره و انتخاب تون رو دچار ویروس می کنه!! ویروس عدم اگاهی و شناخت عاقلانه. اینجاست که ممکنه پشیمانی ببار بیاره . اگر اعتقادات خاصی دارید اون را حفظ کنید و دست مایه دیگران نکنید. موفق باشین
سلام اول از هرچیز مهم اینه سن و شرایط اقا پسر چطوری باشه . این خیلی مهمه که روی حرف های پسر و تصمیمات اون اثر می گذاره . بنابراین نمیشه نظر قطعی داد. شما بهترین کاری که باید کنید این هست که این موضوع رو رها کنید ایشون اگر خودشون جذب شما شده باشند به سمت تون میاد و اینجاست که شما باید رفتار درست رو بدونین که شانس ازدواج رو بالا ببرید. ولی معمولا پسری که میگه رل دارم و جدی قصد ازدواج دارم و بعد مدتی تموم و با دیگری رل میشه ! این یعنی نمی تونه چندان سن عاطفی درستی داشته باشه و نمیشه روش حساب کرد. شما هم ممکنه یکی از همین موقتی ها براش باشید.
و کلام آخر اینکه
حتما در مورد مشکلات تون به مشاور مطرح و با اعتبار مراجعه کنید دوست عزیزم
خیلی ممنونم از راهنماییتون.?
شرایط اقا پسر اینجوریه که تقریبا ۲۰ ساله هستن.
از کلاس هفتم ترک تحصیل کرده نه درسی نه دانشگاهی نه سر کار درست و حسابی
اما خب سطح مالیشون از ما بالاتره
من نمیدونم مادرش قضیه رو میدونه یا نه
ولی یه بار تو جمع نشسته بودیم مادر اونم بود من گفتم ممکنه پسری که رَدِت کرده دوباره برگرده
مامانش گفت اره چرا ممکن نیس
پسرا میرن دورای خودشونو میزنن بعد میفهمن کی خوبه میان اونی که مادرشون میگه خوبه میگیرن و از این حرفا
میشه این کامنتو نمایش ندین و فقط پاسختون رو برای جیمیلم بفرستین؟
ممنون میشم.
واقعا عذر میخوام که وقت شمارو میگیرم ولی خواهش میکنم شما نظرتونو با وجود شرایطی که براش گفتم بگین
گفتین شرایطش مهمه گفتم
به هر حال شما بیشتر از من میدونین
مرسی.
سلام.منو اقایی از دوشهر متفاوت دوستیم و هر دو در شرف وکالتیم ایشون سی سالشونه خیلی غیزمنتظره علاقه پیدا کردن به دوستی با من و مشخصه شخصیتی وابسته داره که اگر وابسته خانومی بشه وفاداره…اوایل خیلی مهربون بود و من برای اینک وابسته نشم عادی بودم حتی بارها گفته بود اگ همشهریم بودی قطعادازدواج میکردم باهات بعدها ک منم وابسته شدم و صادقانه گفتم حسم بهت خیلی خوبه بیا رابطمون دوستی نباشه هدفدار باشه دیگه از اون ب بعد کلمه دوست دارم نشنیدم میگه دوشهر جدا هنوز ندیدمت چطور بهت قول رابطه هدفدار بدم اصلا رابطمونم هدفدار باشه باید کنار هم باشیم بریم بیردن همو بشناسیم ن ک پشت گوشی …البته الانم وقت خالی پیدا کنه تماس تصویری میگیره ب صوتی راضی نیس ..صدام کنه بله بگم میگه جانمت چیشد..هرگونه تغییری در ظاهرم ایجاد شه سریع متوجه میشه حتی اگر چند روزه چ لباسی تنمه…الان نمیدونم این اقا منو میخواد واقن فقط مسافت و ندیدن تو گلوش گیر کرده؟یا ن..وابستگی اوایلش ب قدری شدید بود ک ب فامیلمون پیام میداد ک به فلانی بگین اشتی کنه باهام ..من باکرم نمیشد این سی سالشه اما تا حسمو فهمید متکبر شد…میخوام ببینم الانم مث قبله ب روش نمیاره یا نه؟اگر ن دلیل چیه و من چطور وابسته کنم ایشونو
سلام خانم یا آقای مشاور . وقتتون به خیر . میشه لطفا درباره ی کنترل رابطه ای که خیلی جدیه در سال کنکور توضیح بدید? من و عشقم بار ها تصمیم گرفتیم که رابطمون رو استپ کنیم و بعد از کنکور من ادامه بده اما حتی به یک هفته هم نکشیده که از شدت دلتنگی برگشتیم . یعنی اون برگشت اما حال منم خیلی بد بود و واقعا منتظرش بودم . من نمی تونم رابطمون رو کنترل کنم هرچند خیلی محدود کردم اما فکرم در گیره و نمی تونم همه ی همتم رو بذارم روی درسم . من دانش آموز خوب مدارس تیزهوشان اما امسال می بینم بچه هایی که از من ضعیف تر بودن دارن پیشرفت می کنن و من درگیرم . استدعا دارم نگید رابطه رو واسه همیشه تموم کنم چون واقعا برام با ارزشه و متاسفانه یا خوشبختانه تجربه های بدم در گذشته باعث شده به آدم درستی دل ببندم اما شرایطم نا مناسبه. از طرفی ۶ ماه دیگه مونده و اینطوری نمی تونم ادامه بدم حتی با روابط محدود ، از طرفی اگه بگم ۶ ماه رابطه رو متوقف کنیم و بعد ۶ ماه برگردم غیر از دلتنگی که کشندس می ترسم وقتی برگردم هیچی مثل قبل نباشه و دیگه دوستم نداشته باشه . خواهش می کنم به خواهر کوچیکترون کمک کنید??? از لحاظ روحی خیلی تحت فشارم . امضای خدا پای تموم آرزو های قشنگتون?????
سلام. من یه دختر ۱۷ ساله هستم و پنج ساله عاشق یه پسر هستم. من می خوام با توجه به رفتاراش بدونم منو دوست داره یا خیر. چون دوری از اون باعث دلتنگی بیش از اندازه من شده. ولی هیچ کس نیست کمکم کنه و از اونجایی که خانوادمون مذهبیه تقریبا نمی تونم با خانواده در میون بزارم چون حرفایی از قبیل خجالت بکش.. مگه چندسالته… بشین پای درست… می شنوم. می شه لطفا کمکم کنید؟ من چون توی بلاتکلیفی هستم و اونقدر رفتاراش به نظرم عجیب غریبه که نمی تونم تشخیص بدم دوستم داره یا نداره یا ازم بدش میاد. و نیاز به کمک یه نفر دارم واقعا که از این بلاتکلیفی در بیام و راهنمایی بگیرم تا بتونم حداقل درسامو درست بخونم
من سارا هستم۳۹سالمه و ۲تا بچه دارم
حدود ۶سال هست که با یه آقا که ۷سال از خودم کوچیکتره وارد رابطه شدم
محرم شدیم
ایشون عقاید دینی قوی دارن
توی این مدت کم قهر و دعوا نداشتیم
همه جوره در خدمتش بودم
و کلی بالا و پایین داشتیم
حرفی از ازدواج نزد چون من بچه دارم
ولی همیشه میگفت نمیزارم کم داشته باشی
به زبون همه چی عالی،اما به عمل …
پیش من از دوست دخترهای قبلیش میگه و حتی با جزئیات رابطه و این منو خورد میکنه
پیش چشمم به دخترها متلک میگه
اما همش میگه تورو بیشتر دوست دارم
خلاصه اختیار کل زندگیم گرفته
حتی رفت و آمد با خانواده ام
البته بگما خانواده ام در جریان رابطه و همه چیز هستن
اما میدونن صیغه هستم و عقد نیستم
خلاصه من چیز پنهونی ندارم
اما چیزی که آزارم میده اینکه رفتارش اون چیزی نیست که اوایل بود
فحش میده
بدبینه
از الفاظ زشت و رکیک استفاده میکنه
تو رابطه مادر فرزندی دخالت میکنه و حتی با بچه هام سرد شده
از طرفی هم چون فامیل و اقوام میدونن باهم هستیم نمیتونم ترکش کنم
یه جورایی از قضاوت دیگه میترسم
به مشاور و روانشناس احتیاج مبرم دارم
شب و روزم با گریه است
۲۴ساعت تو خونه تنهام و فکرهای احمقانه دارم
سلام دوست عزیزم حتما به نزد مشاور متخصص بروید . ایشون هم باید همراهتون ویزیت بشن .
اما توجه کنید
هر جا آرامشون بیشتره اون جا رو انتخاب کنید .
نگران حرف مردم نباشید چرا که مردم به دسته های مختلفی تقسیم میشن که هرکی یه جور قضاوت می کنه.
اگر این اقا جلوی ارامش و پیشرفت شما رو گرفته و حتی تاثیر منفی روی تربیت فرزندتون داره .. حتما به مشاور مجرب مراجعه کنید ( ترجیحا اقا باشه ).. چون اونی که بیشتر در درجه اول باید فهمیده بشه و توجیه بشه همسرتونه. بعد شما . و مرد ها زبان هم رو بهتر می فهمند.
و بعد از اون بهترین تصمیم برای زندگی و بالندگی خودتون بگیرید.
و یک تجربه دیگه هم این که حرف زدن می تونه دلگرم کننده باشه ولی ما به اعمال ادم ها بیشتر می تونیم استناد به واقعیت کنیم تا به حرف و ..
برات ارزوی خوشبحتی می کنم و امیدوارم حرفای منو به عنوان یه دوست شنیده باشی. و حتما به مشاور مراجعه کنید