چطور حضور خدا در زندگی ام بیشتر حس کنم
وقتی احساس یه گمشده درونی داری، اولین چیزی و کسی که ذهنت به سمتش میره خداست. حس حضور خدا در زندگی میتونه خیلی به زندگی رنگ و لعاب تازه و لذت بخشی بده. من در این مطلب میخوام راهکارهایی رو بگم که خیلی ساده و بدون کارهای عجیب و غریب بتونی حضور خدا توی زندگی خودت رو بیشتر حس کنی و تبدیل به یه فردی بشی که درون بسیار پر هیجانی داره. بشی اون فردی که توپ تکونش نمیده. ولی خب اول لازمه یه سری چیزا رو بنویسم که مقاومت ذهنت رو بشکنه. بعدش هم بریم سراغ یه پیشنهاد عالی که فکر میکنم مثل من از اون لذت میبری.
حضور خدا در زندگی یعنی چی
حضور خدا در زندگی تفسیر و معنی عجیب و غریبی نداره.
تقویت حس بودن در کنار خدا و وجود ایشون توی زندگیمون در واقع درک این حقیقت هست که او همشه برای حمایت تو حاضره.
حضور خدا در زندگی میتونه مثل یه رابطه باشه که بین یه فرد و پشتیبانش وجود داره.
این پشتیبان خیلی عاقله و دلسوزه و همه جا به موقع میتونی روی تلفنش زنگ بندازی. این پشتیبان بهت آسیبی نمیزنه و خودخواه هم نیست! و البته انقدر قوی هست که همه کاری از دستش بر میاد!
حضور خدا در زندگی یعنی یه دلگرمی بیشتر.. یه آسایش و راحتی و آرامش خاص که همه می تونن تجربه اش کنن ولی تعداد کمی از مردم میرن دنبالش.
چرا بعضی ها حضور خدا در زندگی حس نمی کنند
راستش اولین چیزی که شیطان دنبالش هست تا ما رو باهاش به منجلابها ببره غفلت از حضور خداست.
اما خیلی از ماها اصلا حواسمون نیست که میتونیم چنین رابطهای هم توی جهان هستی داشته باشیم.
ولی در درجه دوم چیزهایی هستن که مانع میشن آروم بگیریم و قلب مون بهمون کمک کنه و بگه خدایی هم اینوراست. . مثل:
-
تداخل ذهنی و شلوغی فکر
-
مشغلههای زندگی
-
ترسها و باورهای محدودکننده
-
تجربههای گذشته و رنجهای حلنشده
اینکه خدا رو توی زندگی مون جدی نمیگیریم همیشه عمدا یا از سر عناد نیست. بلکه غفلت داریم. و این غفلتی هست که میتونیم حسابی ازش ضرر ببینیم. پس خوشبحال تو که الان فکرت رفته سمت یه رابطه خوب و احساس حضور خدا توی زندگیت.
توجه به حضور خدا در همه جا در زندگی
اولین چیزی که خیلی ساده است ولی نیاز به تمرین زیاد داره تا برات ملکه بشه که خدا در زندگی تو حضور داره اینه که به رد و پای خدا توی زندگیت توجه کنی.
در توسعه فردی و کوچینگ زندگی یه اصل همیشه به مراجعه کننده ها یاد میدم و اونم اینه:
به هر چه توجه کنی، همون توی زندگیت زیاد میشه.
پس اولین کاری که لازمه کنی اینه که مراقبه های سکوت و خلوت داشته باشه. حتی اگر این مراقبه ۵ ثانیه باشه.
در طول روز چند تا از این مراقبه های کوتاه چند ثانیه ای رو داشته باش و اجازه بده قلبت به روی حضور خدا در زندگی خودت باز بشه.
چند مثال از توجه به حضور خدا در زندگی
بذار چند تا مثال بزنم:
- مثلا رفتی نونوایی! اونجا یه لحظه توجه ات رو ببر سمت این که خداوند برای من نان حاضر کرده و منو آورده اینجا تا نان بخرم!
- یا وقتی داری با عزیزت (پدر، مادر یا همسرت یا بچه ها و غیره) با عشق صحبت می کنی به این توجه کن که الان خدا داره منو نگاه می کنه و عشق می کنه.
- وقتی میخوای یه تلخی کنی و یا حتی با کسی بحثی کنی، سریع توجه ات رو شیفت کن روی حضور خدا در زندگی و اون لحظه که داره نظاره می کنه و آروم تر باش.
مثال ها زیاده ولی در کل این دنیا پر از چیزهایی هست که می تونه هر لحظه به تو کمک کنه که حضور خدا رو توی زندگیت حس کنی.
معمولا زندگی های مینیمال که این روزها توی غرب هم داره خیلی رواج پیدا می کنه، تبدیل شده به شرایط خوبی برای افزایش تمرکز و توجه و کاهش دل مشغولی های اضافی که در نهایت منجر میشه به حس و درک حضور خدا در زندگی هامون.
به عبارتی در پس سادگی ها خدا بیشتر پیداست.. (شاعر شدم نه؟ 🙂 )

توجه به حضور خدا تا کنون در زندگی
یکی دیگه از چیزهایی که بهت کمک می کنه واقعا باور کنی که خدا هر لحظه بهت توجه داره اینه که رد و پای خدا توی زندگیت رو ببینی.
خب ناچاریم اینجا یه فلش بک بزنیم به سختی های زندگی مون.
یه جا آروم بشین و دفترت رو باز کن و یه موسیقی مراقبه ای آروم بذار و از خدا کمک بخواه که بهت یادآوری کنه کجاها حواسش بهت بود توی زندگی.
در چنین شرایطی ممکنه چیزای زیادی یادت بیاد؟
- اون آزمون که قبول شدم
- اون جا که آبروم حفظ شد
- اونجا که یکی اومد به کمکم
- اونجا که بیماری ام خوب شد
- اون روزی که پروژه ام داشت شکست میخورد ولی نمودار ها درست نشست.
- اون روزی که ممکن بود با شوهرم یه دعوای بد کنم ولی همه چی به خوبی پیش رفت.
- اون روز که میخواستم تصادف کنم ولی انگار یکی فرمون رو زیر دستم چرخوند به سمت دیگه و تصادف نشد.
و …
این ها رو یه جا بنویس و گاهی بهشون سر بزن. (در این باره در ادامه بیشتر باهاش کار دارم).
رابطه عملی با خدا برای درک حضور خدا
نماز برای ما مسلمون ها واجبه! شاید یکی از دلیل واجب بودنش از سمت خدا هم اینه که به ما توی این شلوغ بازار کمک کنه که یادمون باشه خدایی هست.
بماند که لطف و مزیت های نماز خیلی بیشتر از حد شمارشه. ولی اقل ترین چیز همینه که هر روز یه هشداری به من و تو بده که خدایی هست.
مزه ی این بودن رو هم کسانی که وقت صرف نماز میکنن میدونن (همچین میگم وقت که انگار از ۲۴ ساعت، ۱۵ دقیقه خیلی تایم زیادیه!).
بهترین رابطه عملی با خدا نمازه.
در کنار اون دعا کردن (دعاهایی که وجود داره) خودش مثل یه مدیتیشن برای توجه به خدا به شمار میاد. (توجه هم موجب افزایش حس حضور ایشون میشه).
ولی خوش سلیقه ها علاوه بر این دو، گفتگوهای شخصی هم با خدا دارند.
مثلا نامه نوشتن به خدا خیلی کمک می کنه که حال آدم خوب بشه و حضورش بیشتر درک بشه.
و اینکه هر روز خودت رو مجبور کن یه دونه کار رو بخاطر خدا انجام بدی. معمولا این کار از اون جمله کاراست که حوصله ات نمی شه.
بعد از مدتی می تونی ببینی که چقدر حضور خدا در زندگی برات طبیعی و واضحه.
اجازه گرفتن از خدا
اجازه گرفتن از خدا! مگه داریم مگه میشه؟
اگر دقت کنیم ما عبد هستیم و خدا صاحب و سالار ما.
عبد همیشه باید اجازه بگیره. ما توی خیلی چیزا نیاز به اجازه خدا داریم.
منابعی هم که اجازه خدا توی اون ها نوشته شده متنوع هستن.
مثلا نمونه هایی اش رو میگم:
- من اجازه ندارم به پدر و مادرم بدی کنم و بلند صحبت کنم.
- من اجازه ندارم، غیبت کسی رو کنم
- من اجازه ندارم چشمم رو روی هر کسی و هر صحنه ای بچرخونم!
- من اجازه ندارم به هر کس ابراز محبت کنم!
- من اجازه دارم به تموم خانوم ها یا هم جنس های خودم ابراز عشق و عاطفه کنم.
- من اجازه ندارم برای عزیز شدن هر کاری کنم.
- من اجازه ندارم هر بیزینسی داشته باشم.
- من اجازه ندارم هر کاری کنم که انسانیتم بره زیر سوال.
- و غیره.
حس اینکه توی زندگی روزمره نیاز داری خیلی از جاها مطابق نظر خداوند عمل کنی، این کمک می کنه که حضور خدا در زندگی بیشتر و بیشتر حس بشه.
انجام کارهایی برای خوشحال کردن خدا
وا مگه خدا خوشحال میشه؟
اینم از جمله سوالاتی هست که خیلی ها ممکنه براشون مطرح بشه.
اما خداوند رضایت پیدا می کنه از یه سری کارها و ناراضی میشه از یه سری کارها.
اگر حواسمون به ترجیحات ایشون باشه کم کم حضور ایشون توی زندگی مون خیلی بیشتر حس میشه.
ولی خوشحال کردن خدا یعنی خدمت به خلق خدا! حالا چه انسان چه حیوان!
هر روز ضمن این که برنامه ریزی می کنیم برای اینکه برای خدا کاری انجام بدیم تلاش کنیم اقلا هر چند روز یک بار خدا رو خوشحال کنیم.
همین قدر که وقتی نشستی با خیال جمع ۳ تا سیخ جوجه نوش جون می کنی، از یه کوچولو از کبابت بگذر و بنداز جلوی گربه ای که داره تو رو تماشا میکنه.
بعد این حس رو داشته باش که خدایا این کار رو برای تو کردم تا خوشحالت کنم!
مطمئن باش که خیلی خوشحال میشه و نتیجه اش رو به زندگی خودت بر می گردونه. (نمونه اش این تجربه است که بعد از خوندن این مطلب بخونش)
داشتن روتین معنوی روزانه برای توجه به خدا
حالا که کم کم شروع کردی به توجه های کوچیک به خدا، و داری رد و پای ایشون رو توی زندگیت بیشتر می بینی، خیلی خوبه که روتین های روزانه داشته باشی.
این روتین ها که خود خدا هم خیلی حواسشون بهش هست و بهشون دستور داره شامل چیزایی میشه مثل:
- نماز
- دعا
- شکرگزاری
- استغفار
- محبت به پدر مادر
- توجه به مردم و خدمت
- روزی حلال
- رفتار درست
- گفتار درست
و غیره.
واقعا دیدن خدا توی زندگی و توجه به ایشون و البته معنادار کردن زندگی مون توی عصری که رشد معنوی شده یه پروسه سخت، خیلی ساده تر از اون چیزی هست که ما فکرش رو می کردیم.
با همین موارد می تونی انقدر حضور خدا رو به زندگی خودت حس کنی، که هر لحظه زندگی مزه دار تری داشته باشی.
اون قسمت آخر رو هم که توی ابتدای این مطلب بهت وعده دادم به زودی اینجا می ذارم . پس این صفحه رو مدام چک کن یا توی کانال های شادزیستی عضو باش تا ازش مطلع بشی. مطمئنم دعای خیرم می کنی 🙂 راستی تو هم تجربه ای از حضور خدا توی زندگیت داری؟ خوشحال میشم برام در بخش نظرات بنویسی.
منبع عکس: thenivbible