تکنیک عاشق خدا شدن از زبان خود خدا
عاشق کتاب خوندن هستم. مخصوصا اون کتاب هایی که گازززش رو گرفتی و داری میخونی یهو یه جا میخکوبت می کنه! از این کتابا دوست داری؟ منم خیلی دوست دارم. به دلیل علاقه ای که به آیت الله حائری دارم چند وقت پیش چند کتابش رو خریدم که بتونم مبحث عاشق خدا شدن رو بیشتر پیگیری کنم و توی چارت محتوای مطالعاتی برای خودم! (نه لزوما این مجموعه) سلسله مطالب خاصی از اساتید رو گنجوندم.
دیشب حوالی ۲ و نیم صبح بود که یکی از این کتاب ها رو برداشتم که بخونم که اسمش تعلق بود! ولی وقتی اومدم توی حیاط تا بشینم کتاب رو بخونم ..
دیدم ای بابا کتاب تفکر رو آوردم! با خودم گفتم می مُردی لامپ رو روشن می کردی که بتونی درست کتاب رو از کتابخونه دربیاری؟
خلاصه توفیق اجباری بود! غافل از این که هیچ چیز اتفاقی اتفاق نمی افتد…
دقت کن .. در هر چیزی چیزی برای آنچه واقعا الان می خواهی هست .. به شرطی که بخواهی اون رو ببینی.
خلاصه کتاب تفکر رو باز کردم ..
ابتدای کتاب رو حس می کردم که چیزای عمومی هست و می خواستم به خودم زحمت بدم برم کتاب رو عوض کنم که انگار یه دست محکم منو نشوند ..
(صحبت های مربی ام توی ذهنم اومد که ددد تو چقدر خودمحوری آخه!). و نشستم.
عاشق خدا شدن چه بهایی دارد
عاشق خدا شدن هر بهایی که داشته باشه .. می ارزه ..
مخصوصا که وقتی چاره خیلی از چیزهایی که توشون به خنسی می خوری همون عشق خداست که اصلا هم شبیه هیچ عشقی نیست.
اما طبق نوشته هایی که از صفحه اول کم کم کنار هم قرار گرفته بود .. به جایی رسید که یک بیان و تفسیری جالب تونست فکر منو هزار جا ببره. انقدر منو درگیر کنه که وسط این همممممممممه کار بشینم اینو برات بنویسم.
راهکار عاشق خدا شدن در قرآن
جایی رسیدم که نوشته بود:
انسان را من متعلق می آفرینم .. بخاطر تعلقش گناه می کند .. اما چون تعلقش را رها می کند .. به من تعلق پیدا می کند (تعلق همون علاقه!)
لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّىٰ تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ ۚ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ
هرگز به [حقیقتِ] نیکی [به طور کامل] نمی رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و آنچه از هر چیزی انفاق می کنید [خوب یا بد، کم یا زیاد، به اخلاص یا ریا] یقیناً خدا به آن داناست.
منبع این آیه: به ترجمه آیت الله انصاریان ❤️
و چه جالب انگیز میشه وقتی به این فکر می کنیم که حقیقت و انتهای نیکی! چیزی نیست جز خود خدا و عشق به او!
با خودم گفتم چرا ما کلا شوتیم!؟ چرا معنی ها رو نمی جویم و هضم نمی کنیم؟
حتی این آیه را که شاید سال های سال خوانده باشیم و بارها از روی آن رد شده باشیم .. دارد به ما خیلی تکنیک یاد می دهد.. آن هم تکنیک عاشق خدا شدن!
از چیزی که دوست داری فقط باید ببخشی؟
خب همه ما وقتی این آیه به ذهنمون میاد .. به این فکر می کنیم که خدا گفته یه چیزی رو که دوست داری (مثلا اون عطر! اون کت! اون روسری! اون مداد یا .. ) رو بخاطر من بده بره تا به نیکی برسی! (بماند که همونجا هم معنی نیکی رو نمی فهمیم!)
و خب بعضی وقت ها محض این که خودی نشون داده باشیم .. یه کارایی هم می کردیم و می دیدم انگار چیزی به نام نیکی چندان درک نمی کنیم ..
اما در این آیه حرف از هر چیزی که تو دوست داری هست ..
راستی من یا تو چه دوست داریم؟
- تعلقات مون ؟
- گناهامون؟
- کیف کردن موقع غیبت کردن یا دیدن صحنه های خاک برسری؟
- عاشق کردن زن متاهل همسایه؟
- درگیر کردن ذهن اون مردی که همسرش مشکل داره؟
- خودنمایی هامون؟
- پول زور به جیب زدن هامون؟
- اختلاس هامون!؟ (کوچیک و بزرگ! مادی و معنوی!)
- خراب کردن دیگرون برای بزرگ کردن خودمون؟
- منم منم کردن هامون؟
- و خیلی چیزای دیگه
دیگه هر کسی خودش رو بهتر میشناسه و قرار نیست این لیست مون یه روزه کامل بشه!
ولی خیلی جالبه خدا داره اینجا معامله می کنه!
بیشتر بخوانید: پاکسازی انرژی و پاکسازی زندگی +تمرینات ویژه
یک معامله برنده برنده برای عاشق خدا شدن
اما توی این آیه گفته شده هرچی که از بد هم بدی بره! تهش عشق به خدا برات کنتور میندازه!
یعنی خداوند داره میگه .. تو بیا جنس بنجل هات رو که ازشون متنفرم و دشمنت شیطون و اون کسی که تو روی من برات وایساد برات درست کرده رو بیار بده به من … من گرون بها ترین چیزی که دارم رو بهت میدم!. خودمو .
فکر کن ..
جالبی معامله با خدا اینه ..
بنجل میخره! ولی طلا تحویل میده.
ولی چرا گفتم برنده برنده؟
از اونجا که بدی های ما و گناهان و هر رفتار اخلاقی بدی که داریم (حتی یه زود عصبانی شدن) چقدر به ضرر دین و دنیا و آخرت و مادیات و معنویاتمونه .. وقتی اون ها رو بذاریم کنار .. مطمینا سودی نصیب مون میشه ..
حالا اگر این ها رو با خدا معامله کنیم انگار یک معامله دو سر برد بوده .. منتی هم بر سر مونه که خدا میخره و تکنیک عاشق شدن خدا رو اینطوری برامون رو کرده!
ولی خوبه ضمن این که تعلقاتمون رو می نویسیم تا بتونیم کم کم قربانی خداوند کنیم شون ..
- به این فکر کنیم که در دعاهامون جدی از خدا بخوایم که مزه عشق خودش رو کمی بهمون بچشونه تا به این معامله ها راغب تر باشیم ..
- و این که بریم زندگی کسانی که عاشقانه خداوند رو دوست دارند و یک بده بستون عالی با خدا دارند رو مطالعه کنیم تا بتونیم هر جوری که شده .. مصداق این ضرب المثل بشیم که:
اگر نخوردیم نون گندم .. اقلا دیدیمش دست مردم !
نه؟
منبع عکس: lifehopeandtruth | faithpot