داستان جذب غیر منتظره سفر دلخواهم با قانون جذب

0 181

داستان امروز صرفا در مورد سفر نیست بلکه بخشی از موفقیت کارلوس سفری هست که فکرش هم نمی کرد به این زودی ها رخ بده. می تونی حدس بزنی راز سرعت در رخ دادنش چیه ؟ خب با هم میریم و این داستان رو با هم میخونیم و سعی میکنیم نکته هاش رو در بیاریم. نمی دونم چرا وقتی دارم مقدمه هر داستان رو میگم تو خیالم سیس رهام یپرم مجری کلید اسرار رو میگیرم ? از این به بعد با عبارت رهام تو رو به یاد این جریان می اندازم باشد که رستگار شویم ?

رهام مجری کلید اسرار :) همونی که تا میدیدمش یاد گناهام می افتادم خخخ
رهام مجری کلید اسرار 🙂 همونی که تا میدیدمش یاد گناهام می افتادم خخخ

داستان امروز رو از زبان کارلوس پسری از فلوریدا می خونیم و سعی میکنیم ازش خیلی چیزا یاد بگیریم. کاینات امروز این داستان رو برای تو نوشته چون تو بهش نیاز داری و به کاینات نیازت رو فهمونده بودی. غیر از اینه ؟‌ نه والا .

برام جالب بود داستان جذب و استفاده از قانون جذب توسط فردی رو بخونم که اینطوری خودش رو معرفی کرده بود:‌ پسری ۳۰ ساله که هر چی از خوشی بخوای تو زندگیش داره!

 

همه چیز با فیلم راز شروع شد

کارلوس اینطوری شروع کرد که من توی ۴ هفته ۵ بار فیلم راز رو دیدم.

وقتی این فیلم رو کامل دیدم متوجه شدم که بله!!!! من اصلا از این قانون دارم تو زندگی خودم استفاده می کنم .. مخصوصا در مورد درآمد و پول داشتن!

اقلا نمودش اینه که الان صاحب سومین خونه خودم هستم و هر بار به جاهای جذاب تر و بزرگ تر و خوب تر نقل مکان کردم و البته همیشه هزاران دلار توی حسابم پول بوده.

با این حساب حالا هشیار تر شده ام و برای کاری که میخوام کنم آگاه تر هستم.

حالا دیگه می دونم که اگر این اصول رو با دقت توی زندگی خودم اجرا کنم قطعا اتفاقات بهتری برام رخ میده.

کدوم اصول؟ آفرین به هوش تو .. توی فیلم راز که آخه حرف از اصول نیست! احتمالا کارلوس رفته بیشتر در مورد این قانون تحقیق کرده. و تو هم باید برای آموزشت وقت بیشتری بگذاری. ۴ فایل انتهای این مطلب رو گوش کن ( کلیک کن )

القصه!!

جذب غیر منتظره سفر
وقتی میگم القصه لابلای داستان ها به یاد فرفرموی در شکرآباد می افتم! 🙂

 

اولین گام جدی من برای بکاربردن قانون جذب

اولین باری که فیلم راز رو دیدم و تصمیم گرفتم جدی تر بهش بپردازم شروع کردم به جمع آوری تصاویر دلخواهم از چیزهایی که میخوام!

آفرین .. تابلوی تجسم رو درست کردم.

یه بخش از تابلو تجسمم رو اختصاص دادم به سفرها!

یه کشتی رو توی این صفحه جا دادم و به خیال خودم تابستان سال بعد می تونم یه سفر خوب جذب کنم ..

حقیقتا جذب سفر دلخواهم آخرین چیزی بود که بهش فکر می کردم.

فقط عکس کشتی رو چسبوندم و رها کردم.

جذب سفر به کارایب غربی

جذب سفر خیلی زود تر اتفاق افتاد

داستان به این جا کشیده شد که یه روز یکی از دوستانم با من تماس گرفت و پیشنهاد داد که :

آیا موافقی همراه من به یک سفر دریایی در کارایب غربی بریم ؟

خب من هم از خدا خواسته قبول کردم ولی جالب بود که قبل از این که به من بگه به ۳ نفر دیگه گفته بود و اون ها گفته بودند نه! نمیاییم.

خب این یه سفر دریایی بود و با کشتی انجام میشد اما واقعا کشتی ای که باهاش سفر رفتیم شبیه همون کشتی بود که من توی تابلو تجسمم گذاشته بودمش.

ما می تونیم خیلی چیزا رو جذب کنیم فقط باید صبور باشیم.

 

اما چرا سفر زودتر جور شد ؟

جذب سفر به این دلیل برای کارلوس رخ داد که یه خواست شیرین لحظه ای بود که اصرار شدید روش نداشته و به عبارتی از قانون رها سازی استفاده کرده بود.

گفت آخ کیف میده یه سفر هم بریم با این کشتیه!! و دیگه خودش رو برای جور کردن این سفر جر وا جر نکرد.

من خودم تجربه قانون جذبم بیشتر روی همین مدل زندگی کردنه .

هر چی رو از صمیم دل میخوام و شاید یک بار دو بار بهش فکر کنم ولی وقتی رها می کنم سریع تر از هر چیزی که فکرش کنی رخ میده.

این عالیه و بنظرم باید به این قضیه توجه کنی.

داستان های بیشتر میخوای؟ بیا اینجا

 

ممکن است به این مطالب علاقه داشته باشید
پاسخ دهید

Your email address will not be published.