عنوان جالبی باید باشه وقتی که توی دوره زمونه ای هستیم که خیلی ها معتقدند تا دوست پسر نداشته باشی بزرگ نمی شی و این حرفا.. ولی بخواهیم یه عده ای که دوست پسر نداشتن رو بیاریم روی دایره که واقعا الان زندگی هاشون چطوره. کجا ها کمبود دارند و کجاها پیشرفت داشته اند. خیلی ها قبل از این که بخواهند این مطلب رو بخونن شاید با خودشون بگن، اصلا دوست پسر داشته باشیم یا نه. این موضوع رو هم چند روز پیش بهش پرداختم. اما راستی راستی چرا من این موضوع رو انتخاب کردم؟ همین موضوع زنانی که دوست پسر داشتن و بعدش ازدواج کردن.
هشدار: مطلب پیش روی شما صرفا ترجمه و تحقیق و حاصل گردآوری هاست! فلذا نمی توان از آن به عنوان راهکار مشاوره ای استفاده کرد. بنابراین برای حل مشکلات خود می توانید به مشاور مجرب مراجعه کنید تا با بررسی مسایل شما و احیانا همسر شما بهترین راهکار برای شما ارایه گردد.
به دلیل تحقیقاتی که دارم گاهی نیاز دارم که با افراد بنشینم و حرف بزنم. تا این که دو سه سال پیش بود که یک شب وارد یک فروم شدم. با این که موضوع فروم ربطی به ازدواج و اینها نداشت، اما دیدم عده ای بحثی راه انداخته اند. وقتی که خیلی دقیق صحبت های آن ها را حدود 1 ساعت و خرده ای مطالعه کردم، متوجه شدم که ناله شان بلند است! عمده این ناله ها از آن جا بود که:
و جالب این جا بود که همه آن ها ( مثلا حدود 90 درصد ) در کنار ناله و نفرین ها، یا به خوبی از دوست پسر دوران مجردی شان حرف می زدند یا به بدی! برخی به یاد و خاطره آن پسر مورد نظر که حالا شوهر مردم بود حرف می زدند و می سوختند از این که چنین و چنان، و برخی دیگر هم با ناله و نفرین از آن پسر ها صحبت می کردند. کلا تاثیر دوست پسر داشتن حتی اگر در خاطرات تو خوب باشد، در زندگی ات تاثیر منفی خواهد گذاشت.
تا این که جو صحبت ها را به گونه ای مشاهده کردم که انگار که تمام این گله و شکایت هایی که در این زندگی کنونی است، به طور تقریبا کامل، به دوست پسر گذشته شان ارتباط می دهند. دوست پسری که شاید ده سال است که حتی صدایش را هم نشنیده اند. و این برای من محقق که در صدد بهبود زندگی ها هستم، زنگ خطر بزرگی بود.
با خودم گفت بیایم و یک سوال توی فروم ایجاد کنم.
بنابراین نوشتم:
تقریبا نیمی از همان افرادی که توی فروم ها بودند جواب دادند.
بگذریم که کمی هم فحش خوردیم اما خب می گذاریم به پای تجربه تلخ شان.
پاسخ هایی که می دادند تقریبا در چند دسته زیر قرار می گرفت:
بگذریم که همه این افراد موضوعات مشابهی را بیان کردند. اما به طور جالبی بجز 2 نفر، ما بقی هرگز به عشق شان نرسیده بودند و این یک اتفاق کاملا طبیعی است. آن دو نفر هم که به دوست پسرشان رسیده بودند داستان دارند که در انتها می گویم.
وقتی در همان تاپیک سوالم را ویرایش کردم و چیز دیگری اضافه کردم، پاسخ ها خیلی جالب بود. اما دیگر کار از کار گذشته بود. آن ها حالا حدود سی و خورده ای سال تا چهل و خورده ای سال داشتند و تجربه شان را پشت سر گذاشته بودند و راهی ایجاد کرده بودند که تجربه را به دیگران انتقال دهند اما خب تا وقتی که توی دختر عزیز، با خودت می گویی:
هیچ وقت تو هم درس از تجربه اون ها نمی گیری و شاهد اینده ای مشابه خواهی بود
شدت خسارت کسانی که دوست پسر داشته اند، بنا به شرایط، هوش دختر و مشکلاتی که رخ داده و تعداد شکست عشقی ها، متفاوت است. اما کم درجه ترین خسارت هم برای یک دختر، خسارت بزرگی به شمار می آید که می تواند زندگی آینده اش را تحت تاثیر قرار دهد. در واقع نمی توانیم بگوییم که دوستی با پسر، بدون ضرر هم می شود. ما چند نوع ضرر داریم. ضرر روحی روانی، ضرر جسمی و جنسی و البته ضرر ماورایی .
همانطور که در مطلبی با عنوان دوست پسر داشته باشیم یا نه، توضیح داده ام که خداوند شما را از این کار نهی می کند، یکی از علت های آن همین گناه است. گناه تنها چیزی است که بیچارگی ها، بدبختی ها، را بر سر آدمی فرود می آورد، و در نهایت مانع رسیدن موهبت ها می شود. گناه پیشنهاد شیطان است که خداوند از او به عنوان ” دشمن آشکار انسان ” یاد کرده است.
قصه ی دوست پسر داشتن و ازدواج کردن دقیقا حکایت آن داستان “گشتم نبود نگرد نیست” است… حتی اگر تو مدعی باشی که با پسر مردم دوستی کردی، پولی کش رفتی، لذتی بردی و دلبری کردی و با تبرج روحیه ات را ارضا کردی، و به خیال خودت برنده از رابطه بیرون آمدی، حداقل چیزی که با خودت بار زده ای بار انرژی منفی حاصل از گناه است. ( حق الناس – بهره کشی – فریب دادن – و غیره نیز به کنار )
به هر حال دخترانی که از سد این روابط گذشته اند و حالا سرشان به سنگ خورده که دوستی را نباید وارد زندگی شان می کردند و نباید با لب تشنه به لب دریای شور می رفتند نتیجه می گیریم که این ها بارهای منفی زیادی برای آن ها به ارمغان آورده اند. که در ادامه تیتر وار به آن ها اشاره می کنم:
به طور خلاصه میگویم. یکی از آن ها گفت که ما 10 سال دوست بودیم و برایم هم می مردیم و روزی نبود که با هم خوش و خرم نباشیم و به هر کلکی بود ازدواج کردیم. اما یک سال بعد از هم جدا شدیم.
دومی هم گفت خوشبحال تو که جدا شدی! چون من از کیفیت زندگی ام راضی نیستم. حس میکنم اگر اجازه می دادم تا خداوند برایم انتخاب کند خیلی بهتر بود تا او که خودم انتخابش کردم و برایش پافشاری کردم. واقعا چیز زوری نباید از خدا خواست! همسرم مرد خوبی است اما وجودش مرا راضی نمی کند. انگار که همه ی کیف ها و خوشی ها برای من از روز دوستی مان بود تا شب عقدمان و حالا هم راه فراری ندارم چون خودم خواسته ام!
و اما تو دوست عزیزم .. تلاش دارم تا هر طور که شده، تو را از مسیری که هستی باز دارم چرا که دوست ندارم در آینده شاهد خانواده های مسموم و بی اعتماد و افسرده و پر غصه باشم. این که اجتماع ما افسرده شده، درصد کمی از آن بخاطر نداشتن اقتصاد کافی و امکانات است و بلکه بیشتر آن ناشی از همین مسائلی است که بارها گفته ام. توی همین فروم ها، توی همین تحقیق هایی که دارم، توی همین تماس هایی که با من گرفته می شود، پشت همین اشک ها و گریه هایی که هر روز دارم می شنوم، هیچ کس نیامده بگوید آی و ای و فلان که پولم کم است! بلکه تقریبا تمام این ناله ها ناشی از احساسات، افکار و آنچیزی است که در دوران مجردی سپری کرده اند.
خیلی از همین افراد فکر می کردند هیچ وقت دچار چنین مسائلی نخواهند شد. فکر می کردند این آخرین رابطه است و به ازدواج خواهد رسید اما حالا .. نه بخت شان آن بخت است و نه تخت شان آن تخت!
به تو خواهر عزیزم، توصیه می کنم لطفا هر طور که شده خودت را از بام و بند داشتن دوست پسر نجات بده و از مسیر شیطان بیرون بیا، و توکلت را برای زندگی بهتر به خداوند بسپار تا او که حی مطلق است برایت بهترین ازدواج را رقم بزند، و از افراد آگاه در این زمینه ( نه دوستان سطحی نگر و بیخیال ) کمک بگیر تا بتوانی یک زندگی شاد وشاداب داشته باشی و از بانک عشقت مراقبت کنی.
وقتی که خانمی که تجربه های گفته شده را دارد، در خفا و آخرین حرفی که می زند این است که : ای کاش یکی را داشتیم که قبلا ما را راهنمایی کند.. به خودم می آیم که باید این کار را برای توی دوست عزیزم بکنم تا در جایگاه آن زن قرار نگیری. حالا انتخاب با تو است.
در خانه اگر کسی است، یک حرف بسی است.. اما اگر دوست داشتی ماجرای سونیا را هم بخوان.
اینکه تو هم دوست داری با اطرافیانت مخصوصا همسرت یا نامزدت یک رابطه گرم و…
اگر میخوای تمرین رشد معنوی رو از خودت و از درون خودت و از ذهن…
یه حسی که گاهی خیلی اذیتمون می کنه و خودمون هم حتی گاهی نمی تونیم…
خیلی وقت ها اهمیت یک زندگی شاد رو از اینور و انور می شنویم. حتی…
همیشه دیدیم که اغلب افرادی که مجردی شاد و خوشحالی دارند همسران مناسب تر و…
دیروز در حال صحبت کردن با دوست عزیزم در مورد افزایش رضایت از زندگی و…
View Comments
سلام و وقت بخیر.به مطالبتون احترام میذارم. اما میدونید جامعه ی ما جوونا به خصوص دخترا رو از ارتباط با جنس مخالف خیلی می ترسونه و منع میکنه(با اینکه یه نیاز طبیعیه) و از همون اول بهشون ازدواج رو تحمیل می کنه(اخه تو سن کم؟ادم یه لیوان شیر میخواد نمیره یه دونه گاو بخره.).همچنین جامعه ی ما میاد یا ازدواج سنتی رو پیشنهاد میکنه یا برای کسایی که قبلش اشنا شدن کلی راهکار تبدیل دوست پسر به شوهر میده.اخه ریلی؟ بعد میاین از شان دختر حرف میزنید؟جامعه جوری با دخترا رفتار کرده که دخترا فک کنن حتما باید یه شوهر تور کنن. چرا یه مقاله نیس درباره این که چگونه دوست دختر خود را به همسر تبدیل کینم؟چون شما نیاز به همسر و ترس از بی همسریو تو دخترا گذاشتین اما تو پسرا نه.یه مقاله نیومد بگه خود خودت باش.اون اگه لیاقت داشته باشه و زرنگ باشه میخواد همسر تو باشه تا اخر عمر. یکی بود میگف شب ازدواج دوستم دوست پسر قبلیش به دوماد گف که زنت قبل از تو با من دوست بوده.میدونید دوماد چی جواب داده؟گفت من زرنگ بودم باهاش ازدواج کردم تو از دست دادیش. وقتی دختراتون شجاع و با اعتماد به نفس بار اوردین که بدونه در هر صورت اون دوست داشتنی و پرفکته. این که رابطه داشتنش بستگی به خودش داره.و داشتن یا نداشتن رابطه ارزش اونو تعیین نمیکنه.وقتی تونستین مرز تعادلو پیدا کنید میتونید دینتونو به جامعه همجنساتون ادا کنید.
سلام عزیزم .
با برخی از مطالب تون موافقم که باید دختران رو با اعتماد بنفس بار اورد، ولی بیشتر این اعتماد بنفس ها دقیقا زیر پای همین پسر ها خرد میشه . در باره پیام شما میشه کلا یک مقاله نوشت، و سعی میکنم این کار رو کنم. اما
وقتی شما از دیدگاه خودتون به این قضیه نگاه میکنید و شاید مقتضی سن تون باشه دیدگاه های ما رو سرکوب می کنید که البته دیدگاه شخصی نیست بلکه ازمایشگاهی، تحقیقی، علمی و قرانی هست. متاسافانه ما انقدر پیرامون دختران مساله داریم، که نمی رسیم فعلا راجع پسرا کار کنیم. اما یکی از دلایل که مقاله نویس ها میرن سمت این که چطور دوست پسر رو به شوه تبدیل کنید اینه که اونی که انتخاب گره پسره! پسر، در مختصات خاصی که قرار بگیره هوس ازدواج می کنه ( نه لزوما رابطه جن س ی ). و مغمولا در رابطه هاپسرها خارج از این مختصات اند و میشن مایه دردسر دخترا.
به هر حال امیدوارم زندگی سالم نصیب همه دختر پسرامون بشه
سلام و وقت بخیر.
من با سوگند خانم از این نظر که فرهنگ ما و جامعه ما(مردم، مدرسه و دانشگاه؛ فیلم و سریال و...) و مخصوصا پدر و مادر و حتی خاله و عمه و عمو و دایی و پدربزرگ و مادربزرگهای ما، دخترها رو مستقیم یا غیر مستقیم؛ صریح یا ضمنی؛ آگاهانه یا نا آگاهانه شست وشوی مغزی می دند و به این سمت و سو سوق میدند که تنها چیزی که به دختر احساس ارزشمندی و حتی کمال میده اینه که یک مرد یا شوهر ( نه انسانیت، شعور، تحصیلات، شغل و درآمد مستقل یا جایگاه مستقل در جامعه )داشته باشه، کاملا موافقم و این چیزیه که نیاز به هیچ پژوهش علمی هم نداره چون اگر یک کمی دقت کنیم در همه جا این سیستم فکری فلج کننده و مسموم کننده رو خودمون می بینیم و مطمئنا نتیجه اون هم میشه عقیم موندن و عقب موندن دخترها از نظر فکری، معنوی و انسانی که کاملا زمینه رو برای پایین آوردن ارزش انسانی اونها تا حد یک دوست دختر برای بخش دیگه یی از جامعه به نام پسرها مساعد میکنه چرا که به قول خانم مشاور اونها انتخابگر ند و حق انتخاب دارند و دخترها نهایتا تنها هنرشون باید این باشه که چطوری تو این رابطه ها تمامی وقت، انرژی و تمرکز خودشون رو روی این بذارند که این دوست پسر یا همکلاسی یا همکار رو تبدیل به شوهر بکنند و بعد از شوهر دار شدن هم همه تمرکز و انرژی وقتشون رو بذارند که چطوری اونو وابسته کنند و مردها هم هیچ کاری لازم نیست برای شروع و ودوام یک رابطه سالم و رشد دهنده انجام بدند و هیچ هنر و مهارتی هم لازم نیست داشته باشند و نتیجه همه اینها هم برای دختران و زنان خستگی و فرسودگی روانیه چون ما همه ی بار رابطه رو روی دوش دخترها و زنان گذاشتیم ومیذاریم. این تفکرات ما عمیقا و واقعا در مورد پسرها و دخترها آزار دهنده و رنجش آورند ومن واقعا و عمیقا متاسفم وقتی می بینم که حتی در دنیای وحش و دنیای حیوانات، جنس ماده خیلی بارزشتر از جنس زنان و دختران در دنیای انسانهاست و در زمان ابراز عشق و جفت گیری این جنس ماده است که انتخاب می کنه با کی جفت گیری بکنه یا نکنه اما در دنیای ما آدمها با این یادگیریهای غلط و القاء ات مستقیم و غیر مستقیم به ذهن و روان دخترهامون باعث کمرنگ شدن و هدر رفتن انرژی و عزت نفس دخترها و در نتیجه از بین رفتن انسانیت، نجابت، شرافت و عزت نفس اونها شدیم ومیشیم و مطمئنا و یقینا وقطعا یک انسان بدون عزت و ارزش، عزت مندانه و شرافتمندانه هم رفتار نمیکنه ونباید انتظار رفتار باعزت هم از او داشته باشیم پس همه ما مقصریم و مسئولیم وموظفیم که روی تفکرات خودمون و حتی عزت نفس خودمون و دخترهامون کار کنیم تا شاهد این روابط بیمار، مسموم کنده و تهوع آور نباشیم. با تشکر
سلام و وقت بخیر.
من با سوگند خانم از این نظر که فرهنگ ما و جامعه ما(مردم، مدرسه و دانشگاه؛ فیلم و سریال و...) و مخصوصا پدر و مادرهای ما و حتی خاله و عمه و عمو و دایی و پدربزرگ و مادربزرگهای ما، دخترها رو مستقیم یا غیر مستقیم؛ صریح یا ضمنی؛ آگاهانه یا نا آگاهانه شست وشوی مغزی می دند و به این سمت و سو سوق میدند که تنها چیزی که به دختر احساس ارزشمندی و حتی کمال میده اینه که یک مرد یا شوهر (نه انسانیت، شعور، تحصیلات، شغل و درآمد مستقل یا جایگاه مستقل در جامعه)داشته باشه، کاملا موافقم و این چیزیه که نیاز به هیچ پژوهش علمی هم نداره چون اگر یک کمی دقت کنیم در همه جا این سیستم فکری فلج کننده و مسموم کننده رو خودمون می بینیم و مطمئنا نتیجه اون هم میشه عقیم موندن و عقب موندن دخترها از نظر فکری، معنوی و انسانی که کاملا زمینه رو برای پایین آوردن ارزش انسانی اونها تا حد یک دوست دختر برای بخش دیگه یی از جامعه به نام پسرها مساعد میکنه چرا که به قول خانم مشاور پسرها هستند که انتخابگر ند و حق انتخاب دارند و دخترها هیچ حق انتخابی ندارند و نهایتا و صرفا تنها حق انتخابی که دارند و تنها گزینه ی اونها و تنها هنرشون باید این باشه که یاد بگیرند چطوری بعد از اینکه توسط یک پسر مفتخر به پیشنهاد دوستی یا ازدواج شدند تمامی وقت، انرژی و تمرکز خودشون رو توی این رابطه روی این بذارند که این دوست پسر یا همکلاسی یا همکار رو تبدیل به شوهر بکنند و بعد از شوهر دار شدن هم همه تمرکز و انرژی وقتشون رو بذارند که چطوری اونو وابسته کنند و پسرها و مردها هم هیچ کاری لازم نیست برای شروع و دوام یک رابطهء سالم و رشد دهنده انجام بدند و هیچ هنر و مهارتی هم لازم نیست داشته باشند و جالبه که در واقعیت، ثمره ونتیجه تمامی اینها برای دختران و زنان فقط و فقط خستگی و فرسودگی روانیه چون ما همه ی بار رابطه رو عمدا یا سهوا، آگاهانه یا ناآگاهانه روی دوش دخترها و زنان گذاشتیم ومیذاریم. این تفکرات ما عمیقا و واقعا در مورد پسرها و دخترها آزار دهنده و رنجش آورند ومن واقعا و عمیقا متاسفم وقتی می بینم که حتی در دنیای وحش و دنیای حیوانات، جنس ماده خیلی باارزشتر از جنس زنان و دختران در دنیای انسانهاست و در زمان ابراز عشق و جفت گیری این جنس ماده است که انتخاب می کنه با کی جفت گیری بکنه یا نکنه اما در دنیای ما آدمها با این یادگیریهای غلط و القاء ات مستقیم و غیر مستقیم به ذهن و روان دخترهامون، خودمون غریزه رقابت بر سر مردها و شکارچی بودن رو توی دخترهامون تقویت کردیم وخودمون هم با این کار باعث کمرنگ شدن و هدر رفتن انرژی و عزت نفس دخترهامون و در نتیجه از بین رفتن انسانیت، نجابت، شرافت و عزت نفس اونها شدیم ومیشیم و اونها رو تبدیل به یک موجود در دسترس و ارزون و بی ارزش کردیم و مطمئنا و یقینا وقطعا یک انسان بدون عزت و ارزش، عزت مندانه و شرافتمندانه هم رفتار نمیکنه ونباید انتظار رفتار باعزت هم از او داشته باشیم پس نتیجه اینکه همه ما مقصریم و مسئولیم وموظفیم که اول روی تفکرات خودمون و حتی عزت نفس خودمون و بعد دخترهامون کار کنیم تا شاهد این روابط بیمار، مسموم کننده و تهوع آور نباشیم. با تشکر