دیروز در حال صحبت کردن با دوست عزیزم در مورد افزایش رضایت از زندگی و این بودم که چی شد واقعا که در گذشته و نوجوانی هامون انقدر حالمون با خودمون خوب بود و صلح بهتری از درون و بیرون تجربه می کردیم. راستش رو بخوای من و دوست عزیزم ساناز 🥰 زیاد در مورد فلسفه زندگی حرف میزنیم و گاهی این مقالات برگرفته از نتایج گفتگوهامونه. با خودم می گفتم که من که در بازه سال های X تا Y به عنوان یک نوجوان شاد و پر انرژی و امیدوار که رضایت از زندگی داشت زیسته ام.. پس من هنوز همانم! (همون دختری که این زندگی رو تجربه کرده) پس نباید برای رضایت از زندگی به دنبال منبع دیگری باشم. همه چیز در من است و من بوده ام که رضایت را زندگی کرده ام (این من، تو هم هستی!)
خلاصه اینکه ماحصل صحبت هامون و واکاوی های خودم و کمی هم به عمق نوجوانی فرو رفتن موجب شد بتونم این مطلب رو از جان و دلم برات بنویسم.
شاید قبل از اینکه بخوای مطلب رو بخونی با خودت بگی نوجوانی نوجوانیه دیگه .. نمیشه مقایسه کرد! ولی من میخوام توی این مطلب بهت بگم که اتفاقا الگوهای زندگی نوجوانی مون خیلی خیلی می تونه در زندگی اکنون بهمون کمک کنه فقط نباید انتظار تغییر یک شبه داشته باشی.
در ادامه لیستی از علت های افزایش رضایت از زندگی می پردازم و سعی میکنم با مثال هایی اون رو شرح بدم تا بتونیم در آخر ازش یک سری الگو ها برای زندگی خودمون بگیریم.
به دوران نوجوانی خودت نگاه کن.. حتی خوندن این مطلب رو کمی کنار بگذار و فقط فکر کن. دوران نوجوانی اغلب ماها همراه با تحصیل بود. تحصیلی که انتظار داشتیم از هر کدام مان یک دکتر و مهندس تحویل خودمان بدهد! بنابراین هر چند در ۱۸ سالگی می بایست کنکور می دادیم و مسیر رسیدن به هدف و آرزومون رو محقق می کردیم در عین حال! از ۷ سالگی یعنی دقیقا ۱۱ سال قبل از رسیدن به ورودی دکتری یا مهندسی! برای این آرزو تلاش می کردیم و صبورانه ماه ها رو پشت سر هم رد می کردیم و می رسیدیم به روزهای کنکور!
سوال: آیا الان هدف ۱۱ ساله داریم؟ چرا نداریم؟ دنیا مگر چه فرقی کرده است؟
(به این سوال در خفای خودت حتما جواب بده).
امسال خواهرزاده من کنکور داد.. یادم میاد از هفت هشت سال پیش مدام به من میگفت خاله بشین درس بخون با هم کنکور بدیم! ولی من همه چیز رو دیر و دور می دیدم و فکر میکردم دیگه با کنکور دادن و قبول شدن در رشته پزشکی (مثلا) نمیشه خیلی حس های گذشته رو تجربه کرد یا حتی به موفقیت رسید یا گزاره هایی مثل این.
در حالی که زندگی ۸ سال پیش تا کنون خودم رو که نگاه می کنم می بینم اتفاقا اگر یک هدف بلند در نظر گرفته بودم و براش منظم وقت گذاشته بودم .. می تونستم الان این رشته رو قبول بشم! و اتفاقا همون حس های خوشمزه رو هم تجربه کنم و به زندگی جدید و شرایط جدید سلام کنم!
اما چی مانع شد؟ اهدافی که چندان مشخص نبودن و ذهنی که با صداهاش مدام منو از مسیر یا می ترسوند یا رغبت قدم گذاشتن تو مسیر رو با استدلال های احساسی و منطقی (به ظاهر منطقی) رو از من می گرفت.
انگار مشکل ما بعد از دوران نوجوانی این شد که می خواهیم به هر چیزی در این لحظه برسیم! یا اقلا در لحظاتی نزدیک به حالا!
و این درحالی است که هرگز در حال زندگی نمی کنیم!
چه از جون خودمون میخوایم واقعا؟؟ با خودمون چند چندیم واقعا؟
شاید خوب باشه که به سبک نوجوانی مون هدف های بلندی براش تنظیم کنیم که بتونیم روزانه در مسیر اون هدف حرکت کنیم (درست مثل ایام تحصیل) و شروع کنیم از بودن در این مسیر لذت ببریم! این هدف هر چیزی می تونه باشه .. فقط قاعده افزایش رضایت از زندگی به سبک نوجوانی مون در هدف سازی باید این باشه که عجله ای در کار نباشه!
اگر تو هم تصمیم گرفتی که یک یا دو هدف مدل نوجوانی برای خودت درست کنی تا لذت زیست نوجوانی رو به زندگی خودت تزریق کنی یادت باشه این موارد رو در هدف ریزی هات بگنجونی و توجه کنی:
به نظرم این ۳ گزینه رو که بولد کردم (فقط حتی همین سه گزینه) فقط در طراحی هدفت تنظیم کنی بتونی یک هدف قابل دسترسی و صبرمند رو برای خودت تنظیم کنی.
دقت: واژه صبرمند جدیده! خودم ساختمش چون چیزی نداشتم بگذارم به جای این جمله که: هدفی که حاضری براش صبور باشی و تلاش کنی و ادامه بدی! 😁
تصور کن تو همون نوجوانی هستی که در دوران نوجوانی ( مثلا راهنمایی و دبیرستان) هدفی داشتی و در حال تلاش بری اون هدف بودی. بیا مثلا همین دکتری و مهندسی و خلبانی و .. رو در نظر بگیریم. ( دخترا همه میخواستن دکتر بشن پسرا هم خلبان )
و خیلی چیزای دیگه!
ما حتی گاهی در کنار لیست ۲۰ های فراوان نمره های ۱۵ گرفتیم و نشستیم براش یک روز رو گریه کردیم! ولی بعدش چی؟ باز بلند شدیم چون فکرهامون کمک مون می کرد که دوباره فرصتی هست! و جبران میشه و خیلی چیزای دیگه!
ولی چی بود که اون موقع ها امید و سرزندگی و نشاط و رضایت از زندگی بالاتر بود و مثل این روزا به نق و غر و شکایت از خود و هستی و خدا نمی گذشت!؟
من در این باره کمی فکر کردم و تحقیق کردم به چند گزاره رسیدم که دوران نوجوانی مون دارای ویژگی هایی بود که کمک می کرد در این چالش ها باز امید داشته باشیم و خودمون رو سرپا نگه داریم و زیاد تو مساله نمونیم! این ها همون چیزهایی هستند که با تمرین اتفاقا میشه اون ها رو به زندگی الان انتقال داد.
به لیست بالا نگاه کن!
واقعا چند مورد از این ها رو نمی تونیم در زندگی حالامون تجربه کنیم؟ قرار نیست ۱۰ مورد رو با هم داشته باشیم. گاهی یک نوجوان صرفا با گزینه ۱ تونست زندگی خودش رو بسازه و امید رو نگه داره و برسه به جایی که دلش میخواست.
یادت نره که امید سوخت مسیری است که فقط با ایمان باید در اون قدم بگذاری و پیش بری!
و ما به چیزی باید ایمان داشته باشیم که ندیدیمش! بهش نرسیدیم! یا وعده ای در موردش بهمون داده نشده!
و نکته مهم تر این که هر کدوم از گزینه های بالا رو میشه خیلی صبورمندانه! به زندگی الان تزریق کرد! شاید به خودت بگی هورمون ریزی های نوجوانی کجا؟ الان کجا؟ ولی خب درسته که برخی هورمون ها دست خودمون نیست! ولی می تونیم با یک سری کارها دوپامین و سروتونین و این هورمون های خوش خوشک مانی! رو توی خودمون تقویت کنیم!
نمیشه؟ !!!!
دوباره بیایم سر وقت همون هدف بلندی که درست کرده بودیم توی نوجوانی!
خب!
ما یه هدف بلند داشتیم به نام کنکور دکتری یا مهندسی! (شاید هدف تو چیزی دیگه بوده .. اونو در نظر بیار)
اما برای اون باید اول ۵ سال ابتدایی درس می خوندیم ولی شب ها با خیال لباس سفید دکتری مون! می خوابیدیم! (خیلی چیزی از مهندسی لزوما نمی دونستیم) و خب شاید پسرها هم با خیال تیک آف هواپیماشون به خواب می رفتن.
بعد از ۵ سال خوشحال بودیم داریم به سال های کنکور نزدیک تر میشیم ولی همچنان باید صبور باشیم! اون هم سه سال راهنمایی بود!
یادم میاد که سالی که کتاب های سال دوم راهنمایی رو خریدم .. با خودم هی می شمردم که وای باید یک سال دیگه هم راهنمایی باشم و بعد یک سال هم دبیرستان! و بعد تازه انتخاب رشته کنم و دو سه سال هم اونجا بخونم تا بتونم کنکور بدم!
این حس رو دقیقا اون لحظه یادم میاد! ولی به زور که نه! ایجاب اون شرایط اینگونه بود که سریع خودم رو آداپت کردم و شروع به جلد گرفتن کتابا کردم و غرق در محتوای کتابا شدم و یادم رفت که چه فکر عمیقی داشته ام! از اون روز حالا تقریبا ۲۲ سال میگذره! و من همه اون روزها رو طی کردم! سال دوم راهنمایی رو خوندم! سال سوم هم ارشد مدرسه بودیم و پز می دادیم و ضعیف کشی (اول راهنمایی ها) می کردیم ( خدا ببخشه ما رو 😋) و بعدش هم رفتیم اول دبیرستان و بعد دوم دبیرستان و انتخاب رشته و بعد تحصیل در سوم دبیرستان و پیش دانشگاهی! به همین صبوری!
اما چیزی که موجب می شد دووم بیاریم زندگی در لحظه و درگیر بودن به هدف های کوچکتر از هدف بزرگ کنکورمون بود! هدف کوچکترمون همین سال های تحصیلی و کتاب ها و نمره ها و غیره بود!
این یک بُعد از زندگی در لحظه در ایام پر تلاطم نوجوانی بود که منجر به افزایش رضایت از زندگی و زندگی در لحظه می شد.
موارد زیر چیزهایی هستند که منجر می شد در لحظه حال زندگی کنیم و لذت بیشتری از مزه ی اکنون ببریم:
دقت کن که اگر در گزینه ۷ و ۱۰ از موردی حرف زدم که منجر میشه حس های خوب منتقل کنه این دو مورد به اندازه ی خودشون در تلاطم های نوجوانی نقش داشتن و می تونستن حال ما رو بد کنن و دقیقا این کار رو هم می کردن!
دوستی داشتم که میگفت در دوران نوجوانی ۸ بار شکست عشقی خوردم و راحت رد شدم! اما از پس شکست عشقی جوانی ام که یک بار رخ داد نتوانستم بربیایم و ازدواج اشتباه و طلاق و همه چیزهایی که برایش رخ داد را ناشی از عدم راحت گذر کردن از شکست جوانی اش می دید!
ما در نوجوانی وزنه های سنگین تری با بازوهای باریک تر و ضعیف تر می زدیم! و علتش هم این بود که زورِ حال و مغز و فکر و احساس مون بیشتر بود!
چه جملات گهرباری دارم می نویسم امروز از خودم 😇 (همراه با پلی شدن موسیقی داداش کاییکو و میتی کمان (توی ذهنم) وقتی که میگفت این نشان استاد بزرگ است احترام کنید 🤣🙃 ).
این چیزی است که موضوع اصلی سایت شادزیستی شده است و به نظرم مهم ترین چیزی که می تونه از نوجوانی کــــــــــــــــــــــــــــــــــــش بیاد و تا پیری برسه و لذت و طراوتش رو از دست نده همین زندگی در لحظه و موضوع پیدا کردن معنای زندگی باشه! رشد معنوی اهمیتش رو از اینجا پیدا می کنه.
که روح بی نظیر و تشنه ما سال ها منتظر و تشنه تغذیه است و اغلب خمودگی هامون (جسمی و روحی) ناشی از گرسنگی روحمونه!! پس بیاییم با به دنبال معنای زندگی گشتن! و تجربه احساس های معنوی (نه لزوما مذهبی) به روحمون غذا بدیم! تا روح مون هم بهمون کمک کنه.
بیشتر بخونی بهتر زندگی می کنی: ۹ تمرین معنوی برای عشق دادن به دیگران
جستجوی معنای زندگی به سبک نوجوانی ویژگیهای خاصی دارد که شامل موارد زیر است:
افزایش رضایت از زندگی به سبک زندگی پر شور نوجوانی خیلی بیش از این ۴ مورد امکان داره که سعی می کنم در موردشون صحبت کنم (در مقالات دیگه) اما من به این ۴ گزینه بسنده کردم چرا که رنگ و لعاب معنوی تری دارند و بهتر میشه تجربه شون کرد و بری تجربه این موارد هر چیزی که بخواهیم در دسترس داریم و برای قشر خاصی لزوما طراحی نشده اند! همه و همه می تونن ازش استفاده کنند.
دقت کن که شاید پرتکرار ترین گزینه در این ۴ دستورالعمل بحث احساسات باشه که ما هر چه می کشیم یا بدست میاریم از همین احساساتمونه که اگر درست اون ها تنظیم کنیم خیلی خوب می تونیم تم لحظه هامون رو عوض کنیم.
این رو هم یادت باشه .. اگر تو قرار باشه ۱۰۰ سال عمر با عزت ان شالله از خدا بگیری.. در دوران نوجوانی نزدیک به ۸۵ سال از این عمر باقی مونده بود (مثلا ۱۵ سالگی ات رو در نظر بگیریم) و اگر الان ۳۵ سالت باشه.. هنوز ۶۵ سال دیگه باقی مونده.. این یعنی باقی مونده ها هنوز زیاد تر از از دست در رفته ها (به سبک همون یارو که لکنت افتاده بود تو دهنش 😛 ) هستن!
پس امیدوار باش و ادامه بده که مولا علی علیه السلام فرمودن برای دنیات جوری کار کن و زندگی کن که انگار هرگز نخواهی مُرد!
امیدوارم با خوندن این مطلب و تکرار اون بارها و بارها به این نتیجه برسی که بتونی از هر کدوم از این ۴ فیلد مختلف زندگی الگوهای جالبی در بیاری و شروع به زندگی کردن به سبک نوجوانی کنی به افزایش رضایت از زندگی دست پیدا کنی. فراموش نکن که توسعه فردی معنوی تو نقش اساسی در لذت های عمیق زندگیت داره.
اگر میخوای تمرین رشد معنوی رو از خودت و از درون خودت و از ذهن…
یه حسی که گاهی خیلی اذیتمون می کنه و خودمون هم حتی گاهی نمی تونیم…
خیلی وقت ها اهمیت یک زندگی شاد رو از اینور و انور می شنویم. حتی…
همیشه دیدیم که اغلب افرادی که مجردی شاد و خوشحالی دارند همسران مناسب تر و…
مدت ها بود برای این که بتونم ابعاد معنوی خودم رو قوی کنم بین این…
سوال مهم زندگی من اینه که چرا وقتی با اکثریت مردم صحبت می کنیم حرف…