زمانی که در حال حل مشکل اهمال کاری بودم و در موردش بررسی و تحقیق می کردم و مشاوره می گرفتم، به یک نوع اهمال کاری در خودم پی بردم که هیچ جا در هیچ منبع علمی اسمی ازش برده نشده بود. خودم بر اساس ماهیت این نوع اهمال کاری اسمش رو گذاشتم اهمال کاری مفید. بعد ها حس کردم اسم های دیگری مثل مشغله های بدون پیشرفت هم بتونه هم معنی اون باشه. ولی خب امیدوارم این پروسه و داستان منو که خوندی متوجه بشی که خودت هم دچارش هستی یانه. قبل از شروع این داستان و راه حل هاش بذار بهت بگم که این مطلب برای چه افرادی می تونه مفید باشه.
اگر تو جزو حداقل یک دسته از افراد زیر هستی این مطلب برات راهگشاست:
این افراد معمولا با جملاتی مثل عبارت های زیر خودشون رو معرفی می کنند:
و جملات اینچینی. خب بریم باهم وضعیت و داستان خودم رو با هم دنبال کنیم و راه حل ها رو از دلش در بیاریم و بهت بگم چطور فهمیدم و چطور حلش کردم.
راستش اهمال کاری مفید یه نوع دشمن خاموشه! در ادامه متوجه میشی چرا بهش میگم مفید و چرا میگم دشمن خاموش و عاملش چیه و چطور با یک برنامه هفتگی می تونی حلش کنی.
اهمال کاری همیشه مضر هست! اما از اونجا که گاهی می تونه سودهایی جانبی بهم برسونه اسمش رو اهمال کاری مفید گذاشتم.
بیاد دارم زمانی که پروژه های خاصی بهم تحویل داده می شد، حتی با اینکه کاملا سوار بر پروسه پروژه بودم و دور کاری می کردم و فضا برام مهیا بود، اما در هفته های منتهی به اتمام پروژه، وقتی پای سیستم می نشستم که کارا رو انجام بدم، خودم رو درگیر کارهایی می کردم که بهم حس های خوبی میداد! ولی عمرا سمت انجام پروژه نمی رفتم.
مثلا شروع می کردم به گوش دادن آهنگ و چک کردن لیست ایمیل ها پاک کردن و لیبل زدن به ایمیل ها!
حدود دو ساعت با ایمیل هام ور می رفتم و یه حس کاذب از مشغله و فعالیت میگرفتم و سریع توی لیست کارهای روزانه ام (همون to do لیست) یه تیک خوش رنگ قرمز می زدم که امروز ۲ ساعت پای سیستم کار مفید کردم!
ولی غافل از اینکه به پروژه ام حتی نگاه هم کرده باشم.
روزها پشت هم می گذشتن و من همچنان درگیر کارهای دیگری بودم.
هر چند این کارها هم تا حدی مفید بودند، ولی اون کار اصلی که قرار بود باهاش اعتبار و پول بسازم رو هی به تعویق می انداختم.
و اما من حواسم نبود که درگیر نوعی اهمال کاری هستم، در حالی که فکر می کردم خیلی هم فعال هستم! در واقع نمی دونستم که توی یک پروسه اشتباه هستم.
مثلا یادم میاد که پدر و مادرم مسافرت بودن و قرار بود بعد از ۴۰ روز برگردن.
کارهای زیادی داشتم که باید انجام می دادم تا همه چیز برای حضورشون فراهم باشه.
اما دقیقا موقعی که باید می رفتم به دنبال کارهای مهم برای مراسم استقبال از این دو عزیز، خودم رو در حال پیاده روی و قدم زدن با دوستانم می یافتم!
بعد کلی کار سرم تلنبار شده بود که مجبور بودم از کسانی برای هندل کردن اون ها کمک بگیرم.
بماند که وقتی هم خانواده از مسافرت اومدن خیلی کارها نصفه و نیمه انجام شده بود.
یه روز که در یک شرایط بحرانی گیر کرده بودم و کلی کار مهم و فوری روی دستم مونده بود و به نحوی درمانده شده بودم به این فکر کردم که واقعا من دارم در طول روز چکار می کنم که هیچ کاری نمی کنم ولی کلی کار هم می کنم!!
مشغولیت های بدون پیشرفت من چی هستن؟
چند روز خودم رو در انواع کارها زیر نظر گرفتم، و یک سری الگو برای خودم ایجاد کردم.
دیدم روال زندگی من شده پر از دل مشغولی ها از کارهای مهم و فوری که اون ها رو رها می کنم.
در کنار این ها شاهد درگیر بودن دست و ذهن و کارهایی بودم که هیچ ربطی به لیست کارهای مهم و فوری و زمان دارم نبودند.
بخوام ملموس تر بگم انگار که روی تردمیل بودم! تلاش در کنار خستگی ولی یک دونه گام هم به سمت هدف و مسیر برنداشته بودم.
چند هفته به نظاره خودم نشستم تا ببینم واقعا چه مرگی دارم که اون کار مهم ها که برام پول و اعتبار و رزومه میسازه رو ول می کنم و می چسبم به کارهایی که چندان مهم و فوری نیستن و حتی روزایی هم از این کارها بدم میومد! (می دیدم دقیقا موقعی که میخوام کارهای مهم رو انجام بدم این کارهای نه چندان دلچسب فرعی سریع تو چشم من خوشگل و لذت بخش جلوه می کنند).
متوجه شدم هر کدوم از این کارها بهم حس خوب و یک نوع رضایت منتقل می کنند.
این حس ها گاهی واقعی بودند و گاهی کاذب!
مثلا یک لیست to do پر از کارهای نه چندان مفید که فقط زمان برده و من رو خسته کرده و حس کاذب مشغولیت و پیشرفت بهم داده هیچ وقت یک لیست واقعی پیشرفت نیست.
از این که کارهای ثانویه انجام می شن می تونه خیلی خوب باشه!
حتی یک حس رضایت هم به تو القا می کنند.
اما اینکه زحمت تو و فشار روحی تو رو بیشتر می کنن و کارهای مهم و فوری رو مجبور میشی در فشار با کیفیت کم در روزهای آتی انجام بدی (تازه اگر انجام بدی و تکمیل کنی)، می تونه مضر جلوه کنه.
در دنیایی که دچار یک خطای ذهنی هستیم که هر چه پر مشغله تر، زندگی مفید تر و پر بار تر! پس طبیعی هست که اهمال کاری پربازده خودش رو در یک لباس زیبا جلوه میده.
به نحوی تو رو دچار اشتباه رفتاری و حتی ذهنی می کنه که یک در صد هم فکرش رو نمی کنی که چقدر خطا داری میری!
این مدل اهمال کاری مثل این می مونه که تو میخوای بری قله یک کوه رو فتح کنی، ولی بجای اینکه از مسیر درست و عمودی به سمت قله بری، شروع می کنی وقتت رو صرف دامنه کوه می کنی و گل های زیبا می چینی، از سنگ ها عکس می گیری و احتمالا زباله ها رو جمع می کنی! اینجا منکر لذت بردن و انجام کار مفید نیستم! ولی خب به چه قیمتی؟ به قیمت این که حتی یک قدم هم برنداری به سمت قله!
تا به اینجا انتظار دارم به این واقعیت و خطای شناختی رسیده باشی که:
مشغول بودن اصلا به معنای پربازده بودن نیست!
مشغول بودن یعنی شمار کارهایی که داری انجام میدی رو میشماری ولی به نتیجه و ارزش شون اصلا توجه نمی کنی.
اما بهره وری به کیفیت و اهمیت کار توجه داره.
کسی که بهره ورانه کار می کنه نگاه می کنه ببینه که چه کاری مهمه و چه کاری اولویت داره و اثر گذاری بیشتری داره!
بنابراین از امروز انتظار دارم وضعیت فعالیت هات رو زیر نظر بگیری و ببینی که تو هم داری خودت رو فریب میدی!؟
بیشتر بخون: ۵ روش درمان اهمال کاری که برای من جواب داد.
چرا گفتم خودت رو فریب میدی؟
استاد ما در لایف کوچینگ یه جمله مهم عرفانی کوچینگی داشت و میگفت هیچ کس به اندازه خود انسان نمی تونه خودش رو گول بزنه! (فریب بده)
کسی که اهمال کاری مفید انجام میده، در واقع داره خودش رو فریب میده و از فشار کار سخت، یا همون کار مهم فرار می کنه و به کارهای دیگر پناه می بره.
وقتی که تو فقط میشینی به کارهای مهمی که باید انجام بدی نگاه می کنی و منفعلانه هیچ کار دیگه نمی کنی، احتمالا خیلی سریع تر بتونی تشخیص بدی که اهمال کاری می کنی.
ولی اهمال کاری مفید اینطوریه که تو اصلا متوجه اهمال کاری و دامی که توش افتادی نمیشی! برعکس فکر می کنی روزانه کلی کار مفید هم انجام میدی!
اینجاست که اهمال کاری مفید میشه قاتل خاموش موفقیت تو!
وقتی خیلی دقیق میشی متوجه میشی که برای فرار از فشار کاری اون کار مفید به کارهای ثانویه و لذت های واقعی و یا کاذب اون ها پناه می بری.
وقتی در حال شناسایی مشکل و سیکل عادات روزانه ام و به دام افتادن در اهمال کاری مفید بودم به این رسیدم که:
در اصل اینجا مشکل از شخص من و توانمندیهام نیست! بلکه مشکل از یک جابجایی نادرسته! ولی من اون رو پای اعتماد بنفس خودم امضا می کنم.
تا این جا امیدوارم که کمی به سبک زندگی خودت نگاهی کرده باشی و احتمالا تشخیص داده باشی که تو هم گاهی به دام این داستان می افتی.
کارهایی که من انجام دادم تا این نوع اهمال کاری رو ریشه کن کنم رو برات اینجا می نویسم.
من اول شروع به آنالیز روز و برنامه هایی کردم که داشتم. حقیقتا من صبح ها فقط یک لیست از کارهام رو می نوشتم ولی به دو سه مورد اول که از اولویت بالاتری برخوردار بودند هیچ وقت نمی رسیدم! در عوض کارهای انتهای لیست با تیک های فراوان فریبم میداد! فکر می کردم دارم واقعا هنر می کنم.
پس این که برنامه ۱۴ روز مختلف رو جلوی چشمم گذاشتم و شروع به نوشتن ژورنالینگ روزم برای ۱۴ روز کردم، و نتیجه گیری ها و خودآگاهی ها کمک کرد تا بفهمم دارم یه جای کار رو اشتباه می زنم.
همونطور که وقتی لیست شکرگزاری می نوشتم در مورد اهمیت شکرگزاری اون نعمت می نوشتم، تصمیم گرفتم علت لیست کردن هر کار رو در لیست to do ها بنویسم.
۳ اولویت اولم همیشه کارهای حیاتی بودند که اگر انجام نمی شدند هم بار اضطرابی زیادی داشتند و هم اعتبار و کارم رو زیر سوال می بردند.
وقتی کارهای روزانه مهم رو می نویسی حتما یکی دو خط در مورد اهمیت و مضرات انجام نشدن اون کارها رو بنویس.
هر روز که میگذشت بیشتر بر اهمیت اون کارها و مضرات انجام نشدن اون کارها پی می بردم. به همین خاطر یک لیست بلند نوشتم و توی کشوی میزم گذاشتم که هر وقت می خوام از زیر اون کار در برم، سریع بهش نگاه کنم و یادآوری کنم.
این کار واقعا برام جواب داد.
خیلی وقت ها علت اینکه تو به کارهای مهم ات نمی رسی، اینه که نمی دونی چه ساعتی از روز برای اون کار انرژی داری.
این تجربه در طی سال ها به من کمک کرده هیچ وقت احساس بن بست نکنم و همیشه راه جدیدی پیدا کنم.
یادم میاد که همین دو سه ماه پیش، انگیزه و انرژی لازم برای نوشتن همین مقالات سایت نداشتم.
بازهم ژورنالینگ کمکم کرد. متوجه شدم که در چارچوب ذهنی من، من فقط صبح ها برای مطلب نوشتم برنامه ریزی دارم. در حالی که پروژه ای سخت و یک ساله موجب شده بود از پای سایت نشستن در ساعات اولیه احساس دلزدگی داشته باشم.
تا اینکه تصمیم گرفتم عصر ها و بعد از نماز مغرب شروع به نوشتن کنم! و دیدم که چقدر از این ساعت لذت می برم. پس کمی آگاهی بهم کمک کرد انعطاف ایجاد کنم و کار ها رو به ساعت نشاط و قدرت خودم منتقل کنم.
من آدمی بودم که باید یک کار رو توی یک بازه زمانی انجام می دادم. در غیر اینصورت یک کار دو ساعتی ۴ ساعت طول می کشید.
گشتم و گشتم تا یک تکنیک برای انجام برنامه ها در زمان مشخص پیدا کردم.
تکنیک تایم بلاکسینگ اینطوری هست که من مشخص می کنم که در دو ساعت محدود نهایت توانم رو بگذارم و اون کار رو انجام بدم! و این تایم افزایش پیدا نمی کنه!
پس من مجبور میشم خودم رو توی اون کار قرار بدم تا هم کار رو انجام بدم و تموم کنم و به برنامه م برسم و هم این که کار به درازا نکشه و تولید خستگی بیشتر نکنه!
و به طور جالبی جواب داد.
وقتی طی یک هفته هر روز به مدت ۴ ساعت وقت روی پروژه اصلی ام گذاشتم، در پایان هفته وقتی نگاهی به خط پیشرفت اون پروژه کردم داشتم ذوق مرگ می شدم!
عجیب عزت نفس و اعتماد بنفسی در من شکل گرفت.
البته مزیت های دیگری هم داشت! هم پول وارد حسابم در انتهای اون هفته شد، هم پروژه جدید گرفتم و هم اعتبارم رو بالا بردم.
حالا دیگه نگرشم در مورد خودم هم عوض شده بود و قدرت بیشتری رو حس می کردم.
غافل از این که استرس های مسموم از انجام نشدن کارها و یا خستگی های مفرط از کارهای غیر ضروری رو هم دیگه حس نمی کردم.
اهمالکاری مفید: خوب است یا بد؟
اهمالکاری پربازده تناقضی است که در آن به نظر میرسد مشغول هستید، اما در واقع از انجام مهمترین کارهایتان اجتناب میکنید.
این پدیده در کار و زندگی روزمره شایع است، جایی که کارهای کماهمیت بر وظایف ضروری یا حیاتی اولویت پیدا میکنند.
اهمالکاری پربازده مضر است، زیرا ما را از تمرکز روی کارهایی که واقعاً به اهدافمان کمک میکنند، بازمیدارد. با وجود حس مشغول بودن، الزاماً بهرهور نیستیم.
افراد به این دام گرفتار میشوند چون حس کاذب موفقیت ایجاد میکند و باعث میشود احساس خوبی نسبت به خود داشته باشند، در حالی که وظایف با بالاترین اولویت را نادیده میگیرند.
راهکارهای جلوگیری از اهمالکاری پربازده:
غلبه بر اهمالکاری پربازده یعنی تلاشهایمان را با اهداف و آرزوهایمان همراستا کنیم تا اقداماتمان واقعاً ما را به اهدافمان نزدیکتر کند.
اگر در رابطه با اهمال کاری مشکلی داری که نیاز به بررسی بیشتری داره می تونی با من در تماس باشی و راهنمایی های مخصوص به خودت رو در جلسات کوچینگ فردی تلفنی دریافت کنی. (برای این کار از فرم تماس با ما استفاده کن)
منبع کمکی چرخه: lifehack
درمان اهمال کاری خیلی ضروریه چرا که اهمال کاری از اون دردهای خاموشه که کم…
وقتی وارد فصل عجیب مشکلات زندگی میشم همیشه دنبال این هستم که سریع بتونم باهاشون…
وقتی احساس یه گمشده درونی داری، اولین چیزی و کسی که ذهنت به سمتش میره…
فرق رها کردن با بی خیالی برای کسانی که اهدافی دارند و سفت و محکم…
وقتی توی خونه احساس سنگینی باشه، به طور اتوماتیک این سنگینی می تونه روی همسر…
قبل از اینکه به دنبال این باشی که چگونه رها کنم طبق قانون جذب، بهتره…