از وقتی که بیان تجربه خاله شهناز در مورد پایداری رابطه در عروسی دوستمان در ماه قبل موجب شد شما از این مدل محتواهای شادزیستی استقبال کنید من در به در به دنبال زوج هایی هستم که از تجربه شکست یا موفقیت خودشان با من صحبت کنند. چون به عنوان پژوهشگر احساس می کنم صحبت کردن با نمونه های واقعی می تواند خیلی کمک کند تا تجربیات آن ها را آویزه گوش خود کنیم.
از ان روز ذهن من در به در به دنبال زوج هایی می گردد که می توان با آن ها نشست و کمی حرف زد!
تا این که در هفته اخیر توانستم دوباره یک زوج موفق را پیدا کنم که احتمالا در میانسالی خود به سر می بردند اما چیزی که مرا جذب کرد توجه بیش از حد مرد به زن بود! موقع گوش دادن به حرف هایش انگار که داشت زیباترین صحنه زندگی اش را مشاهده می کرد! اصلا میخ می شد توی صورت خانمش.
خب یک عصر تابستانی همانقدر که گرم است می تواند در کنار یک زوج سالم دل انگیز باشد. از خنده های روی لب اقا متوجه شدم که باید خانواده سالم و ساده گیری باشند پس به عشق کاربرانم دل را به دریا زدم و با یک ظرف کنجد و آجیل به سراغشان رفتم.
وقتی که به سراغشان رفتم و گفتم از دور حواسم به شما بوده است لبخند اقای صبوری عمیق تر شد و گفت چه کنیم دیگه باید قدر لحظه های بودن خانمم را بدانم! گفتم خیر باشه . مگر کنار هم زندگی نمی کنید؟ گفت همسرم قصد داره برای چند ماهی مهاجرت کنه و پیش دخترمون بره . من برام امکان رفتن نیست ولی خب باید دل همسرم رو بدست بیارم!
آخ جون! بهانه جور شد و من هم اون کاسه ی کنجدی رو بهشون تعارف کردم و با اجازه کنارشون نشستم!
کمی در مورد دخترشون صحبت کردن و در نهایت گفتم اقای … گفت صبوری هستم!
گفتم جناب صبوری من از دور حواسم بهتون بود.
راز این توجه ها چیه!
چرا انقدر دلجویانه با همسرتون رفتار می کردید بابا ۳۰ سال از ازدواج تون گذشته
گفت: دخترم ۳۳ سال از ازدواج مون گذشته
۳۳ ساله که عصمت خانوم ملکه ی خونه منه .
الهی شکر که پدرت رو راضی کردم وگر نه می دزدیمت.
و با هم کلی خندیدند
وقتی که شروع به صحبت کردیم گفتم خانم صبوری واقعا شما ملکه خونه ایشون هستید ؟
سری تکان داد و چشمانش را بست و گفت: ایشون هم شاه خونه زندگی ما هستن.
دوتایی با هم ریز خندیدن.
گفتم من از شما کمک می خوام
فکر کنید من هم دخترتونم و میخوام ازدواج کنم!
اگر بخواهید یه نامه برام بنویسید چی می نویسید!؟
برای خوشبختی من چی توصیه می کنید ؟
اقای صبوری گفت دخترم به یک نامه نیست . تو باید کل زندگی ات را طوری تنظیم کنی که اخرش بشه من و عصمت خانوم
گفتم خب اگر شوهرم به عاشقی شما نباشه چی؟
گفت میشه!
گفتم مگه شما نبودید!
گفت بودم! ولی نه به اندازه الان
قند توی دلم آب شد که یکی هم پیدا شد که بگوید بعد از شروع زندگی و گذشت سال ها عشقش جوان تر از قبل است.
بیشتر یاد بگیر:۷ عادت زوج های موفقی که با هم زیاد گفتگو می کنند
اقای صبوری گفت:
اولین نصیحتی که می توانم به تو به عنوان دختر عزیزم بکنم این است که راحت بگیرید!
اگر خیلی چیزها را جدی بگیرید برای خودتان داستان درست می کنید.
بخندید! جوک بسازید و از مسایل سخت توی زندگی تان خنده بسازید.
البته منظورم این نیست که طعنه بهم بزنید.
گفتم یعنی چی بخندیم ؟
گفت مثلا یک روز توی کویر ماشین خراب شد! و من خیلی عصبانی بودم اما همین عصمت خانوم توی همون گرمای هوا موضوعات خنده داری پیدا می کرد و من را می خنداند. حتی یادم هست که برایم چایی ریخته بود می گفت بیا بخور تا خنک شوی! وقتی چشم غره اش رفتم گفت آقا فرهاد! درجه حرارت شما الان بیشتر از این چاییه 🙂 و با لبخند شیرینش خیلی من رو آروم کرد.
پس سعی کنید صبور باشید و توی شرایط سخت یا به قول خارجکی ها هارد تایم! راحت بگیرید و بخندید.
گفتم چقدر این قضیه مهم است:
گفت به قدری که شیرینی آن لحظات انقدر توی دل من جای کرده که گاهی یادم می آید و بیشتر دوستش دارم .
عصمت خانم هم مدعی بود که این اخلاق را از خود اقای صبوری یاد گرفته و ..
بیشتر یاد بگیر: چطور از مرد زندگیم سوال بپرسم که خیلی خوب در موردش جوابده و طفره نره ؟
خانم صبوری گفت البته اقا فرهاد یه ویژگی خیلی خوب تر دیگه داره که از همون ابتدای ازدواج باهاش همراهی کرده
گفتم چی ؟
گفت اقا فرهاد یه ادم قدرشناسه.
وقتی که اقا فرهاد از من کاری می بینه! خواه به عنوان وظیفه ی زناشویی من باشه یا لطف من توی زندگی باشه یا هر چیزی! خیلی تشکر می کنه.
من همینقدر که می بینم یکی تو زندگی قدر منو می دونه خیلی حالم خوب میشه.
گفتم اقای صبوری واقعا اینطوره ؟
گفت من توجه نکرده ام که چقدر تشکر کرده ام ولی واقعا تلاش های ایشون توی زندگی زیاد بوده و شاید حتی کم گذاشته باشم!
گفتم یعنی یک تشکر کردن می تونه انقدر یه زن رو راضی نگه داره ؟
عصمت خانم گفت بخدا اگر هیچ امتیاز دیگری هم نداشت که داره الحمدلله ولی فقط همین یک امتیاز رو داشت من رضایت صد درصدی داشتم.
و باز هم اون نگاه های جذابشون توی هم تلاقی کرد .
سومین توصیه ای که این دو عزیز داشتند این بود که توی زندگی هر لحظه چیزهای بزرگ و کوچکی رخ میده!
قرار نیست همیشه شرایط گل و بلبل باشه .
ولی یه وقتایی چیزهایی که رخ میده ساده است. گاهی پیچیده!
اگر بخواهی منقاش بندازی زیر هر حرف و رفتار هیچ چیزی از عشق و محبت و صمیمیت نمی مونه.
اقا فرهاد گفت:ببین دخترم یاد بگیر تو زندگی ات اولین چیزی که به ذهنت اومد رو ملکه نکنی.
گفتم مثلا چی ؟
گفت مثلا همین نیم ساعت پیش من میخواستم اینجا هندونه قاچ بزنم! گفتم خانوم چاقو رو بده و لی نداد!
اول احساس کردم بی توجهی کرده و نمیخوات کمک کنه!
ولی چون روز عروسی م پدرم این نصیحت رو بهم کرده بود سعی کردم قبول کنم که حواسش نبوده
و خودم برای برداشتن چاقو اقدام کردم.
حالا اگر می خواستم بگم که واقعا نخواسته به من کمک کنه! و روی این فکر بدون صحبت کردن مانور بدم! چی می شد !
گفتم منظورتون تغافل بود ؟
گفت اسمش رو هر چی میخوای بذار
مهم اینه که با چاشنی عشق و علاقه این کار رو کنی.
نذار از کوچکترین چیزها بدترین چیزها که همون کینه و دلخوری هست توی دل چیزی بمونه .
بیشتر یاد بگیر:۳۹ خواسته یه مرد از خانومش برای پایداری زندگی
یکی دیگه از رازهای رابطه پایدار این زوج و ویژگی های خانم عصمت گل این بود که به قول آقاشون خیلی وقت شناس بود.
میگفت یکی از چیزهایی که فکر می کنم نصف زن و مرد های ایران تو زندگی ندارند! یه زن وقت شناسه
عصمت خانم خیره شده بود تا ببینه که منظور اقا فرهاد چیه!
اقا فرهاد روحیه شوخ طبعی داشت و من احساس می کردم عصمت خانوم نگران این هست که مبادا شوهرش یهو یه چرت و پرتی بگه و اونم از خجالت اب بشه و سرخ بشه خخ
گفتم یعنی چی اقا فرهاد
گفت بارها من از سرکار اومدم خونه و خرد و خسته بودم
و با این که مشکلات سختی بین خواهرم مادرم و خانمم رخ داده بود ایشون خیلی طبیعی رفتار می کرد و من متوجه نمی شدم که یک ساعت از قبل از اومدن من به خونه گریه کرده! ولی وقتی من می اومدم خونه خیلی حواسش بود! خیلی فیلم بازی می کرده ظاهرا که همه چی خوب جلوه کنه! اما دم عصر یا وقتی که حالم خوب بود و دماغم به قولا چاق بود درست مثل یه روانشناس می نشست و با من در مورد اون قضیه حرف میزد.
این برای من خیلی ارزشمند بوده و هست.
پرسیدم اقا فرهاد یعنی شما اصلا باهم دعوا نمی کنید ؟ تو رو خدا نگو نه که مطمین میشم یه جایی از کارتون می لنگه
بلند خندید و گفت دعوا که مال زن و شوهره!
گفتم آخیش یعنی شما هم دعوا می کنید ؟
گفت آررره بابا
گفتم خب این دعوا چطوریه که انقدر شما باهاش حس خوب داری آخه که می خندی
گفت ببین دخترم .. عصمت خانم بیش از من و پیش از من توی دعواها مشارکت می کرد .
گفتم یعنی عصمت خانوم شما دعوایی هستی؟
گفت شوری ام خب
ولی اقا فرهاد گفت : ولی تفاوت عصمت خانوم اینه که جنگ هاش ۹۰ درصد برای خودش نیست!
گفتم یعنی چی ؟
گفت یعنی برای خودمونه!
هدفش سازشه! نه این که چرا برای من فلان شده برای من بهمان نشده
گفتم نمی تونم بفهمم:
گفت هرکی این روزا می جنگه برای منافعش می جنگه! ولی عصمت خانوم از زمانی که بله عروسی رو گفته فقط ما رو می بینه!
تاحالا کم دیدم که بخاطر خودش دعوا کنه .
دعواهاش بخاطر چیزهایی بوده که منافع دوتامون به خطر افتاده
این دیدگاه جالب بود نه ؟
در مورد رابطه پایدار یک نکته خیلی جالب داشتند که من هم خیلی خوشم آمد
اقا فرهاد یه گوشی قدیمی توی این جیبش داشت و یه گوشی جدید تر هم توی اون جیبش!
بهم گفت دخترم ببین
این گوشی رو ببین سال ۸۵ خریدم! اولین گوشیمه!
درسته اولین گوشی بود و خیلی ممنونش بودم ولی ببین دیگه خیلی چیزاش به کار من نمیاد!
دیگه جز یه زنگ زدن کارایی دیگه ای نداره .
گفتم خب!
گفت ببین این سامسونگه رو ببین! خیلی کارا می کنه .
زندگی هم همینه . اگر رشد نکنین جا می مونین.
با شوهرت برنامه بریزید که رشد کنید توی هر چیزی رشد کنید تا زندگی تون قوی تر و رابطه پایدار تری تجربه کنید.
گفتم یعنی چی ؟
گفت برای تقویت ازدواج و زندگی تون باید هم یاد بگیرید چطور رفتار کنید و هم این که ادم های پیشرفته تری بشید!
من دوست نداشتم عصمت خانوم یه خونه دار ساده باشه که وقتی بهش نگاه می کنم بگم وای با ازدواج با من دختر مردم خونه نشین شد!
گفتم خب ؟
گفت باهاش حرف زدم و ازش خواستم پیشرفت کنه.
ایشون هم رفت دانشگاه درس خوند و الان مربی بدنسازیه .
این مدل چیزا تو زندگی مون زیاده .
هیچ زنی نباید دست از پیشرفت برداره .. هیچ زنی .
و عصمت خانوم هم گفت:و البته هیچ مردی و دوباره خندیدن
اما عصمت خانوم یه حرف دیگه هم زد که خوب تو ذهنم مونده.
گفت دیدی کیک چند لایه داره چقدر خوشمزه است و اصلا تو کیک رو به خاطر همین مواد داخلی اش می خری و می خوری درسته ؟
گفتم آره
گفت ولی کیکی رو میخری و میخوری که تزیین قشنگ تری داشته باشه
مثلا چی دوست داری؟ گفتم فقط شکلات!
گفت توی زندگی هاتون همیشه شکلات کیک زندگی تون باشید. گفتم یعنی چی؟
گفت مزه و زیبایی و علت پایداری یه کیک خیلی وقت ها روکشش هست!
احترام هم به منزله ی همون روکشه . که رابطه پایدار رو تضمین می کنه.
احترام همدیگه رو تو هر شرایطی حفظ کنید.
این عالی میشه زندگی تون.
و من حسابی غرق حرف های این دو بزرگوار شدم
که یه زندگی چقدر می تونه هم سخت شکل بگیره هم شیرین تا جایی که الان مرد بعد از ۶۰ سال عمر گرفتن از خدا هندونه قاچ می زنه و میده دست خانومش و خانومش هم با لبخند و کرشمه ی چشماش ازش تشکر می کنه و باز ناز یه دختر ۱۸ ساله هندونه رو میگیره و میخوره!
نوش جونشون این هندونه و این زندگی
ولی مهم اینه که ما چقدر بتونیم از این دو بزرگوار درس بگیریم! تو در مورد رابطه پایدار نظرت چیه ؟
نظرت چیه ؟
توجه و هشدار: مطالب فوق حاصل ترجمه و تحقیق است و جنبه مشاوره ای ندارد. لطفا جهت حل مسایل خود به مشاور مجرب مراجعه کنید و صرفا به مقالات استناد نکنید.
اینکه تو هم دوست داری با اطرافیانت مخصوصا همسرت یا نامزدت یک رابطه گرم و…
اگر میخوای تمرین رشد معنوی رو از خودت و از درون خودت و از ذهن…
یه حسی که گاهی خیلی اذیتمون می کنه و خودمون هم حتی گاهی نمی تونیم…
خیلی وقت ها اهمیت یک زندگی شاد رو از اینور و انور می شنویم. حتی…
همیشه دیدیم که اغلب افرادی که مجردی شاد و خوشحالی دارند همسران مناسب تر و…
دیروز در حال صحبت کردن با دوست عزیزم در مورد افزایش رضایت از زندگی و…