با خانواده در حال رفتن توی یکی از جاده های جنوبی کشور بودیم.. هوا گرم بود.. داشتیم خاطرات رو با…
❤️ در مورد معامله با خدا و زندگی زناشویی قصد نوشتن یک خاطره داشتم تا اینکه جمله ای توی یکی…
?تقریبا سال 90 بود که کسب و کار جدیدی با یکی دو تا از برو بچز شمال راه انداخته بودیم..…
معمولا همیشه ما مسلمان ها مدعی دین داری هستیم. مخصوصا اگر کمی هم سرو کله مان با قرآن گرم باشد!…
می خواستم در مورد شکرگذاری بنویسم اما بهتر بود با این جمله شروع کنم که قانون مهم خلقت برای شادی…
چند مدت پیش این مطلب را توی ویرگول قرار دادم استقبال خوبی شد و هر کس نظر جالبی می داد.…
?گاهی گیر می کنم در زندگی و دادم بالاست که خدایا این ها کی اند که خلق کرده ای کمی…
?پسرک شیطون همسایه مون همه رو به ستوه آورده دیگه .. تا جایی که هلکوپتر کنترلی اش رو بارها فرستاده…
اولین شب از زیارت خونه امام رضا علیه السلام، توی حیاط نشسته بودم و نگاه به زائر ها می کردم…
توی اوج مشکلات بودم که فقط یک آیه دلم رو گرم کرد. اونجا که گاهی دیگه حرف کسی آرومت نمیکنه،…