داستان جذاب مردی که موفق به حل مشکل با رها سازی شد با جمله ای گرانبها شروع میکنم تا حق مطلب ادا بشه . جناب گاندی یه حرف خوب داره که نباید از سر خوشی اون رو قاب کنیم و بزنیم تو اتاق! بلکه باید یک بار اقلا زندگیش کنی تا بفهمی چه گنجی توی اون نهفته است.
مرحوم گفتن که: تغییری باش که دوست داری توی زندگی رخ بده! حتی توی بدترین شرایط. و عجب گل گفته این آدم.
خب توی این داستان می خوام از زندگی و تجربه مردی برات بنویسم که از نظر خودم شرایطش می تونه یکی از سخت ترین نمونه های ممکن باشه. ولی وقتی نور امید می درخشه و یک راه باز میشه همیشه می تونه الهام بخش بقیه باشه.
داستان و تجربه این قسمت مربوط به آقای ریک شیفر است که از سنفورد فلوریدا نوشته و تجربه عجیب و غریبی گفته که فکر می کنم کسی چندان نتونه تحملش کنه ولی خب همیشه باید برای رسیدن سحر و صبح اول شب رو طی کرد.
بریم داستان رو از زبان خودش (با کمی تغییر ادبیاتی ترجمه و داستان نویسی )بخونیم.
من ریک شیفر هستم مردی که ۵۵ سالشه و ۹ ساله که مجرد زندگی می کنه. بومی آمریکا هستم و از طبیعت و آموزش الهام میگیرم.
داستان من از اونجا شروع میشه که حدود ۳ هفته پیش من راز رو خریدم و تقریبا ۲۰ بار اون رو کامل دیدم.
هر بار که این فیلم رو می دیدیم چیزهای بیشتری برام روشن میشد و حالم رو مدام بهتر می کرد.
در حال حاضر تغییرات مثبتی توی زندگیم واقع شده ولی تا حدودی همون بار اول فهمیدم که تمام مسایل و مشکلاتم از کجا آب می خوره.
متوجه شدم که ایراد کارم تقریبا از کجاست.
من مخصوصا در سال های اخیر تمرکزم روی ترس هام و کمبود هام بود. همه فکرم روی چیزهایی بود که نمی خواستم و خب قانونا باید هرچیزی که نمیخواستم بیشتر نمایان بشه. اینطوری بود که ۳ سال پیش از کارم اخراج شدم و حقوق سالانه ام از ۵۰ هزار دلار به نصف رسید.
خلاصه باید بدونی که از نظر مالی چقدر سخت بهم گذشته.
نبودن همسرم هم توی این ۹ سال حسابی کلافه ام کرده و از تنهایی اذیت میشم.
همه ی این ها به کنار تا این که قبل از اینکه راز به دستم برسه سیستم تهویه خونه ام خراب شد!!! این یعنی فاجعه چون دمای خونه ام به ۹۵ درجه رسیده بود.
از نظر مالی در مضیقه بودم و ۸ دلار پس انداز داشتم و توی حساب جاری ام هم یه همین قدرایی پول بود.
نه بلد بودم تعمیرش کنم و نه اصلا می دونستم میشه براش کاری کرد یا نه.
تا این که فیلم راز به دستم رسید و شروع کردم توی این بلبشو به این فیلم نگاه کردم.
شادزیستی: خیلی سال ها منم فکر می کردم قانون جذب چرت و الکیه اما یه چیزایی برام رخ داد تا بیفتم دنبالش و ببینم داستان چیه! اگر تو هم خیلی وقت ها از این قانون استفاده کردی و نشد و بعد ناامید تر شدی می تونی اینجا رو کلیک کنی و ضمن خوندن چیزی که نوشتم ۴ تا صوت آخر رو هم گوش بدی مطمینم کلی برات درس خوب داره و شیرین!
این فیلم رو بار اول که پلی کردم .. تصمیم گرفتم همون موقع برای بار دوم ببینمش.
این بار انگار یک پرده از جلوی چشم من برداشته شد! یه مقاومت شدید در من شکست.
آخه من سال ها در جمع آدم هایی از گروه کوچکی از مجمع معنوی به نام کاساداگا زندگی کرده بودم و در آموزه هاشون چیزهایی در مورد قدرت فکر و قانون جذب و این چیزا شنیده بودم! ولی انگار الان یه تغییری در من رخ داد و این شد مقدمه حل مشکل با رها سازی.
انگار باید این فیلم رو می دیدم تا چیزی در درونم تکون بخوره و خب اقلا به یه آرامش خوب در مورد مشکل پول و کارم و این مساله تهویه خونه ام برسم.
انگار معتقد بودم که قراره همه چی درست بشه و میشه و باید روی ریل خودش همه چیز تنظیم بشه.
سال ها در مورد وضعیت مالی ام افکار وسواس گونه داشتم و از بس که غصه خورده بودم گاهی از افسردگی میخواستم دق کنم.
ولی الان به یه آرامش رسیده بودم. اما نمی دونستم قراره چطوری همه چیز درست بشه.
فقط همکارام از وضعیتم خبر داشتن و گاهی همدردی می کردن.. همین ..
تا این که یه شب حدودای ساعت ۸ شب کنار تختم نشسته بودم و از شدت گرما لباسم رو درآورده بودم . هوای داغ به شدت توی اتاق می دمید و من هم انگار منتظر بودم یه اتفاقاتی بیفته. عرق درست مثل آبشار نیاگارا از سر و روی من پایین می ریخت و خب چاره ای هم نداشتم.
در همین بلبشو!!! یهو زنگ در خونه ام رو زدن!
به قولا گاوم زایید این دیگه کی می تونه باشه!!
یه چیزی روی تنم انداختم و در رو باز کردم. دیدم یکی از اعضای هیات مدیره مدرسه است که معمولا وقتی کولر گازی های مدرسه خراب میشه میاد درست میکنه.
گفت میخوام به کولرت یه نگاه بندازم ببینم چشه! به هر حال مشکلش رو فهمید و گفت که یه خرده نشتی داره و باید فریون بهش اضافه بشه. خلاصه کولر رو تعمیر کرد و مقداری فریون به قیمت ۱۰۰ دلار به کولر اضافه کرد.
وقتی اتاقم خنک شد بهش ۱۰ دلار رو پیشنهاد دادم و گفتم که مابقی رو ۱۰ روز دیگه که حقوقم بگیرم میدم.
و جالب انگیز بهم گفت که نه اصلا نیازی به پرداخت پول نیست چون کسی به من گفته که به کولرت نگاه کنم و درستش کنم و صورت حساب رو برای اون بفرستم.
گفتم کی؟ اسمش رو نگفت .. فقط گفت اون فرد گفته نمی تونه تحمل کنه که یه مرد شریف از شدت گرما تو خونه اش اذیت بشه.
فقط می تونی تصور کنی چقدر تعجب کردم و چقدر از کاینات تشکر کردم.
تا این که فردا صبح یه اتفاق عجیب افتاد
من معمولا وقتی میخوام برم سرکار از سوپری سر محل یه کم صبحونه میخرم!
این سری صبحونه رو خریدم ولی متاسفانه کارتم نکشید!
تا این که فروشنده گفت اصلا نگران نباش و صبحانه رو رایگان مهمون ما باش!
شاید باور نکنی از خوشحالی فریاد می زدم که کاینات چقدر هوام رو داره.
به راستی که حل مشکل با رها سازی و آرامش چقدر می تونه جالب انگیز و واقعی و سریع باشه.
من می دونم که با بکارگیری درست قانون جذب و مدیریت افکارم و البته آرامش و رها سازی مشکلاتم رو حل کنم و زندگی ام رو هر روز بهتر کنم.
از این داستان حالت خوب شد؟ بقیه رو از اینجا بخون
منابع:
اینکه تو هم دوست داری با اطرافیانت مخصوصا همسرت یا نامزدت یک رابطه گرم و…
اگر میخوای تمرین رشد معنوی رو از خودت و از درون خودت و از ذهن…
یه حسی که گاهی خیلی اذیتمون می کنه و خودمون هم حتی گاهی نمی تونیم…
خیلی وقت ها اهمیت یک زندگی شاد رو از اینور و انور می شنویم. حتی…
همیشه دیدیم که اغلب افرادی که مجردی شاد و خوشحالی دارند همسران مناسب تر و…
دیروز در حال صحبت کردن با دوست عزیزم در مورد افزایش رضایت از زندگی و…