باز هم داستان پیاده روی های صبحانه من و اتفاقات جالبی که برایم رخ می دهد
امروز هم تصمیم گرفتم به دنبال راهی باشم تا بتوانم از دنیای خوبی که خدا برایم ساخته بهره بیشتری ببرم
راستش صبح کله سحر که از خانه بیرون زدیم
از همراهم که با هم پیاده روی می کنیم پرسیدم
امروز یکم است دیگر! یعنی 1 مهر
گفت بله
و من توی خیالم به دنبال این بودم که، یاد باد روزهای جالب اول مهر
که کفش و کیف و لباس فرم نو عطر دار را می پوشیدم و می رفتم مدرسه به امید دکتر شدن!
دکتر شدنی که تبدیل به مهندس شدن شد و حالا در خدمت شما در این سایت مهارت زندگی ام ??
به اتفاقات خوب زندگی ام، در دوران مهر و اول مدرسه توی دلم حسابی خندیدم و خدارا شکر کردم که اتفاقات خوبی رخ داده بود هر چند البته کنارش چیزهایی هم بود که ممکن است حال تو هم بخاطر آن ها خراب شده باشد اما شکرش بیشتر بود
خلاصه این که
در حین برگشتن از پیاده روی
درست توی کوچه خودمان
همسایه روبروی مان که زنی جوان است
درب خانه اش را باز کرد
و یک دختر زیبا با فرم بنفش و کیف صورتی و آب اناری رنگ جذابی پرید بیرون
و خوشحال خوشحال
زیر قرآن رد می شد و قران را بوسه میزد
که برود و به سلامتی حال مدرسه اش را ببرد
لحظه ای میخکوب شدم
بیاد دوران ابتدایی خودم افتادم و صحنه هایی که تکرار شد چیزی بود که خودم به عینه آن ها را تجربه کرده بودم
حالم به حال دوران کودکی ام رفت و روحم پالایش شد
این اتفاق خوب و مثبت یک درس عالی داشت:
درسش را یاد بگیر و بکار بگیر
درس اول: وقتی سر صبح روی چیزهای خوب تمرکز کنی، ( سر صبح و شب ندارد البته ) چند لحظه بعد نزدیک به نیم ساعت بعد، با همان چیزی که تمرکز کرده بودی، رخ داد های بهتری رخ می دهد تا حالت را بهتر کنی. بخندی دنیا به رویت می خندد.
این اولین درسی بود که واقعا به طور عینی امروز از یک شعار همیشگی به یک واقعیت تبدیل شد. البته این رخداد ها کم نیستند و ما نا بینا هستیم و زبان شکرمان کوتاه است. الهی شکرت بخاطر این درس و اتفاق خوب.
هشدار: همراه گرامی شادزیستی، مطلبی که پیش روی داری، حاصل پژوهش و ترجمه است و هیچ گونه جنبه مشاوره ای ندارد. لطفا در صورتی که در زندگی رابطه ای و زناشویی خود دچار سردرگمی و مشکل شده ای، حتما در مراکز معتبر به مشاور معتبر مراجعه فرمایید.
منبع عکس: psychologytoday.com
خودشناسی و رشد معنوی دوای همه دردهاست! اما کمتر کسی میاد بهمون بگه که خب…
واقعا چطوری تعریفش کنم؟ با چه کلمهای ازش بنویسم که حجم غربت این کلمه رو…
بسم الله الرحمن الرحیم خوش آمدی به تحول! به طعم نارگیلی یه زندگی جدید! اینجا…
گاهی اوقات که به دلیل مشکلاتی که توی زندگیم رخ میده، احساس سنگینی عجیبی میکنم…
و اما قدرت تسلیم در زندگی! بسم الله ِ خدایی که مرا قربانی چیزهایی میکند…
حوصله نوشتن مقدمه برای این مطلب ندارم چون اصل مطلب خیلی مهمه و مطمینم دهنت…