کوچینگ | توسعه فردی | پاکسازی انرژی | رشد معنوی | خدا | معنویت

View Comments

• سلام
  من دخترم و 20سالمه و مدتیه که با پسری هستم که 26سالشه،ما همکار بودیم و توی کارخونه ای که کار میکردیم باهم اشنا شدیم.بین ما همه چیز کاملا اوکی بود،سه دفعه دعوای شدید کردیم و تا مرز کات کردن رفتیم و بعد نشستیم مثل ادم های بالغ حرف زدیم و مشکلات و اختلافامون رو حل کردیم و یه جورایی شدیم جنگ اول به از صلح اخر.همه چیز مرتب بود همو دوست داشتیم(دارم) تا چند روز پیش که برای من خواستگار اومد و من نتونستم جلوی دهنمو بگیرم و وقتی پیشش بودم زدم زیر گریه و بهش گفتم این جریان رو و اون هم گفت بزار بیاد ببینش اگه خوشت اومد قبول کن و از این حرفا و منم بهش گفتم من از همین الان ردش کردم، گذشت و خواستگاری رو بهم زدم و اجازه ندادم بیان و بهش هم خبر دادم که این کار رو کردم شبش برام توی واتس اپ نوشت که امشب گذشت ولی عزیزم به این فکر کن اگه قبول میکردی من چقدر له میشدم یا داغون میشدم و بیا از این به بعد دوست داشتنمون رو حد نگه داریم و در حد دوست صمیمی باشیم -_- لازمه بگم این آقا قبل از من روابط زیادی داشته که خیلی ازشون حرف نمیزنه،من دوسش دارم و نمیخوام در حد دوست صمیمیش باشم میخوام اون چیزی باشم که قبل از جریان خواستگار باهم بودیم و الان نمیدونم چیکار کنم دارم دیوونه میشم

• سلام من ۴ ماهه که ازدواج کردم از دو هفته بعد از ازدواجم مدام با همسرم دعوا داشتیم اما چند وقتیه که احساس میکنم نسبت بهش سرد شدم تو یه خونه هستیم اما هر کدوم واسه خودمون زندگی میکنیم حتی با هم حرفم نمیزنیم چاره چیه ؟

  • سلام علت دعواها رو مشخص کنید، علت سرد شدن رو مشخص کنید، مهارت ببینید کتاب بخونین و احیانا اگر با مرد دیگری در تماس هستی این تماس رو قطع کن.
    برای حل مشکلات و مسایل تون حتما به مشاور مجرب و با اعتبار مراجعه بفرمایید

• سلام من و همسرم حدود ۴ سال است ازدواج کردیم
  اما یک ماهی میشه که احساس میکنم با من سرد شده و بد اخلاقی های زیادی میکنه
  و میگه دوس داره تنها باشه
  لطفا راهنمایی کنید ؟

  • سلام اگر طی یک ماه اخیر اهل نق و غر و وابستگی به ایشون بودید ( وابستگی درد سر ساز این که خواستن تنها باشن طبیعی هست) ضمن این که، مرد ها هم هر چند مذت نیاز به تنهایی دارند و شاید مشکل خاصی داشتهباشند.

• سلام روزتون بخیر
  من بااقایی2سال درارتباط بودم بینهایت عالی بود.همه کاربرام میکرد.همیشم خودش ازاینده میگفت.منتظر بردیم رسمی بشه اخه کارمنده روز تولدم برام حلقه خریددراین حد منو میخواست.یدفه بعدازچندروز گفت نپرس چی شده.خدافظ.من خیلی اصرارکردم چون توشوک بودم تاحالا دعوا نداشتیم کلااا.گفت خانوادم مهالفن.ب همبن راحتی?عشق2سالشو کنار گذاشت.باورم نمیشه هنوز.انقدر سردرفتار میکنه انگار ن انگار2سال بهترین روزارو باهم داشتیم.هیچی یادش نیست.بنظر شما ما میتونیم برگردیم به رابطه?

  • سلام دوست خوبم
    این که بهانه خانواده شون رو اودن می تونه هم درست باشه هم نه!
    به هر حال شما باید به ایشون القا کنید که او انتخاب گر رابطه است و این رو هم بدونین که اگر پسری واقعا مستقل باشه، و از قدرت تصمیم گیری و مدیریتی خوبی برخوردار باشه بخاطر خانواده عشقش رو رها نمی کنه بلکه سعی می کنه با ایجاد همفکری، تعادل و رعایت دو جانبه ازدواج رو صورت بده. پس بیشتر موندن در این رابطه به صلاح شما نیست عزیزم.

• سلام من پسرم 28 سالمه که با یکی از دخترمحلمان عاشق و معشوق بودم که قصد برای ازدواج بود که مادرم رفت برای صحبت کردن که یکی از قوم و خویش آنها فوت کردگفتیم بزارش برای بعداً که می خواستم بریم برای خواستگاری که دیدم پشت سر هم میگند پسر عمه این میخواهد ولی کل فامیلها از من راضی بودن حتی دختر هم من دوست داشت وهم من او دوست داشتم دختر با اصرار پدرش و مادرش رفت آزمایش که گروه خونی آنها بهم نخورد ولی ژنتیک هم خورد ولی دختر دلش پیش چون میگه من تودوست دارم چون او دوست داره بگرده ولی نمیدانه چه جوری بریزش بهم که از پسر عمه اش راهتش هنوز بهم پیام میده او میگه خدایا من از دست این پسر عمه راهت کن راهنمای کن تا بهش بگم ممنون